خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

نقاشیهای پست مدرن

......اینجا سه روز تعطیل بود. امروز هم هوا آفتابی و نسبتا سرد است. تاحالا کمتر اتفاق افتاده بود که مثلا سه روز کامل از کتاب و کامپیوتر و انترنت دور باشم؛ در نتیجه این چند روز کمی سخت گدشت. هر چند که تعدادی کتاب و مطالب خواندنی در خانه دارم و حتی لپ تاپم هم در خانه هست؛ ولی مدت زیادی هست که از لپ تاپم برای مسایل کاری استفاده نمیکنم و در نتیجه فایلها و همه چیز آن تقریبا آپ دیت نشده اند. کم کم دارم مطالب و گزارشات را برای کمیته فنی که اوایل ماه دسامبر تشکیل میشود آماده میکنم. همیشه برای اینکه یک کار دقیق و با کیفیت را انجام دهم بایستی مدتی روی آن تمرکز کنم.

مدتی پیش که موزه هنرهای مدرن در شهر تریست ایتالیا را با یکی از همکاران تماشا میکردیم؛ نکات جالبی را متوجه شدم. معمولا در نگاه اول هنرهای مدرن و پست مدرن بخصوص نقاشیها کاملا بیخود و بدون هدف میایند. این چیزی بود که به همکارم گفتم. او در دانشکده مهندسی دانشگاه براتیسلاوا در اسلواکی درس فیزیک مهندسی میداد و مطلب جالبی گفت که دیدم درست به نظر میومد. در نقاشیهای مدرن و پست مدرن بسته به اینکه بیننده چه پیش زمینه فکری یا احساسی داشته باشد؛ میتواند دریافت مربوط به خود را از آن نقاشی داشته باشد. این باعث میشود که بیننده های مختلف دریافت های مختلفی از یک نقاشی داشته باشند. چیزی شبیه رزونانس و یا تشدید که تنها به یک نقطه از ابعاد فکری احساسی تلنگر وارد میکند. البته هنوز هم در نگاه اول برایم دیدن بعضی نقاشیهای پست مدرن چیزی به جز خطوط معوج و یا پاشیدن تصادفی رنگ روی یک صفحه نقاشی چیز خاصی تداعی نمیکند. 

 

ایمیل فایل ۲۰ مگابایتی

دیروز یه نفر از ترکیه آمده بود توی دفتر من و ابتدای کار چون من او را نمیشناختم خیلی سرد با او برخورد کردم. مقداری اطلاعات فنی در مورد پروژه میخاست؛ یک پوستر روی دیوار اتاق من بود که گفت که اگر ممکن است یک کپی از این به من بدهید. من گفتم که اینجا پرینتر آ-صفر نداریم و در نتیجه من میتوانم یک کپی الکترونیکی از آن به شما بدهم و خودتان بعدا از آن پرینت بگیرید. گفتم که اگر فلاش دیسک دارید بدید که براتون روش بریزم. گفت که الان همرام فلاش دیسک ندارم. خلاصه ازش خاستم که پس ایمیلتون رو بدید که بهتون ایمیل کنم. بعد ایمیلشو نوشت و گفت این ایمیل منشیه من هست. بعد پرسیدم که مسئولیت شما در ترکیه چیه؟ گفت معاون تحقیقات سازمان انرژی اتمیه اونجا هستم. صدام رو عوض کرده و گفتم که حتما اون رو به ایمیلتون میفرستم. حالا موندم این فایل ۲۰ مگابایتی رو چطور با ایمیل بفرستم. Any Idea?

فرمت جدید وبلاگ

سیستم جدید بلاگ اسکای به نظر خیلی جالبتر و زیباتر میاد. من هم وبلاگم رو به اینجا انتقال دادم با یک فرمت جدید. اضافه کردن سرچ و همچنین فرمت با رنگهای آرام تر از امکانات جدید بلاگ اسکای هست.

امروز عصر نیم ساعت بارندگی آرام باعث شد که هوای بیرون بسیار لطیف و مثبت شود. یه ضرب المثل فرنگی میگه: If It can go wrong, It will go. یعنی اگه بتونه اشتباهی رخ بده؛ اشتباه رخ خاهد داد. من همیشه موبایلم روشنه و بعضی وقتا هم از بس کم زنگ میخوره؛ آهنگ زنگش یادم میره؛ حالا من امروز صبح برای دو ساعت بطور اتفاقی خاموشش کردم؛ بعد دو ساعت که روشنشن کردم ۶ تا میس کال و وویس کال داشتم که از ام.آی.اس بودن. ایمیلهام هم ۳-۴ تا داشتم که نوشته شده بود که هر چی به موبایلت زنگ میزنیم؛ کسی جواب نمیده.

خواب

برای اولین بار بعد از دوران دانشگاه؛ دیشب تا ساعت ۱۲۳۰ شب بیدار بودم. علتش هم اینبود که یه مقدار مطالب رو داشتم که بایستی مطالعه میکردم؛ بعد هم که سریال «خانه به دوش» که 

کمیته فنی پروژه هم قرار است یکماه دیگر اینجا تشکیل شود که مدیران برخی مراکز شتابدهنده های اروپایی در آن شرکت میکنند؛ از جمله مدیر مرکز شتابگر سویسSLS ورولیچ؛اریکسون از سوئد؛نادجی از سولیل فرانسه؛ بوچتا از الترای ایتالیا؛ ارنست از بسی دو آلمان و چند نفر دیگر. من هم قرار است نتایج آنالیز طراحیهایی که تا الان انجام شده را برای قسمت های الکترومگنت؛ پایداری کاویتی ها؛ بهینه سازی پیکاپ های تعیین محل بیم الکترون و پارامترهای منابع تغذیه الکترومگنتها را در این جلسه ارایه دهم تا اگر آنها نظر اصلاحی در این زمینه دارند؛ بیان کنند.

فوتبال

برنامه خیلی فشرده دوره تریست در ICTP باعث شده هنوز هم عصرها بعد از رفتن به خانه بشینم و مقداری مطالعه کنم. واقعا عادت کردن در زندگی روزمره خیلی مسئله عجیبی هست که بعضی وقتها کارهای سخت را آسان میکند و یا برعکس کارهای آسان را سخت میکند. در واقع سختی و یا آسانی کارهای روزمره تا حدی نسبیتی است؛ چیزی شبیه اندازه جرم الکترون ها در سرعتهای بالا در شتابدهنده ها.
دو هفته پیش در ایتالیا شرکتی بنام O.C.E.M آمده بود توی دوره CAS و نمایشگاهی از تولیداتش را که منابع تغذیه ولتاژ و جریان بالا بود. در رنج کاری از ۱۰۰ ولت تا ۱۰۰۰ ولت و جریان از ۱۰۰ آمپر تا ۱۰۰۰۰ آمپر. پرسیدم که ما منابعی با توان در حدود ۰.۵ مگاوات و پایداری ۵۰ در میلیون برای پروژه مان نیاز داریم آیا شما میتوانید بما قیمتی در این زمینه بدهید؟ گفت باشه؛ ولی بایستی بدانیم محل پروژه کجاست. گفتم اینجا. بعد هم پرسیدم که حالا اگر همین منبع را برای پروژه ای در ایران بخواهیم قیمتش چقدر میشود؟ اول تعجب کرد؛ بعد که فهمید من ایرانی هستم کلی شروع به صحبت از ایران کرد و گفت که ما تا حالا دو بار به ایران رفته ایم وخیلی کشور جالبی است.
دیروز هم راننده ای که ما را به محلی خارج از این شهر میبرد؛ وقتی فهمید که ایرانی هستم گفت که من مسابقات استقلال؛ پرسپولیس؛ ملوان و سایپا را همیشه نگاه میکنم.(البته موقع تلفظ سایپا error میداد.) من کاملا تعجب کردم؛ خود من هیچوقت تا حالا بازی های داخلی را بطور کامل تماشا نکرده ام.