خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

سفرنامه ایران ۱-۸۷

بالاخره تمرکز و وقت لازم پیدا شد تا قسمتی از روزنوشتها را بنویسم. مسیر حرکت به دبی و از دبی به تهران بود. شهر دبی از پنجره هواپیما کاملا خشک و بی آب و علف شبیه یک کوزه سفالی کنار آب به نظر میرسید. تهران هم مثل همیشه شهری بزرگ بود که هواپیما حدود چندین دقیقه بر فراز آن پرواز کرد تا به فرودگاه رسید.

مردم در تهران غالبا با اینکه تفریحات و رفاه نسبی دارند ولی لحظه ای را هم برای ابراز نارضایتی از وضعیت موجود از دست نمیدهند! معنویت مدرن در خیلی افراد برایم جالب است و البته در کنار آن خرافه و جادو و جنبل هم کم نیست. امامزاده صالح تجریش هم رفتم که امسال نسبت به پارسال جالبتر شده بود. اگر هم از پیاده روی در تهران خسته شدید و میخواهید برای نهار به رستورانی بروید که رنگ و لعابهای مدرن آن اشتهایتان را از بین نبرد بهترین مکانها رستورانهای نیمه سنتی بازار تجریش است. قرمه سبزی؛ چلوکباب؛ قیمه؛ جوجه و ...به همراه دوغ و پیاز! با طعمی خانگی و در محیطهای فوق العاده ساده و میزهای کمی کثیف؛ اشتها را زیادتر میکند.  در پروازهای داخلی فرودگاه مهرآباد هم خوشبختانه میتوانستی  از اینترنت بی سیم رایگان در محدوده سالنهای انتظار استفاده کنی. اس.ام.اس های فراوان در مورد یوزارسیف و احمدی نژاد و ماهواره امید و ...نشانگر ذوق بی پایان ایرانیان در خنداندن همدیگر است. 

به مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات هم رفتم و پرزنتیشن را در زمینه چالشهای فنی شتابگر بسی یک در آلمان ارایه دادم. چند ساعتی هم به مرکز انرژی اتمی امیرآباد رفتم و پروگرس کارهای انجام شده در زمینه شتابگرهای کم انرژی الکتروستاتیکی را دیدم که در نوع خود جالب بود. خبردار شدم که پرزنتیشن ماه می در کنفرانس بین المللی شتابگرهای امسال PAC 2009 در ونکوور کانادا را هم بایستی در مدت کوتاهی اماده کنم. امسال برای خودم هم غیر منتظره بود که جهت ارایه شفاهی در زمینه منابع تغذیه شتابگرها در این کنفرانس دعوت شدم.