خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

شتابگر ملی رویا یا واقعیت

 اوایل امسال پروژه ای در ایران برای طراحی و ساخت یک شتابگر سینکروترون ملی تعریف شد که در اوایل برای من خوشحال کننده بود؛ چون شخصا چندین بار نامه هایی برای وزیر علوم و معاون علمی رییس جمهور در چند سال گذشته نوشته بودم و ضرورت تعریف چنین پروژه استراتژیکی را شرح داده بودم. بسیار خوشحال بودم که میتوانستم تجربیات کار و یا طرحهای ساخت شتابدهنده های مختلف به نحوی در اختیار آنها قرار گیرد؛ ولی با گذشت زمان متوجه شدم که متاسفانه این پروژه در مسیر فنی و علمی درست قرار نگرفته است. با اتلاف وقت و نداشتن دانش فنی لازم متاسفانه این پروژه ممکن است نتایج عکس برای آن کشور داشته باشد. بدین معنی که به ایجاد استخری برای هدایت و آموزش مهندسین و فیزیزیستهای ایرانی با هزینه کشور ایران بیانجامد که سرانجام جذب مراکز علمی و مراکز شتابدهنده خارج از این کشور شوند. 

--------------- 

سرمای هوا تقریبا شکسته شده است و دمای هوای روز و شب حالتی متعادل به خود گرفته است. امروز عصر کلید خانه و سوئیچ ماشین را در دفتر کارم جا گذاشتم. این باعث شد تا حدود نیم ساعت برای اصلاح این اشتباه بیرون از خانه وقت بگذرانم... 

در سفر ماه گذشته به پاریس مدتی را که در ترن درون شهری بودم کتاب کوچکی بنام «مردم معمولی» به فارسی را خواندم. طنز بود و سرگرم کننده و البته خیلی کم حجم. قسمتی از آن را مینویسم: 

«نام: عصیان 

نام خانوادگی: عالمی 

مدرک: تصدیق ششم 

شغل: جنگیر 

توضیحات: 

شاید ندانید که شغل جنگیری یکی از مشاغل پولساز در کشورهایی نظیر سوئد؛ ژاپن؛ هلند؛ گینه بیسائو و حتی کشورهای دیگر است. عصیان عالمی تاکنون جن های بسیاری در اندازه های مختلف و در انواع بوداده؛ بو نداده و غیره گرفته است که از معروفترین آنها میتوان به نسناس هلندی اشاره کرد. عصیان مثل باقی شهروندان زندگی ساده ای دارد و هرگز از قدرت و نفوذ خود روی اجنه سوء استفاده نمیکند. توضیح: نسناس موجود ترسناکی است که به نقل از منابع معتبر در بیابان ....»  

------------------- 

هیچ آیینه دگر آهن نشد...هیچ نانی گندم خرمن نشد 

هیچ انگوری دگر غوره نشد...هیچ میوه پخته با کوره نشد 

(مولانا)

غذاهای خوشمزه فرانسوی

کارهای زیادی دارم از نوشتن گزارش فنی تا تماسهای فراوانی که بایستی نتیجه یکماهه کار با افراد مرکز شتابدهنده های «سولیل» را در آنها ارایه دهم. ارایه پروپوزال نهایی سیستم بیم دیاگنوستیک بوستر و رینگ سینکروترون, آماده سازی تجهیزات لازم برای تست دتکتورهای لیبرا, ارایه سمینار, بررسی طراحی مهندسی منابع تغذیه بوستر بهمراه شرکت فرانسوی بروکر... 

-------------

اما تا کنون در مورد غذاهای فرانسوی ننوشته ام. یک خوراک نسبتا مشهور آن خوراکی است که توسط مهاجرین الجزایری و شمال افریقا به این کشور آورده شده است. غذایی با طعم نسبتا تند خفیف فلفلی است. Couscous که ترکیبی از گوشت , سبزیجات و سس  به همراه چیزی شبیه برنج است سالهاست که به عنوان یک خوراک نسبتا محبوب در فرانسه سرو میشود. من هم از طعم و مزه آن خوشم آمد. اما یک مطلب جالب که «زبان گاو» هم محبوبیت کمی در فرانسه نداشت! «زبان بیف» در اندازه یک تکه استیک سرخ شده در سس و ادویه به همراه کمی سبزیجات جداگانه در کنار آن خوراکی بود که وقتی روی میز نهار از همکار فرانسویم پرسیدم چون که معنی انگلیسی «زبان» را بخاطر نیاورد اشاره ای به زبانش کرد و گفت This from Beef! 

اما جالبتر از همه پیش غذای محبوب فرانسوی است که اصلا باور نکردم تا کنون گروههای حمایت از حیوانات در اروپا چگونه جلوی سرو آنرا نگرفته اند. «جگر اردک»! Duck Liver در واقع از محبوبترین پیش غذاها در رستورانهای پاریس است. اما نه یک جگر عادی که در همه جا وجود دارد. وقتی از دوستم راجع به آن پرسیدم داستان غم انگیز اردکها را شرح داد. گفت اردک را با زور مجبور به خوردن فراوان یک دانه غذایی «خاص» میکنند به قدری که حجم برخی اندامهایش مثل جگر-کبد تقریبا سه یا چهار برابر حجم عادی یک اردک میشود. سپس اردک که بدنش پف کرده است از سنگینی روی زمین افتاده غش میکند (برخی موارد فقط روی زمین میافتد وغش نمیکند). در این هنگام اردک آماده استفاده در رستوران میشود...

اما از همه اینها که بگذریم خوراکی های فرانسوی در اغلب موارد خوشمزه و مطبوع هستند. دارای مزه هستند و به غذاهای مدیترانه ای هم نزدیکند. 

------------ 

آب کم جو تشنگی آور بدست... تا بجوشد آبت از بالا و پست 

عشق هایی کز پی رنگی بود...عشق نبود عاقبت ننگی بود

(مولانا)

برگشت از پاریس- ۱۳۸۸

 از سفر پاریس برگشته ام. روز آخر هوا کاملا آفتابی و جالب بود. همانطور که انتظار داشتم سفری بسیار فشرده و با ثمر بود. درمدتی که در سولیل SOLEIL بودم لینکهای خوبی برقرار کردیم تا بتوانیم از مشاوره های آنها در مرکز سینکروترون خاورمیانه استفاده کنیم. دهها میتینگ در زمینه های مختلف فنی داشتم. در روز آخر برای صحبت در مورد اسمبلی دتکتورها و تجهیزات اشعه ایکس در بیم-لاینهای سولیل و مبدلهای اشعه ایکس نور سینکروترون به نور قابل دید ملاقاتی با متخصص مربوطه داشتم. او سابقا در مرکز اروپایی سینکروترون ESRF در گرنوبل کار میکرد. در پایان هم پنج دقیقه ای در مورد خاطره اش از ملاقاتش با در نوفل لوشاتو در سی سال پیش گفت که خیلی جالب بود. 

 اگر از هوای برفی پاریس و بسته شدن چند بار خیابانها به خاطر برف بگذریم ولی سایر اتفاقات طبق انتظار و مثبت بود. اما وقتی به اینجا برگشتم هوا فوق العاده بود. از سرمای پاریس خبری نبود و دما کاملا متعادل بود. هفته گذشته که آخرین هفته یکماهه ویزیت من در «سولیل» بود؛ یکی دیگر از افراد گروه دیاگنوستیک هم جشن خداحافظی ماموریت پنج ساله اش در مرکز سولیل را برگزار کرد. او به محل کار سابقش در مرکز اتمی فرانسه CEA در «گرنوبل» برگشت. «کریستف» قرار است در آنجا روی پروژه ساخت «فضاهای مغناطیسی ضد جاذبه » کار کند. صحبتهای فنی بسیار خوبی با او داشتم در مورد کارهایش در سولیل در زمینه تکنیکهای تعیین تیون افقی و عمودی شتابدهنده های سولیل که در آنجا استفاده میکردند.

---------------  

نکته جالبی که در مرکز «سولیل» و بسیاری دیگر مراکز تحقیقاتی اروپایی دیدم اینکه اکثر وبسایتهای اجتماعی و چت مثل «فیس بوک» و یا «یاهو مسنجر» فیلتر میشوند! 

در ضمن روز اول در اکثر این مراکز تحقیقاتی هر کارمندی بایستی فرمی را امضا کند که در آن تعهد میکنی که مضمون آن اینست که وبسایتهای شبیه آنها را هم بازدید نکنی. وبسایتهای مستههجن که جای خود دارد! مضمون اصلی آن اینست: «لطفا منابع اینجا را تنها برای اهداف کاری این مرکز استفاده کنید.»

سفرنامه پاریس 1388-3

امروز بعد از ظهر بطور کامل در پاریس چرخ زدم. به چندین جای دیدنی رفتم و البته خیابانها اغلب بخاطر معماری قدیمی و هنرمندانه اروپایی جالب بودند. مدت ۲۰ دقیقه ای هم در کنار رود «سن» قدم زدیم و به تماشای خیابانهای مشغول شدم. باران نمیبارید ولی بصورت قطرات بسیار ریز میامد بطوریکه روی لباس نمینشست. هوا ولی آفتابی نبود و کاملا ابری بود. در رود «سن» مثل همیشه قایقهای تفریحی که پر از تماشاگران دریایی بود زیاد رفت و آمد داشتند. روی رود سن دهها پل بزرگ ساخته شده است بطوریکه اگر در پاریس در کناره آن حرکت کنی بعد از هر ۲۰۰۰ متر یکی را میبینی و البته به قدری بزرگ هستند که کشتیهای کوچک تفریحی مسافربری از زیر آن رد میشوند. در خیابان Hotel de Ville به سازه و ساختمان بزرگی برخورد کردم. فکر کردم که یک کارخانه پتروشیمی است چون که لوله های فراوان رنگی در اطرافش بود به همراه لوله های تهویه غول پیکر که از زیر زمین بیرون آمده بودند. این بسیار شبیه سازه ها و کارخانجات پتروشیمی همه جای دنیا بود که در تلویزیون میبینیم. ولی یک مرکز پتروشیمی در مرکز شهر پاریس کار عاقلانه ای نیست! از خیابان گذر کردم و بوردی که در نزدیکی آن ساختمان بود را خواندم. اسم آن محل و خیابانش Beaubourg و در واقع مرکز و موزه ملی هنرهای مدرن شهر پاریس است. اسم این مرکز هنری و توریستی جورج-پومپیدو  Center Georges-Pompidou است.  

--------------- 

سینکروترون سولیل بعد از یک شات-دون چهار هفته ای دیروز جمعه کار خود را از سر گرفت. در مدت شات دون این فرصت را داشتم تا بارها به همراه همکاران به درون تونلهای رینگ و بوستر و لیناک برویم و از نزدیک تجهیزاتشان را ببینیم و راجع به آنها صحبت کنیم. بدلایل حفاظتی و سلامتی تنها در زمان شات دون افراد اجازه ورود به آن قسمت از ماشین را دارند. دیروز که ماشین دوباره راه اندازه شد البته مقدار جریان الکترونهای ذخیره شده در رینگ اصلی هنوز در مقدار پایین ولی با انرژی بالا بود. حدود 30 میلی آمپر و 2.7 میلیارد الکترون ولت. دیروز صبح در اتاق کنترل سولیل بودم و بیشتر از تجربیات افراد آنجا در مورد بوستر و لیناک صحبت میکردیم. اندازه گیریهای مختلفی که برای راه اندازی دوباره و نیز تیون کردن دوباره شتابدهنده لازم بود انجام شود. 

--------------- 

روز سه شنبه گذشته سرانجام وقت پیدا کردم تا به درخواست مصاحبه دوباره مجله اسپکتروم IEEE مهندسی برق امریکا جواب دهم. مصاحبه در مورد طرح شتابدهنده سینکروترون خاورمیانه و عملکرد و پیشرفتهایش طی نه ماه گذشته و نیز تجربیات راه اندازی مایکروترون بود. چند بار ایمیل زده بود و من هم نتوانستم زمان مناسب را پیدا کنم. ولی سرانجام سه شنبه به اندازه کافی وقت آزاد داشتم. تقریبا ۴۵ دقیقه طول کشید و البته ساعت مصاحبه را به خودش واگذار کردم تا زمان مناسبی پیدا کند که تفاوت ساعت بین فرانسه و امریکا زیاد مشکلی برایش ایجاد نکند. کارهایی که برای گرفتن جریان الکترونها از مایکروترون در ۱۴ جولای ۲۰۰۹ انجام داده بودیم را کمی برایش توضیح دادم. خانم «اوپسن» قبلا به مرکز سینکروترون آمده بود و در آن وقت هم مصاحبه مستقیمی انجام داده بود و تا توانست هم از تجهیزات مختلف عکس گرفت!....احتمالا آنها طی چند هفته آینده مقاله ای در این زمینه در مجله اسپکتروم IEEE خواهند نوشت.

سفرنامه پاریس 1388-2

خبر ترور مسعود علیمحمدی دانشمند فیزیک ایرانی و نماینده دولت ایران در طرح شتابگر بین المللی خاورمیانه واقعا شوکه کننده بود. راجع به این موضوع فعلا چیزی نمینویسم ولی در ابعاد تمامی «کشورهای در حال توسعه» غم انگیز و نگران کننده بود.   

گاندی رهبر استقلال هند در مقابل استعمار پیر انگلستان مراحل حرکت استقلال را برای خبرنگاران در چهار جمله بیان میکرد: «ابتدا ما را نادیده میگیرند؛ سپس ما را مسخره میکنند؛ بعد با ما میجنگند(میکشند)؛ بعد از آن ما پیروز میشویم.»

------------- 

هوای پاریس هم هر چند که برفی نیست ولی باران است و باران. هفته گذشته جلسات مستمر و فشرده ای با افراد مرکز سینکروترون سولیل داشتم که در نوع خود جالب بود. بیشتر افراد گروه دیاگنوستیک در اینجا همان افراد مرکز شتابگر در اورسی نزدیک پاریس هستند. برای طراحی و محاسباتشان روشهای جالب و فرمولهای ابتکاری بکار میبرند که برایم جالب است. مثلا برای محاسبات مربوط به پیکاپ سنسورهای تشخیص مکان باریکه پریروز که با «لودو» صحبت میکردم؛ «لودو» مسئول طراحی این قسمت از کار است. او فرمولی را برایم نوشت که گفت این فرمول را من استفاده میکنم؛ در شتابدهنده اورسی هم همین را استفاده میکردم و تا الان هم جواب داده است. سپس فرمول دیگری را روی کاغذ نوشت و گفت ولی «جان-کلود» این فرمول را استفاده میکند. البته تفاوت آنها در نتیجه تنها ۱۰٪ است.! «جان-کلود» رییس گروهی است که مرا به اینجا دعوت کرده. 

من نگاهی به دو فرمول انداختم و گفتم: «لودو» فرمول تو دقیق تر است. 

-------------- 

روز شنبه به مرکز پاریس رفتم مثل همیشه با قطارهای RER. البته باران میامد بیرون و در شهر گاهگاهی. به خیابانی رفتم که «مونت موخ» آنجا بود. و خیابانهای طویلی برای دیدن و قدم زدن. وارد خیابان «پیگاله» هم شدم که البته برنامه رفتن به آنجا را نداشتم و در طول مسیرم از آنجا گذر کردم. خیابانی با صحنه هایی تنها برای افراد بالای 24 سال :-) 

سفرنامه پاریس 1388-1

در پاریس درست از دو روز بعد از آمدنم یکپارچه سفید شده است. محل اقامتم در بالای تپه ای در منطقه «پالاسو» قرار دارد. به جز ماشین شخصی هیچ حمل و نقل عمومی در این قسمت وجود ندارد. روز دومی که از این مسیر تپه ای بالا میرفتم تا به خانه برسم با خودم گفتم که چه مسیر سختی است. روز سوم هنگام عصر که از مرکز سینکروترون به خانه برمیگشتم بادهای سردی میوزید و تپه نوردی را از دیروز هم مشکل تر کرده بود.  روز چهارم برف شدیدی آمد و هنگام بالا رفتن از این مسیر تپه ای برفی؛ هر چند که صحنه های فوق العاده زیبا و چشم نواز بودند ولی آرزوی دیروز و همین تپه بدون برف را داشتم. روز پنجم...! روز ششم دیگر خیالم راحت بود؛ با خودم فکر کردم که تا امروز سخت ترین شرایط آب و هوایی ممکن در این مسیر را تجربه کرده ام. با آرامش و خیالی آسوده مسیر رفت و برگشت را طی کردم و از مناظر چشم نواز اطراف استفاده کردم. از هوای فرش هم لذت بردم. این عکسی است که از حیاط خانه محل اقامتم مشرف به مناطق «پالاسو» و «مسی پالاسو» (؟) گرفتم.

پاریس در واقع کمپوزیسیونی از ساختمانها؛ مردم و فرهنگ عمومی جالبی است که در برخی نقاط دیگر اروپا وجود ندارد. مثل همیشه در ترن ها مردم از خواندن کتاب خسته نمیشوند. همه مردم به نوعی حس مهربانی و خوش برخوردی را بصورت دیفالت دارند... 

-------------------

در مرکز سینکروترون سولیل هم همکاران بی وقفه در حال بهبود وضعیت ماشین شتابگر هستند. امسال به خاطر برخی مسایل مربوط به «ایرانی بودنم»؛ آمدنم به این مرکز افراد زیادی را درگیر این مسئله کرده بود؛ و البته سرانجام با موفقیت به انجام رسید. وقتی با افراد گروه قسمت بیم دیاگنوستیک در حال صحبت و نوشیدن کافه بعد از نهار بودیم؛ شخصی پیشم امد و گفت Hello Sir. بعد که متوجه حضورش شدم بلند شدم و صمیمانه و با احترام سلام کردم. او مدیر فنی مرکز سینکروترون سولیل بود. او را چندین سال است که میشناسم, بسیار از دیدنش خوشحال شدم و به خاطر تمامی تلاشهایش از او تشکر کردم. به شوخی به من گفت که امدنم به اینجا خیلیها را درگیر کرده بود و بهمین خاطر من الان شخصیت معروفی شده ام و همه اینها را با خنده و شوخی میگفت. من هم بعد از خوش و بش و تشکر, گفتم که اینجا تقریبا از جمله چند مرکز برجسته شتابدهنده جهان است که بهترین تجربیات فنی را میتوانم در مدت کوتاه برای ماشینی که در حال ساختش هستیم کسب کنم...در مورد تاخیر نسبتا کوتاهی که برای آمدنم به این مرکز رخ داده بود عذرخواهی کرد , من هم گفتم که این یک مسئله عادی و قابل انتظار بوده است و به شوخی گفتم متاسفانه تنها کشوری که شاید اجازه ورود و خروج به آنجا تا اکنون برایم مشکلتر از هر جای دیگری بوده است کشور محل تولدم ایران است....

شب یلدا/آیینهای محرم

 سرگرم جمع بندی کارهایم هستم برای سفر قریب الوقوع یکماهه به مرکز سینکروترون سولیل در نزدیکی پاریس. حافظه ۱۵۰ گیگا بایتی را امروز وصل کردم به کامپیوترم تا همه انچه که دارم را توی آن بریزم و با خود برای صحبت به سولیل ببرم. انتظار کارهای فنی زیادی از این سفر دارم. البته میدانم که هوا شدیدا در پاریس سرد شده است فقط امیدوارم در مدت این یکماه دوباره کارگران اتوبوس و مترو پاریس اعتصاب نکنند که رفت و آمد بی نهایت مشکل میشود. دو سال پیش که واقعا در مدت اعتصاباتشان من خیلی سختی کشیدم.

-----------------

 معاشران گره از زلف یار باز کنید...شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید. شب یلدا مبارک  

-----------------

چند شب پیش در تعطیلات آخر هفته به مناسبت شب محرم به سفارت ایران رفتم؛ هر چند که تنها فرصت یک شب رفتن را داشتم. فکر کردم مناسبتهای ده روزه محرم از جمله آیین های قدیمی و سنتی ایرانی است که نیاز به آن در جوامع توسعه یافته و پسامدرن با گذشت زمان بیشتر میشود.

----------------- 

کوزه بودش آب می نامد بدست...آب چون یافت خود کوزه شکست (مولانا)

IPAC 2010

ماه می سال ۲۰۱۰ اولین کنفرانس بین المللی شتابدهنده ها در شهر کیوتو ژاپن برگزار میشود. تا سال گذشته حدود سه دهه بود که کنفرانسهای اروپایی و امریکایی آن جداگانه برگزار میشد. کنفرانس آسیایی آن هم از اوایل همین دهه به آن اضافه شد. اما از سال ۲۰۰۸ تصمیم گرفته شد که تنها یک کنفرانس بین المللی شتابدهنده ها بصورت دوره ای در آسیا؛ اروپا و ایالات متحده برگزار شود. این از آن لحاظ بهتر است که تنها یک مکان و زمان جمع شدن دانشمندان و محققان در زمینه عمومی شتابدهنده ایجاد میشود و تقریبا در ماه می  یا ژوئن هر سال همه از دستاوردها و نو آوریهای این زمینه آگاه میشوند. 

در ماه سپتامبر سال ۲۰۰۱ وقتی کنفرانس آسیایی شتابگرها در بیجینگ چین برگزار میشد؛ من در مرکز دارزبوری بودم. در آن موقع زیاد میشندیدم که تقریبا غالب شرکت کنندگان مقیم ایالات متحده نتوانسته اند در این کنفرانس شرکت کنند و از یک نقطه نظر تراژدی بزرگی برای جامعه شتابدهنده های امریکا رخ داد. معمولا شرکت در کنفرانسهای اینگونه برای پیشگامان این فناوری و آنها که مرزهای تکنولوژی را واقعا به پیش میبرند یک نیاز اساسی بود. معمولا تکنولوژیهای مدرن ساخته و پرداخته یک ذهن تنها و در یک لابراتوار ایزوله شده نیستند. آنها محصول تجربه یک نسل هستند. علت عدم شرکت شرکت کنندگان امریکایی در آن سال واقعه یازدهم سپتامبر و مسایل مرتبط به آن تا چندین هفته بعد بود که باعث میشد شرکت کنندگان آن کشور نتوانند در کنفرانس بیجینگ شرکت کنند... 

امیدوارم بتوانم مقاله هایم را تا آن زمان آماده ارایه کنم.  

------------------------  

 بوی عیدی، بوی توت، بوی کاغذرنگی،
بوی تند ماهی‌دودی وسط سفره‌ی نو،
بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ،
 

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم 

بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری،
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،
توی جوی لاجوردی هوس یه آب‌تنی،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم 

 

شاعر: شهیار قنبری (خواننده: فرهاد)

CERN LHC and a new begining

پروژه LHC بعد از یک شکست و آغاز ناموفق در سپتامبر پارسال ۲۰۰۸؛ اما امسال با بازخوانی خطاهای سال گذشته و تعمیر الکترومگنتهای آسیب دیده در اواخر هفته گذشته کار خود را آغاز کرد. شکست مقطعی معمولا جزو جدا نشدنی کارهای بزرگ است. 

در این شتابگر کلایدر Collider (به فارسی در هم کوبنده) دو باریکه پروتون تا انرژی 7TeV شتاب میگیرند. این دو باریکه در جهت مخالف هم حرکت میکنند. در نتیجه دو مسیر متفاوت ولی در کنار هم در الکترومغناطیسهای سوپرهادی برای خم کردن مسیرشان وجود دارد. در طول مسیر 27 کیلومتری این باریکه در 4 نقطه با هم تلاقی میکنند و در نتیجه برخورد مستقیم آنها 14TeV انرژی دارد؛ هر چند تا برخورد نهایی در انرژی ماکزیمم زمان زیادی باقی مانده است. چون بعد از شتاب گرفتن پروتونها توسط سیستم رادیوفرکانسی در طول 20 دقیقه, مهمترین کار نگهداری پروتونها در این حلقه تحت خلا است. برای نگهداری پروتونها در مسیر صحیح ,خم کردن مسیرشان و نیز تمرکز (فوکوسینگ) آنها اصطلاحا از الکترومگنتهای سوپرهادی با فیلد ماکزیمم ۸.۳ تسلا استفاده میشود. پس به احتمال بالا بیشترین خطاهای احتمالی در آینده در این شتابگر در الکترومگنتها و به احتمال ضعیفتر در سیستم فرکانس رادیویی رخ خواهد داد. طراحی شتابگرها کار پیچیده ای نیست و به آسانی برای مهندسین و فیزیسیست ها با کمک نرم افزارهای موجود قابل اجراست. سد بزرگ همواره تکنولوژی و دانش فنی ساخت آنست. اصولا علم و تئوری در اغلب موارد به آسانی قابل دستیابیست ولی تکنولوژی و دانش فنی موضوع بسیار پیچیده تریست. مقالات متعددی در زمینه طراحی فنی این کلایدر وجود دارد ولی من به نکاتی در مورد آن اشاره میکنم که شاید جالب باشند و برخی از آنها جای دیگر نوشته نشده باشند: 

-انرژی ذخیره شده در الکترومگنتهای این شتابگر معادل 11GJ برابر با انرژی 2.6 تن تی.ان.تی است.

-دو باریکه پروتون حجمی یه کوچکی یک نقطه خودکار بیک!(خودکار بیک قدیم که ما در دبیرستان استفاده میکردیم) ولی انرژی معادل 730MJ یا  180 کیلوگرم تی.ان.تی دارند. 

-تونلی که این بزرگترین ماشین علمی جهان در آن قرار دارد بصورت حلقوی در دو کشور فرانسه و سوییس بطول 27 کیلومتر در عمق زمین گسترش یافته است. 

 -میزان توان پیک موجود در این برخورد بزرگ که کسری از ثانیه طول میکشد 10000 برابر مقدار توان متوسط مصرف شده روی کره زمین است! این توان همچنین بیش از مقدار متوسط انرژی است که کره زمین از خورشید دریافت میکند (170PW).

-امکان درک جدید از قوانین تازه فیزیک و اثبات تئوریهای پیشین با کمک این آزمایش فراوان است. 

-واکنش ایجاد شده در این شتابدهنده کلایدر پروتون-پروتون شبیه همان واکنشی است که در هسته خورشید لحظه به لحظه در حال انجام است.  

-احتمال ایجاد, درک و اثبات ابعاد جدید به جز 4 بعد فعلی مکان و زمان و نیز ذرات بنیادی جدید؟ وجود دارد.  

-مثلا احتمال ایجاد هیگز بوسون Higgs Boson و اثبات نظریه مدل استاندارد و ابرتقارن Supersymmetry.

-احتمال ایجاد بچه سیاهچاله های مینیاتوری و کم عمر وجود دارد.  

-احتمال آنست که بعد از تجزیه و تحلیل داده های ناشی از این برخورد, نقطه عطفی در درک قوانین هستی و نیروهای نگهدارنده و بین ذره ای رخ دهد.(ماهها طول میکشد)

--------- 

اما شایعات و فرضیات عامیانه و شاید خنده دار: 

-ممکن است سیاهچاله های تولیدی به قدری بزرگ شوند که زمین را ببلعند. 

-ممکن است دوباره مشکلی در الکترومگنتها پیش آید و سیستم برای 6 ماه دیگر متوقف شود.

-ممکن است پدیده خمیدگی زمان رخ دهد.

-ممکن است مردم کره زمین دچار تحول روحی و ورود به ابعاد جدید شوند!

-ممکن است حین برخورد مرده ها وارد دنیای زندگان شوند و بالعکس!

-و سرانجام ممکن است آخر زمان شود.  

------------------ 

انتخاب ۵۰ برگزیده آواز جهانی. من به محمد رضا شجریان (ایران) و چهار نفر دیگر از امریکا و مکزیکو رای دادم. در اینجا.

سینکروترون-کسینجر-خیام

هفته گذشته ویزیتورهایی برای بازدید از مراحل پروژه سینکروترون به اینجا آمدند. در میان آنها که در دو گروه متفاوت در دو روز چهارشنبه و پنج شنبه آمدند تعدادی از دارندگان جوایز نوبل و متخصصین استفاده کننده از نور و تکنولوژی سینکروترون هم بودند. تعدادی هم از محققین ایرانی در این گروهها آمدند که نشان از آشنایی و تمایل نسبی محققین ایرانی به شناخت و استفاده احتمالی از این نور دارد. در آزمایشگاه من؛ کامشنینگ سیستم پالسی برای تزریق الکترونها به درون شتابدهنده و نیز قسمتی از سیستم دیاگنوستیک تحت آزمایش را نشانشان دادم. 

------------------- 

هنری کسینجر در سال ۱۹۷۰ سوال ساده و مشهوری مطرح کرد:«اگر بخواهم با اروپا تماس بگیرم بایستی با چه کسی تماس بگیرم؟» این سوال پس از چندین دهه سرانجام با تشکیل اتحادیه اروپا و تعیین رییس جمهور برای آن (پریشب) جواب داده شد.

سوال امروز: اگر کسی بخواهد با ایران تماس بگیرد با چه کسی بایستی تماس بگیرد؟ :-)

-------------------  

پیش از من و تو لیل و نهاری بودست 

گردنده فلک نیز به کاری بودست 

هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین  

آن مردمک چشم نگاری بودست  

تا چند زنم به روی دریاها خشت 

بیزار شدم ز بت پرستان کنشت 

(خیام)

Turn Key Synchrotron Projects

پروژه سینکروترون استرالیا بومرنگBoomerang  از جمله شتابدهنده هاییست که بمانند سینکروترون کانادا CLS در غالب قراردادهای کلید به دست Turn-Key به انجام رسیده است. البته سنگ بنای سینکروترون استرالیا به سالها پیش یعنی سال ۱۹۹۵ یرمیگردد. به عنوان اولین قدم وزارت علوم, تحقیقات و وزارت رفاه (Commonwealth) دولت مرکزی استرالیا مبلغی معادل 12.2 میلیون دلار برای طراحی اولیه مهندسی و امکان سنجی مرکز سینکروترون ملی اختصاص داد. این مبلغ بایستی در مدت 5 سال تا سال 2000 خرج میشد که حدود 100 هزار دلار آن منحصرا برای مطالعات امکان سنجی بود. حدود 8 سال پیش در سال 2001 زمانیکه در موسسه سینکروترون دارزبوری در وارینگتون انگلستان بودم, زمزمه هایی از آغاز جدی این پروژه در استرالیا میشنیدم. اما در ان سالها شک داشتم که چنین پروژه مدرن و جدید مهندسی با توجه به نبود دانش فنی و ضعف نیروی انسانی در زمینه شتابگرها, در استرالیا قادر به پیشرفت و اتمام باشد. چنین وضعیتی در مورد کانادا هم کاملا قابل پیش بینی بود. اما دولت استرالیا بخوبی از وضعیت کشورش مطلع بود. آنها طرح نیمه کلید-در-دست را برای این پروژه بسیار مهم اجرا کردند. اینگونه قراردادها وقتی که نیروی انسانی و دانش فنی در کشوری موجود نیاشد بسیار خوب جواب میدهد. در سال 2001 ایالت ویکتوریا به عنوان محل ساخت انتخاب شد و پس از کارهای طراحی, کارهای ساختمان سازی شتابدهنده در سال 2003 آغاز شد. مرکز Danfysik دانمارک سازنده مهمترین بخشهای این پروژه بود. سرانجام در سال 2006 اولین بیم خروجی این منبع نور 170 میلیون دلاری خارج شد تا استرالیا هم به باشگاه دارندگان این مراکز حیاتی علوم مدرن تبدیل شود. این پروژه بزرگترین پروژه زیرساختی تحقیقاتی در طول تاریخ استرالیا بوده است.

------------------------ 

It is too good to be true. این ضرب المثل فرنگی زمانی بکار میرود که از بس چیزی خوب, درست و کامل است به آن شک میکنی. و معمولا شکت درست از آب در میاید :-)) در واقع هیچ اتفاق perfecti وجود ندارد.  

بعنوان مثال همین گفتگوهای اتمی عاشقانه ۵+۱ با ایران. البته الان ۱+۱+۱ شدن با ایران. آخر هم فکر میکنم منجر به گفتگوی عاشقانه ۱ و ایران بشه. به سلامتی عروس و داماد... 

شمای سینکروترون قدیمی

شمای کلی سینکروترون 800 MeV که در سال 1979 (1358 شمسی)!! در آلمان (با کمک سوئد) ساخته شد. در این شتابدهنده الکترون، از یک مایکروترون 22 MeV برای تزریق اولیه به سینکروترون استفاده شده است. سپس این الکترونها توسط الکترومگنت پالسی در مسیر حلقه خلا قرار گرقته توسط الکترومگنتهای دایپل در مسیری حلقوی میچرخند. در طول مسیر بدلیل تابش نور سینکروترون مقدار انرژی ذرات به تدریج کم میشود که برای جبران این انرژی از محفظه های فرکانس رادیویی کاویتی RF Cavity استفاده میشود. توسط همین محفظه ها نیز انرژی الکترونها تا مقدار نهایی افزایش میابد...

شمای سینکروترون 

---------------------------- 

این قسمت بعدا اظافه میشود.

نقشه مراکز شتابگر Synchrotron Map

سرگرم آماده کردن طرحهایی هستم که قرار است حین انجام سفرم در ماههای آینده به یکی از مراکز سینکروترون در اروپا با متخصصین مربوطه بررسی کنیم تا در صورت صحت و تکمیل در پروژه اینجا در مسیر اجرا قرار گیرد. این اسناد عبارت از تجهیزات موجود انتقال یافته از مرکز شتابگر بسی یک BESSY I و بررسی عملکرد درست آنها و نیز ارایه پروپوزال نهایی برای طراحی تجهیزات بیم یابی و تشخیص باریکه نور Beam Diagnostics برای حلقه انبارنده Storage Ring است. قسمت دیگر کار بررسی امکان کالیبراسیون برخی تجهیزات در آن مرکز است. بعد از پایان مراحل طراحی در غالب سند کلی قسمتهای مختلف تجهیزات به مورد مناقصه گذاشته میشوند.  

----------------------- 

 

  

 

در نقشه بالا مراکز فعال شتابدهنده یا سینکروترون موجود بصورت نقاطی قرمز رنگ تا زمان فعلی نشان میدهد. همه این مراکز در کشورهای توسعه یافته اروپا, ایالات متحده و آسیا قرار دارند. منطقه ای که با حصاری زرد رنگ نشان داده ام و کشور ایران هم در آن منطقه قرار دارد عبارت از کشورهاییست که شناختی صنعتی یا تحقیقاتی دانشگاهی از نور سینکروترون ندارند یا حداقل در آنجا مرکز سینکروترونی وجود ندارد. این بر اساس مقالات و گزارشات فنی منتشر شده از کشورهای مختلف در کنفرانسهای شتابدهنده است. ایران در کنار سایر کشورهای خاورمیانه و قاره افریقا در این منطقه قرار دارند. البته اینها تنها مراکز در حال کار را نشان میدهد. هم اکنون کشور ارمنستان در حال پایان دادن به پروژه شتابدهنده سینکروترون ملی 3GeV خود است. و ترکیه و پاکستان هم مطالعات خود را در غالب ارایه پروپوزال کلی مراکز ملی تا انرژی حداکثر حدود 3GeV  آغاز کرده اند. اما در ایران هم هرچند که در مقالات علمی منتشر شده تاکنون اشاره ای به اهداف بلند مدتی در این زمینه نشده است, آیا احتمالا بزودی در این مسیر حرکت دیرهنگام خود را آغاز کند؟ 

--------------- 

ضرب المثل آلمانی: هرگز برای فرار از سگ خانگی به گرگ بیابان پناه نبر. 

(البته آلمان بیابان ندارد.)

Bruker Company

هوا نسبتا در روزها خنک و در شبها سرد شده است. سرگرم مکاتبه با مرکز سینکروترون «بسی دو» BESSY IIدر آلمان هستم تا در صورت امکان در راستایMemorandum of Understanding  یاMoU موجود نقشه های منابع تغذیه کوچک بوستر سینکروترون را به اینجا بفرستند تا در صورت امکان تغییراتی روی کنترلرهای آنها که منحصرا برای سیستم کنترل بسی طراحی شده بود پیاده شود. هر چند که احتمال استفاده مجدد از آنها کم است. در مناقصه منابع تغذیه Power Supply بزرگ الکترومگنتهای اصلی قرارداد ساخت با یک شرکت فرانسوی «بروکر» Bruker  که شامل دانش فنی, نقشه های کامل و ساخت است چند ماه پیش توسط مسئول اداری اینجا امضا شد. قرار است در مدت یکسال که کار ساخت و انتقال آنها به این مرکز پایان میابد هر ماه نتایج پروسه کاریشان و طرحهای مربوطه را برایم بفرستند تا بصورت یک کار با موافقت دو طرفه پیش رود. هر چند که دو سال پیش احتمال ساخت چنین منابع تغذیه ای بصورت همکاری در کشور ایران نیز مطرح شد ولی عدم دریافت هرگونه اسناد Expression of Interest از طرف آن کشور و وزارت علوم و فن آوری (در زمان آقای زاهدی) سبب شد تا بطور کامل از این مورد کنار گذاشته شود. معمولا ارتباطات میان کشوری با ایران مسئله ای بسیار مشکل است. شاید این مسئله بیشتر به خاطر ساختار پیچیده و عدم ارتباطات لازم بین المللی در ایران است. 

-------------------------- 

این دهان بستی دهانی باز شد......کو خورنده لقمه های راز شد 

طفل جان از شیر شیطان باز کن.....بعد از آنش با ملک انباز کن 

چند خوردی چرب و شیرین از طعام.....امتحان کن چند روزی در صیام 

چند شبها خواب را گشتی اسیر....یک شبی بیدار شو دولت بگیر 

(مولانا) 

--------------------------- 

راجع به پست قبلی و ملاقات انجام شده در واقع عکس العمل همانطور که نوشتم جالب و خوشایند بود. اصلا اتفاق ناراحت کننده ای در کار نبود.