خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

سن خوان

 احتمالا پروژه اینجا تا حدود 5 سال دیگر به بهره برداری اولیه میرسد. اینجا مرکز فنی بنیادی و ساپورت کننده برای اولین پروژه بزرگ تولید نوترون اتحادیه اروپا است.

---------------

 روز شنبه تصمیم گرفته بودیم که به منطقه ای در شرق اینجا برویم. ولی نبود نقشه کامل بزرگراهها و همراه نداشتن جی.پی.اس باعث شد تا ازمنطقه ای در غرب جنوبی آنور رودخانه سر در آوریم. که البته بسیار خوب بود. ابتدا «سن خوان» سپس «ترپاگاران». اتومبیل را در نزدیکی و دامنه کوه پارک کردیم و با اتوبوس(قطار) برقی که اصطلاحا «فونیکولار» گفته میشود به منطقه بالایی کوه رفتیم. «فونیکولار در واقع قطار برقی است که از طریق کابل حرکت میکند و مناطق پایین دستی یک کوه را به مناطق بالایی آن متصل میکند. به خاطر کوهستانی بودن این منطقه, معمولا در مناطق توریستی اینجا فراوان دیده میشود.»  منطقه ای زیبا با Lake های دیدنی و مناظر چشم نواز. اینجا در حدود 70 سال پیش منطقه صنعتی مربوط به معادن آهن و ..بود ولی با گذشت زمان و حمایت گروهای محیط زیست به منطقه ای بی نظیر برای تفریح و گشت و گذار تبدیل شد. هنوز با دیدن سنگها و زمین اطراف کاملا نشانه های یک معدن آهن را میتوان دید. در اینجا یک چنگال 4 متری! و نیز برخی آثار هنری دیگر ساخته شده از آهن همین معادن به عنوان نمونه هایی از یادمان در این منطقه پارک مانند گذاشته شده است. 

طعم خاک رس

 در اینجا شرکت ارایه دهنده خط تلفن؛ خط اینترنت و چندین کانال تلویزیونی را نیز (به رایگان) برای شما وصل میکند. در اینجا اغلب افراد دوست دارند شرکتی را که بومی همین منطقه از کشور است را انتخاب کنند تا برنامه های دلخواه تلویزیونی را تماشا کنند و نیز کانالهای تلویزیونی شهرشان و البته دلایل دیگر. 

امروز بعد از چندین روز هوای بارانی؛ دوباره آفتاب آمد. موقعیت مناسبی برای رفتن بیرون و استفاده از هوای مطلوب فراهم شد. معمولا وقتی کنار ساحل دریای اینجا میروم بهترین حسی که بوجود میاید بوی خاک رسی درون آب با طعم خفیف ماهی! نوستالژی سالهای خیلی دور.. مطمئن نیستم ولی یا مربوط به زمان جنگ صدام و ایران بود که بیرون از شهر میرفتیم و یا مربوط به دوران سیزده بدر خیلی قدیم. امروز البته وقتی ساحل رفتیم؛ به قسمت شنی آن نرفتیم که مخصوص آبتنی است. ما به قسمت صخره ای آن رفتیم و البته تماشای امواج بزرگ دریا که به صخره برخورد میکرد کاملا هیجان انگیز بود. 

 ------------------ 

مولانا بعضی اوقات خیلی تند نصیحت میکرده:

؟..دودی برآید از فلک نی خلق ماند نی ملک      زان دود ناگه آتشی بر گنبد اعظم زند 

خورشید افتد در کمی از نور جان آدمی     کم پرس از نامحرمان؛ آنجا که محرم دم زند 

نی درد ماند نی دوا؛ نی خصم ماند نی گوا     نی نای ماند نی نوا نی چنگ زیر و بم زند 

حق آتشی افروخته تا هر چه ناحق سوخته    آتش بسوزد قلب را بر قلب آن عالم زند 

پیاده روی ساحلی

در اینجا طبق توافقنامه ای که وجود دارد؛ کارکنان قادر نیستند تا اطلاعات فنی و تکنولوژی تولید شده توسط آنان یا دیگران در این مرکز تحقیقات را با افرادی خارج از مرکز اصطلاحا Share یا (به اشتراک گذاشتن) کنند. معمولا در برخی مراکز با توجه به نوع تحقیقات علمی, چنین محدودیتهایی وجود دارد که امری عادی است. این امر به خصوص برای افرادی که دارای اصلیت کشورهای خاصی باشند مهمتر است. 

این هفته تعطیلات پایان هفته به قدم زدنی طولانی چندین ساعته گذراندیم. با مترو تا نزدیکی یکی از مکانهای ساحلی مخصوص قدم زدن رفتیم و از آنجا نوار ساحلی را که مکان مخصوص دوچرخه سواری و قدم زدن داشت به مدت چندین ساعت پیمودیم. در مسیر قدم زدن در چند مکان فرصت داشتیم تا از تمشکهای کنار مسیر که قرمز و سیاه بودند, چیده و میل کنیم. در پایان قهوه ای از یک کافی شاپ با پرچم «سرخپوستان و دزدان دریایی» نوشیدیم. و از مسیر انتهایی نزدیک یک ایستگاه مترو برگشتیم. 

 

 

 

 

 

ماهیگیری

امروز برای گشت و گذار آخر هفته و نیز خرید ماهی تازه به مرکز شهر رفتیم. هر چند که زندگی در منطقه آرام و سرسبز خارج از مرکز شهر را ترجیح داده ام, ولی معمولا برای خریدهای مخصوص جایی بهتر از مرکز شهر Down Town پیدا نمیشود. در اینجا خوراک دریایی از ماهی؛ میگو و صدف گرفته تا عروس دریایی و خرچنگ طرفداران زیادی دارد. هشت پاهای فراوان در آنجا مرا به یاد «پل» هشت پای پیشگوی بازیهای جام جهانی میانداخت.البته در مورد خوراکیها اینجا «ماست» و یا «دوغ» شبیه آنچه در ایران است پیدا نمیشود. و همینطور در مورد بعضی سبزیها یا میوه ها.  کمی پیش هم به ساحل دریا در همین  نزدیکی رفتیم. قرار است مدتی دیگر وسایل ماهیگیری آماده کرده و کمی از وقت تفریح آخر هفته خود را صرف ماهیگیری کنم. نشستن روی صندلی کنار صخره های دریایی؛ انداختن غلاب ماهیگیری در آب و مشغول شدن به یک خوردنی و یا یک رمان دلخواه؛ میتواند موقعیت بی همتایی برای تفریح باشد! در اینجا وسایل تفریح هم فراوان است..   

تاریخچه علمی صنعتی و فرهنگی این شهر زیبا خود موضوعی مفصل است.

--------- 

معمولا تغییر مکان زندگی هر چند مدت جالب است. از خیابانی به خیابانی دیگر و یا از شهری به شهر دیگر. و یا هجرت از کشوری به کشور دیگر.  این را از زندگی گذرا و شادمانه کوچندگانی دیده ام که بی وقفه در حال زندگی میکنند. این یکی از رازهای طبیعت است.

سفری دیگر

 تاریخ: روز ...ماه...سال ۲۰۱۰. روی مونیتور مقابلم به انگلیسی نوشته شده است: 

دمای هوای بیرون ۴۰ درجه زیر صفر....سرعت حرکت رو به جلو: ۱۰۰۰ هزار کیلومتر در ساعت. 

ولی همه چیز در اینجا آرام به نظر میرسد. بعد از سفری طولانی طیاره ما در سرزمینی کیلومترها دورتر از سرزمین اقامت قبلی به زمین مینشیند. و ما پیاده میشویم و ما پاسپورتمان را نشان میدهیم و به ما لبخند میزنند...

در اینجا هوا خنک و معتدل میباشد؛ حتی در این وقت تابستان. مردم خودمانی و غذاها خوب و سواحل دریا زیباا و سرسبزی فراوان میباشند. رانندگی در اینجا تقریبا بسیار راحتتر از کشور قبلی میباشد. همه قوانین را رعایت میکنند و در صورتیکه با سرعت پایین و مناسب رانندگی کنی کسی روی سر خودش نمیزند و پشت سرت بوق نمیزند. در این موقع سال در اینجا فستیوال هایی است که ضاهرا هر هفته در یک شهر برگزار میشود و شامل آتش بازی و مراسم ویژه میباشد که برخی افراد بطور کامل شب را تا صبح به بیداری میگذرانند تا با هم صحبت کنند. این فستیوال هفته گذشته در این شهر برگزار شد. ترنها و متروهای اینجا در تعطیلات آخر هفته تا صبح شبانه روزی کار میکنند. و اینبود خاطرات ما از زندگی در اینجا.

صحبتهای جدی برای پستهای بعدی.

جام جهانی ۲۰۱۰

در مدت یکماه گذشته اتفاقات متفاوتی افتاد. من بازی های جام جهانی را دنبال میکنم و از روز اول پرچم اسپانیا را پشت شیشه اتومبیلم نصب کرده ام. خوشحالم که مثل پرچم آرژانتین؛ برزیل و غنا تاریخ مصرفش در جام جهانی هنوز نگذشته است. حتی پرچم قوی آلمان هم که دیشب کنار گذاشته شد. از چند روز پیش که هشت پای معروف آکواریوم اوبرهاوزن پیروزی اسپانیا را پیش بینی کرده بود میدانستم نیازی به در آوردن آن از پشت شیشه ماشین نیست! اکنون وقتی در خیابان رانندگی میکنم از دیدن اتومبیلهای دیگر که مثل من پرچم اسپانیا را پشت شیشه ماشینشان دارند احساس همدلی میکنم.

---------- 

هفته گذشته سفیر فرانسه به مرکزمان آمد و از لابراتوار من هم دیدن کرد. به او گفتم که ما هیچ محدودیتی برای همکاری فنی متقابل با همکارانمان در مراکز سینکروترون و کارخانجات فرانسوی نداریم. ازو پرسیدم که آیا در مسایل مربوط به ویزا و... برای ایرانیان تفاوتی با سایر کشورها بدلیل تحریم قایل میشوید؟ پاسخ داد «هرگز». البته میدانم که درست نگفته است و یا خبر نداشته است! چون ایرانیان فراوانی در ماههای اخیر دچار مشکلات ویزا برای ورود به فرانسه شده اند. سفیر فرانسه در اینجا؛ خانمی با مدرک علوم انسانی است و در نتیجه وقتی دستگاههای موجود در لابراتوار را دید کلی چشمهایش باز شد و تحسین کرد. در صورتیکه چنین تجهیزاتی برای مهندسین اصلا جای تعجب و تحسین ندارد.

---------- 

رزولوشن ۱۹۲۹ سازمان ملل مدتی پیش بر علیه ایران نوشته شد. بیشتر تمرکز در بندهای آن قسمتهای امنیتی اقتصادی و علمی آن کشور را نشانه رفته بود. تنها شخصی که در این رزولوشن به افراد قبلی در لیست سیاه اضافه شده بود مدیر مرکز شتابدهنده ملی ایران بود! هرچند که در رزولوشن ۱۹۲۹ سمت او را چیز دیگری وابسته به مراکز غنی سازی نوشته بودند ولی بعید نمیدانم که هدف اصلی نویسندگان رزولوشن؛ متاسفانه همان مسئله شتابدهنده و تکنولوژیهای وابسته بوده است. 

---------- 

هر چند که اصلا بدنبال چیزهای جدید و فشنهای موبایل و ...نیستم ولی بعد از ۶ سال گوشی موبایلم را عوض کردم. گوشی جدید تاچ اسکرین با امکانات ایمیل و اینترنت و ...است که از انتخابم خوشحالم.  گوشی سابقم دارای خاصیتهای ویژه [:-)]بود که حداکثر ۲۰ عدد پیام کوتاه روی آن میتوانستی داشته باشی و صفحه آنهم سیاه و سفید بود. حافظه نداشت. بعضی وقتها هم قبل از اینکه من گوشی را بردارم بطور اتوماتیک روی پیامگیر میرفت یا اصلا تلفن را قطع میکرد! یک آنتن بزرگ هم داشت که خیلیها آنرا فوق مدرن تصور میکردند :-)

ماه ژوئن

هفته آینده جلسات مهمی (و متفاوتی) دارم که امیدوارم به خیر و خوشی بگذرند!؟ 

آخر همین ماه هم احتمالا سفری قریب الوقوع به دفتر مرکزی مدیریت بروکر در «ویسمبرگ» فرانسه خواهم داشت تا در مدت یکهفته Factory Acceptance Test (آزمایش صحت ساخت در کارخانه) های مربوط به منابع تغذیه پروژه سینکروترون را از نزدیک ببینم و در صورت مثبت بودن تستها, مدارک فنی مربوطه را امضا کرده و 55 درصد باقیمانده هزینه ساخت به این شرکت پرداخت شود.  

قرارداد این شرکت هشت ماه پیش بسته شده است, با توجه به کاهش ارزش یورو در مقابل دلار در ماههای اخیر این شرکت تمایل دارد هر چه سریعتر تجهیزات ساخته شده را تحویل داده دستمزد خود را دریافت کند!  

«بروکر» از جمله شرکتهای بزرگ اروپایی است که منابع تغذیه الکترومگنتهای بسیاری از مراکز شتابدهنده بزرگ از جمله مراکز مربوط به «سرن» را ساخته است و تجربه مناسبی در برخی زیر قسمتهای تجهیزات شتابدهنده دارد. دفتر مرکزی این شرکت در مرز آلمان و فرانسه است.  

------------   

بیت جالبی برای جلوگیری از فرار متخصصین در چند کشور خاورمیانه: 

No the West, Not the East; Home is the Best 

«این یعنی اگر در کشورت هستی همانجا بمان, همه جا آسمان یکرنگ است.» جملاتی شبیه این را سه سال پیش که برای کنفرانسی به ایندور هندوستان رفته بودم را هم زیاد شنیدم. شعر معروفو احساسی داشتند با این مضمون: 

«شلوارم امریکایی , کفشم انگلیسی و کتم ایتالیاییست, ولی هنوز خوشحالم. چون قلبم هندی است...» !!!!! که یکی همکاران هندی برایم ترجمه کرد. 

---

نام فروردین نیارد گل به باغ 

خانه روشن کی کند نام چراغ

تا ابد صوفی اگر می می کند

تا ننوشد باده کی مستی کند

(مولانا) 

بست ریگاردز

جلسه کمیته فنی شتابدهنده

جلسه کمیته فنی روز دوشنبه و سه شنبه برگزار شد. پیشنهادها و مشاوره ها در مورد قسمتهای مختلف پروژه سینکروترون و پیشرفت کار ارایه شد. همکارانمان از مراکز Bessy II آلمان؛ Soleil فرانسه؛ دفنا LNF ایتالیا و الترا Elettra Itech اسلوونی؛ Cornell ایالات متحده؛ SLS PSI سوییس و ALBA اسپانیا آمده بودند. 

چالشهای مختلف پیش رو و مسایل فنی بررسی شد. معمولا در این جلسات فایلهای پرزنتیشن یک هفته قبل برای افراد فرستاده میشود تا مروری کلی روی آن داشته باشند و در موقع ارایه اشکالات یا اشتباهات طراحی مطرح شود. «دیتر» که از مرکز آلبا است به مچ گیری و فهمیدن اشتباهات طراحی مشهور است! اینبار ولی کمی سرخورده شد وقتی بعد از پرسیدن یک سوال, ارایه دهنده بطور غیر مستقیم گفت اگر قبلا اسلایدها را مرور میکردی یا کمی صبر داشتی, میدیدی که در اسلاید بعدی این مسئله توضیح داده شده است. 

«دیتر آینفلد» شخص فوق العاده انرژیتیکی است که سازنده چندین مرکز شتابگر بوده است. در سال 1979 با کمک تیمش مرکز بسی یک در آلمان را ساخت. یک دهه بعد در سال 1997 مرکز آنکا در آلمان و از سال 2004 تا اکنون در حال ساخت مرکز سینکروترون آلبای اسپانیاست. او در حال بازنشسته شدن است... آنوقت که در آلمان ساکن بود میگفت که تعطیلات آخر هفته اش دوست دارد سبزیکاری و شخم زنی باغچه اش را انجام دهد. شاید هم مزرعه اش.

او گفت چند ماه پیش که برای میتینگ و صحبت علمی به ایران رفته بود قبل از رفتن به آن کشور از دولت آلمان درخواست کرد که نظر موافق یا مخالفشان را در اختیارش قرار دهند. جواب اینبود که «نه تنها ما با همکاری شما در این زمینه با ایران موافقیم بلکه شما را انکوریج میکنیم.» جواب یکی دیگر از دولتها به دیگر همکارمان اینبود که «ما بدلیل تحریم به هیچ وجه اجازه همکاری در این زمینه علمی با کشور ایران نداریم..»

در کشورهای اروپایی و ایالات متحده رسم است که دانشمندان (Scientists) قبل از سفر و یا همکاری علمی با کشور دیگر مسئولین دولت خود را از این تصمیم آگاه میکنند و  در صورت مثبت بودن نظر دولتشان به انجام سفر اقدام میکنند. 

-------------- 

داستان آوردن فیل از هندوستان و قرار دادن آن در خانه ای تاریک... آمدن مردم در تاریکخانه و دست کشیدن به بدن فیل و نظر دادن راجع به آنچه حس کرده بودند از «مثنوی معنوی مولانا» جالب است. مولانا در مقابل احساس و نظرات متفاوت و متضاد افرادی که به بدن فیل هندی در خانه ای تاریک دستی کشیده بودند میگوید اگر شمعی در آن خانه روشن بود همه حقیقت واقعی فیل را میدانستند..  

از نظرگه گفتشان شد مختلف...آن یکی دالش لقب داد آن الف 

در کف هرکس اگر شمعی بدی...اختلاف از گفتشان بیرون شدی 

 

دیده مجنون اگر بودی ترا    هر دو عالم بی خطر بودی ترا

 

سفر مارک و صحبتهای ما

«مارک» مسئول شرکتی کنترلی است که در زمینه سیستمهای کنترلی شتابدهنده های ذرات و نیز جدیدا در پروژه های تلسکوپی اتحادیه اروپا پروژه های مهمی را در اروپا؛ آسیای شرقی و امریکای شمالی اجرا کرده است. او را زمان زیادیست که میشناسم. شرکت خود را حدود ده سال پیش با جمعی دو سه نفره در زمینه طراحی و مشاوره سیستم کنترل در شتابدهنده ها در اروپا آغاز کرد ولی نگاه تازه و دقیق او توانست او را در مدت کوتاهی در میان بهترین مدیران شرکتهای کنترلی شتابدهنده ها قرار دهد بطوریکه دو سال پیش بعنوان سخنران ویژه در زمینه «مدیریت موفق در تکنولوژی» در شرکتهای وابسته در کنفرانس شتابگرها دعوت شد. هفته گذشته به اتفاق خانواده سه نفره اش به اینجا آمد تا علاوه بر تفریحات تابستانی از پروژه اینجا هم بازدید کند تا بتواند استراتژی آینده اش را جهت همکاری ارایه دهد. قبل از آمدن درخواست کرده بود که برای یک نوشیدنی و گپی دوستانه چند ساعتی در روز شنبه همراهشان باشم. صحبتهای زیادی کردیم.. در مورد ایران صحبت به میان آمد و اینکه شنیده بود آنجا فرصتها و موقعیتهای ممتازی برای شرکت های با تکنولوژی متوسط و بالا بوجود آمده ولی گفت که اکثر شرکتها از همکاری با آن کشور از آن جهت میترسند که در لیست سیاه ایالات متحده قرار بگیرند! من هم حرفهایش را تایید کردم. البته گفت که اکثر شرکتها اکنون راههای دور زدن تحریمها را میدانند! گفت «آیا پروژه ای را در آنجا میشناسی که نیازمند کمک فنی ما باشد؟» «گفتم که فعلا نمیشناسم». 

 ------------- 

خبری امروز در «تابناک» دیدم که برایم معانی جالبی داشت. آقای علی لاریجانی در پاسخ به «خواب بیننده ای برای او» گفته بود که برخی به اصطلاح «صوفیگرایان» به دنبال آنند که دیگران را با چند خواب و مکاشفه اداره کنند.:-) 

-------------- 

 ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم...ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما

الکترونها در شتابگر

 احتمالا بصورت موازی کنفرانس بین المللی شتابدهنده های امسال در کیوتو ژاپن؛ جلسه ای بین روسای گروههای دیاگنوستیک شتابگرهای آسیا تشکیل میشود تا ایده تشکیل کنفرانس بین المللی اینسترومنتیشن شتابگرها با حضور «بیشتر» دانشمندان آسیایی در آن مطرح شود. من نیز به این جلسه ده نفره دعوت شده ام تا به عنوان مسئول دیاگنوستیک تنها! سینکروترون خاورمیانه! شرکت کرده و از طرح پیشنهادی دفاع کنم. احتمالا بدلیل کمی وقت و برخی دلایل در آنجا حضور نخواهم داشت ولی با توجه به گسترش بسیار سریع تکنولوژیهای بیم یابی و دیاگنوستیک در شتابگرهای ژاپن؛ چین؛ تایوان و... پشتیبانی خود از گردهمایی و حضور بیشتر متخصصین آسیایی در این زمینه  را امروز برایشان فرستاده ام. تاکنون تنها کنفرانس و ورکشاپ دیاگنوستیک شتابگرهای ایالات متحده BIW و اروپا DIPAC تشکیل میشده بود ولی حضور فراوان دانشمندانی از ژاپن؛ تایوان و حتی چین زمینه را برای برسمیت شناختن این ایده فراهم کرده است. امسال این گردهمایی در آزمایشگاه ملی «لوس آلاموس» LANL ایالات متحده برگزار میشود.  

   

-----------

کار کردن با الکترونها در شتابدهنده ها بعضی وقتها ایده های قشنگی را ایجاد میکند. جالب است از محدود مکانهایی که ذراتی سرعت نزدیک به نور را در جهان مادی ما تجربه میکنند الکترونها در شتابدهنده های پرانرژی هستند. معمولا زندگی الکترونها در سرعت نور به آنها ویژگیهای منحصر به فردی میدهد که علاوه بر دانشمندان و صنعتگران حتی توجه سیاستمداران را نیز سالها به خود جلب کرده است. حرکت در سرعت نور به الکترونها این ویژگی را میدهد که طبق قوانین نسبیتی گذشت زمان را حس نکنند و به عبارتی فرم زمانشان منبسط شود. آنها هرگز پیر نمیشوند..

البته تجربه های شخصی هم واقعا آرام شدن الکترونها در سرعتهای نسبیتی را تایید میکند. در شتابدهنده ها معمولا کنترل الکترونهای کم سرعت بدلیل این ور اونور پریدنشان بسیار مشکل است و حال آنکه در سرعتهای نزدیک به نور بسیار آرام میشوند. این شبیه آنست که وارد فضا و فاز دیگری میشوند. اینرا در شتابگر مایکروترونی که مدتی پیش کامیشن کردیم میشد حس کرد. 

از دیگر ویژگیهای جالب الکترونها در شتابگرها آنست که انرژی و موج و نور و بار الکتریکیشان همراه و با سرعت خودشان در حرکت است. در واقع بر خلاف تمام ذرات در جهان مادی اطراف ما (اگر فوتونها را موج در نظر بگیریم)؛ الکترونها هیچ وابستگی به گذشته و آینده ندارند. آنها در «حال» رفتار و زندگی میکنند.  و این مسئله ساده ای نیست. چنین ویژگی را در جای دیگری میتوان یافت؟ 

آیا تماشای الکترونهای نسبیتی میتواند موجود تماشاگر را دچار  

افتند که نگاه کردن به فوتونها در آزمایشگاه میتواند رفتار آنها را از ذره ای به موجی و یا برعکس تغییر دهد....ایده کامل نیست.

بازگشت از ایران ۳

 فروردین امسال را با نو کردن اغلب چیزهای اطرافم شروع کردم. از «چرخهای اتومبیل» گرفته تا «یک بوته کاکتوس در خانه که هر ده روز فقط چند قطره آب لازم دارد» و «تعیین کانالهای تلویزیونی برای تماشا» و تا چیزهای دیگر ... 

در ایران روزی به بازار تجریش رفتیم. در آنجا همه چیز پیدا میکنی. ما بدنبال «زرشک»؛ «گز» ؛«شمبلیله خشک» و «روغن شتر مرغ» بودیم. ولی مطمئنم که چیزهای دیگر هم در آنجا پیدا میشود. چیزهایی شبیه «اسفنج خشک شده دریایی»؛ «عاج فیل هندی» و حتی «سنگ سیاه یمنی» و «عقیق دریایی» و چیزهایی مخصوص «دعا» و «چشم زخم».  

پیش چشمت داشتی شیشه کبود...زان جهت عالم کبودت مینمود (مولانا)  

عکسهای زیر از مسیر مسجدسلیمان-شهرکرد در منطقه «تاراز» و «بازفت» در شمال خوزستان گرفتم.  

  

 ------------

اینجا با آغاز به کار دیواره های محافظت کننده تشعشعات اتمی؛ شکل قابل قبول تری برای نمایندگان کشورهای عضو؛ خبرنگاران و ...گرفته است. معمولا سیاستمداران و یا خبرنگاران بیشتر تحت تاثیر ظاهر عملیات مهندسی قرار میگیرند. در چند ماه آینده با تکمیل In-Situ دیواره های چند متری بتن مسلح درون ساختمان جهت حفاظت اشعه و کمک کردن یا نکردن احتمالی اتحادیه اروپا و ایالات متحده؛ شاید این پروژه شتابدهنده وضعیت متفاوتی به خود بگیرد.  بدلایلی بر خلاف اغلب مراکز که روش عملیات ساخت دیوارهای بتنی محافظ  بصورت Pre cast اجرا میشود ولی در اینجا با مشورت مراکز سینکروترون سولیل در فرانسه و آلبا ALBA در اسپانیا تصمیم به اجرای In Situ گرفته شد. هرچند که اولی دارای فلکسیبیلیته بیشتری برای تغییر مکان احتمالی دیواره هاست ولی برای مواردی که وضعیت باریکه های نور خروجی و دیواره های محافظ تثبیت شده باشد, دومی مناسبتر است. اما در این میان برخی کشورهای عضو خاورمیانه ٪٪¤ 

 راف به جامعه صنعتی و دانشگاهی ایران شود؟ 

از دیگر موارد ضروری در تعریف پروژه های شتابدهنده؛ نظارت گروه متخصص داخلی یا خارجی بر طراحیها و پروگرس شش ماهه آنست. حتی پرکارترین مهندسین و طراحان در خاورمیانه؛ در صورت نبود برنامه زمان بندی و نظارت کافی؛ میل چندانی به سرعت بخشی به کارها ندارند. [تجربه شخصی]. 

هر که او بی مرشدی در راه شد.... او ز غولان گمره و در چاه شد 

هر که گیرد پیشه بی اوستا.... ریشخندی شد به شهر و روستا 

(مولانا)

بازگشت از ایران 2

 همچنین در ایران, تهران به مجموعه کاخ سعد آباد و موزه هایش رفتیم. به موزه های کاخ ملت و بهارستان؟ هم رفتیم. درون کاخها قابهای نقاشی, اشیا زینتی مختلف وجود داشت که ساخت کشورهای مختلفی بودند. ولی نوشته های روی آسانسورها در کاخ ملت برایم جالب بود. روی آسانسورهای یک طرف به زبان انگلیسی 4 persons  و روی آسانسورهای طرف دیگر به زبان فرانسوی 4 personnes ! نوشته شده بود که نشان از ساخت آسانسورها در دو کشور متفاوت بود. احتمالا در آنزمان برای مسئولان انگلیسی از آسانسور انگلیسی و برای فرانسوی ها از آسانسور فرانسوی استفاده میکردند تا نشان دهند ما به شما نزدیکتریم و یا برعکس برای عصبانی کردن انگلیسیها آنها را سوار آسانسور فرانسوی میکردند.:-) 

درون اغلب کاخها اجازه عکس نبود ولی کل محوطه سعد آباد برای دیدن مجموعه جالب است. متوجه نشدم معماری داخلی کاخها واقعا ایرانی بود یا غربی ولی بسیار جالب بود. ترکیب رنگهای پرده ها, میز و صندلی و دکوراسیون هم حساب شده و جالب به نظر میرسید. 

«مرغی دیدم نشسته بر باره طوس... در پیش نهاده کله کیکاووس» 

«با کله همی گفت که افسوس افسوس...کو بانگ جرسها و کجا ناله کوس» 

«بهرام که گور میگرفتی همه عمر... دیدی که چگونه گور بهرام گرفت.»  

«رباعیات حکیم عمر خیام»  

در خوزستان برای دیدن «غار باستانی پبده» و «آبشارهای آرپناه» به منطقه ای در 100 و 125 کیلومتری غرب شمالی مسجدسلیمان در خوزستان رفتیم که البته به طرز عجیبی از کنار هر دو رد شدیم ولی بدلایل جالبی موفق به دیدن آنها نشدیم! آن منطقه از خوزستان آب و هوایی کاملا متفاوت, سرد و کوهستانی داشت. پوشش گیاهی هم بصورت درختان بلوط, کلخنگ, انجیر و ... بود. 

 

                      

همچنین به مناطق«اندیکا»,«شیمبار», «دلا», «چلو», و «تاراز» رفتیم که امسال نسبت به پارسال بسیار جالبتر شده بودند. جاده های خوب, حضور راهداری و نیز پلیس, آنتن دهی تلفنهای همراه و... همه امسال در این مناطق ایجاد شده بودند. 

در کنار این مناطق کوهستانی امامزاده های «شاهزاده علی» را زیارت کردم و «قدمگاه نوح نبی» در منطقه چاربیشه و «حضرت سلیمان» در منطقه «پبده لالی»؟ را دیدم.  

--------------- 

مدتی پیش خبرنگار مجله "بین المللی مهندسی برق و الکترونیک امریکا" IEEE Spectrum مصاحبه ای با من انجام داد. وقتی برای نشان دادن تجهیزات او را به چند مکان بردم در میان صحبتهایم جملاتی هم به طنز میگفتم و شوخی هم میکردم. اصلا فکر نمیکردم که این جملاتم را در مقاله اش که چند روز پیش در مجله چاپ کرده است بیاورد. "در جایی به شوخی گفتم که سیستم کنترل کامپیوتری سینکروترون بسی یک در آلمان مربوط به 20 سال پیش است. به نظر شما با این سیستم چه میتوان کرد وقتی کامپیوترها هر هفته در حال تغییر هستند؟"... مقاله جالبی است از تاریخچه, عملکرد و چگونگی کار اولین مرکز شتابدهنده سینکروترون خاورمیانه که البته در ایران نیست و در کشوری دیگر است!  عنوانش «اولین منبع نور سینکروترون در خاورمیانه» است.

فرمت چاپی مجله را برایم فرستاده اند و لینک اینترنتی آن هم در  وب سایت IEEE اینجاست

بازگشت از ایران

تعطیلات یکماهه در ایران به پایان رسید. الان در مدت چند ساعته بین دو پروازم در فرودگاه در حال چک کردن ایمیلها و .... هستم. 

در طول تعطیلات یکماه که علاوه بر سفر سالیانه به ایران؛ با دو هدف خاص به ایران رفته بودم؛ موفق شدم تنها یکی را انجام دهم. اما آنجا نسبت به سال گذشته تغییرات مثبتی هم کرده بود. خیابانهای شهرها اغلب منظم تر و تمیز تر شده بودند. همه چیز آرام تر و آزادتر شده بود؛ تغییرات مثبت در زیرساختهایی مثل جاده ها؛ مخابرات؛ بانکها و خرید الکترونیکی و ...کاملا محسوس بود. در ضمن افراد هم بر حسب موقعیتشان بیشتر انتقاد میکردند؛ از پایین نیاوردن قیمت مسکن؛ از پایین آوردن قیمت مسکن؛ از برخورد کردن پلیس با افراد متخلف؛ از برخورد نکردن پلیس با رانندگان متخلف؛ از پایین بودن قیمت کرایه تاکسی؛ از بالا بودن قیمت کرایه تاکسی.... 

امسال بر خلاف سالهای قبل هیچگونه سمینار یا ارتباطی حتی در حد تلفن! با دست اندرکاران شتابگر ملی کشور ایران نداشتم. یکی از دلایل آنبود که مسیر انتخاب شده برای اجرای آن غیر علمی و غیر فنی و غیر بومی به نظرم رسید. آنها میتوانستند براحتی در زمان کوتاهی و با بهره گیری از تجربیات جهانی در این زمینه و کمک ایرانیان متخصص و ارتباطات موجود آن را در مسیر درست قرار دهند. 

به جاهای مختلفی رفتم که احتمالا در پستهای بعدی مینویسم. اتفاقات جالبی در مدت یکماه برایم افتاد از صحبتهای مسافران در تاکسی تا سفرهای بیرون شهری..

در آینده ای نزدیک سفری به ایران خواهم داشت. این سفر همان سفرهای تعطیلاتی من است که  سالیانه انجام میدهم. احتمالا در این مدت جاهای زیادی را گشت و گذار میکنم و حتی الامکان خودم را از مسایل کاری دور نگاه خواهم داشت. 

------------- 

عکس زیر دوره اولیه ساخت فونداسیون ضد ویبره شتابدهنده سینکروترون سولیل در نزدیکی پاریس در سال ۲۰۰۴ را نشان میدهد. ماه گذشته که در آنجا مدتی بودم سخت قابل باور بود که با چنین سرعتی ماشینی ساخته باشند که با حداکثر انرژی و جریانش کار میکند؛ آنهم با کیفیت بیم خروجی عالی برای یوزرهای صنعتی و دانشگاهی و پزشکی...