خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

مکان یابی

دیشب سخت ترین شرایط رانندگی را تجربه کردم موقعی که از مرکز انجام پروژه به خانه برگشتم. محل ساخت ساختمان سینکروترون در فاصله ای ۴۰ کیلومتری خارج از پایتخت در منطقه ای دره مانند(والی) قرار دارد که به خصوص شرایط آب و هوایی دیشب به هیجان رانندگی در ان مسیر افزود. دیشب جلسه فنی تا چند ساعت بعد از غروب آفتاب ادامه پیدا کرد. وقتی در مسیر تپه مانند و نسبتا کوهستانی برگشت از محل سینکروترون به شهر که حدود ۴۰۰ متر اختلاف ارتفاع دارد رانندگی میکردم هوای مه آلود و بارندگی باعث شده بود که تقریبا میزان دید جلو به چند متر کاهش یابد و این به شرایط مهیج رانندگی در ان شب می افزاید. لحظه هایی ناب و فوق العاده! فکر کنم الان درجه بالایی از مهارت رانندگی را در اختیار دارم.

این باعث شد که یکی دیگر از پارامترهای مکان یابی محل ساخت سینکروترون در ذهنم جرقه بزند. علاوه بر پارامترهای رایج برای مکان یابی مرکز شتابگر بایستی شرایط آب و هوایی در مسیر نیز به آن افزوده شود که در این مورد رعایت نشده بود. علت آن است که منطقه مورد نظر توسط گروهی از دانشمندان اروپا و ایالات متحده ۸ سال پیش تعیین شده که به نظر میرسد چندان به شرایط آب و هوایی و مسایل خاص آنجا دقت نکرده اند. این اشتباه در مورد مکان یابی محل سینکروترون های احتمالی آینده در سایر کشورها نبایستی تکرار شود.

دیوار برلن

مایکل هارتروت مهندس آلمانی که در لابرتوارهای سینکروترون اروپا و ایالات متحده به «مستر مایکروترون» یا آقای مایکروترون معروف است یک هفته گذشته اینجا بود. با سن زیادش ولی عجیب همه اعداد کالیبراسیون و سیستمهای متصل به مایکروترون بسی-یک را کاملا به خاطر داشت و از همه عجیب تر انرژی زیاد کاریش بود که در بین متخصصین آلمانی کاملا معمول است. قبل از اینکه به اینجا بیاید با توجه به سن زیادش فکر میکردم که مثلا در روز سه یا چهار ساعت میتواند اصول مایکروترون را بیان کند و نقشه ها را با کمک او وارسی کنیم ولی وقتی از ساعت ۸ صبح تا ۶ بعد از ظهر بی وقفه در مورد قسمتهای مختلف شتابگر مایکروترون توضیح میداد شگفت زده شدم. این خصلت را بین همه متخصصین آلمانی دیده ام. بی وقفه و تایرلس کار میکنند و از کارشان لذت میبرند.

 روز آخر دو ساعتی به اتفاق یکی دیگر از همکاران او را با اتومبیل کمی توی شهر چرخاندیم. میگفت که از سفرهای توریستی تنفر دارد!! و این به زندگیه عجیب او برمیگشت. گفت که در شهر هایدلبرگ آلمان متولد شد و تا دوران قبل دانشگاه در آلمان شرقی آنزمان بود تا اینکه چهل سال پیش در رشته فیزیک پلاسما دکتریش را گرفت. در آنزمان هنوز مراکز فعال و صنعتی سینکروترون دایر نبودند و معدود مراکز شتابدهنده در آلمان در اختیار صنایع دفاعی و امنیتی بودند. دو سال بعد از دکتریش خانمش از او جدا شد و برای پرداخت دادگاه طلاق مجبور شد رشته فیزیک را رها کند و مدتی در دبیرستانها درس دهد تا بتواند از عهده هزینه طلاق برآید...به دلایلی در این بین است که از سفرهای توریستی تنفر پیدا کرده بود....

سرانجام در سال ۱۹۸۳ یعنی ۲۵ سال پیش وقتی مراکز شتابگر در آلمان فعال شدند به مرکز سینکروترون بسی در برلین برگشت و از آنزمان تاکنون در این میدان کار کرده است....او همچنین تجربیات جالبی از دیوار برلن که آلمان شرقی و غربی را جدا میکرد یبان کرد. از او پرسیدم که اگر کشوری مانند ایران از شما دعوت کند که برای مدت یک هفته در مرکزی دانشگاهی در مورد تکنولوژی مایکروترون درس ارایه دهی به آنجا میروی؟ گفت که حتما میروم ولی فقط برای آموزش...

بحث به خانم انگلا مرکل رسید!! گفت که مرکل اصالتا متولد آلمان شرقی بوده است و رشته فیزیک درس خوانده است. در مورد وضعیت ایران پرسید که مردم چه نظری در مورد دولتشان دارند. گفتم که واقعا نمیتوانم از طرف مردم آنجا نظر بدهم ولی تنها میتوانم نظر شخصی خودم را بگویم: آنها رییس جمهورشان را انتخاب میکنند....

------------------------------

آواز محمد رضا شجریان:

دیدم به خواب نیمه شب، خورشید و مه را لب به لب
تعبیر این خواب عجب، ای صبح خیزان، چون کنید؟

دیوانه چون طغیان کند زنجیر و زندان بشکند
از زلف لیلی حلقه ای در گردن مجنون کنید