خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

DAFNE

احساس میکنم که نیاز به یک اصطلاحا تفریح اساسی دارم.  البته خودم گردش در طبیعت و کوه پیمایی و حتی Adventure و کیت سواری را به رفتن به شهرها و کشورهای دیگر ترجیح میدهم. هنوز هم گردش و تفریح در کوههای اطراف مسجدسلیمان و اندیکا و دره گاومیشی و چاربیشه و سد شهید عباسپور را بدون شک به گشتن در خیابانهای امان و منچستر و لیون و رم ایتالیا واقعا ترجیح میدهم. هر چند که این یکی هم زیباییهای خودش را دارد.
امروز ویگنولا از سفر یک هفته ای به ایران برای بازدید از صنایع ایرانی به ایتالیا برگشته و تعدادی از طرحهای تجهیزات مرکز شتابدهنده DAFNE, INFN را برایم فرستاده تا با توجه به انها طرحهای خودمان را برای پروژه اینجا انجام بدهیم. مثل اینکه قرار شده تعدادی از الکترمگنتها توسط صنایع ایران ساخته شود؛ البته اگر بتوانند شرایط آزمایش و تولرانس های لازم را در آنجا بسازند.   

اوپ امپ


 از دوران تحصیل خودم در دانشگاه یادم اومد؛ در اوایل دوره فوق لیسانس یک کلاس برای دانشجویان لیسانس گذاشته بودیم برای آموزش نکته های کنکور کارشناسی ارشد برق. این کلاسها مختص به دانشگاه خودمان نبود و همه میتوانستند شرکت کنند. در کلاس الکترونیک موقعی که بحث اپ-امپ یا همان امپلی فایرها را تمام کردم؛ و موقعی که در مورد یک مدار؛ توضیح دادم که مثلا میتوان دامنه ولتاژ ورودی را تا ۱۰۰۰ برابر کرد و با یک ورودی مثلا ۱ میلی ولت؛ خروجی ۱۰۰۰ برابر بزرگتر یعنی یک ولت گرفت؛ یک دانشجو از من پرسید که پس چرا ما به جای نیروگاه برق از اوپ-امپ استفاده نمیکنیم !!!!  

میزم را مرتب کردم

امروز روی میزم رو که مجموعه ای در حدود ۵۰ کیلو مقاله و کتاب و ...بود؛ همشون رو جمع کردم و در شش گروه مختلف دسته بندی کردم و گذاشتم روی اون میز مقابلم که اصولا برای میتینگ هست. گروهها شامل مقالات کلیات پروژه و دیتاهای عمومی؛ سیستم رادیو فرکانسی یا RF؛ سیستم منبع تغذیه یا PS ؛ سیستم الکترومگنتها؛ کتابها و مجلات و دست نوشته های خودم و بالاخره سیستم Beam Diagnostics که من نام فارسی «بیم یاب» را فعلا برایش انتخاب کرده ام. الان میزم کاملا تمیز شده و من احساس میکنم که میتوانم دقیق تر و با نظم بیشتری کارم رو انجام بدهم. مزیت حالت قبلی اینبود که هر لحظه هر مطلبی رو در هر موضوعی میخاستم دستم رو توی مقالات روی میز میکردم و 
در ضمن امروز هم از وینیک یک ایمیلی گرفتم که گفت یک عکس دسته جمعی از اینجا و همچنین مراحل پیشرفت ساختمان در سالت؛ برایش بفرستیم برای سخنرانیش در NSLS بروکهاون و مجله SRN .

Skew Quadrupole

... وامروز بایستی بررسی اولیه برای قرار دادن Skew Quadrupole ها برای جبران کردن اثرات کوپلینگ و Vertical Dispersion را انجام بدهم. از موقعیکه چند ماهه پیش به این نتیجه رسیدیم که بدلیل نبودن فضای کافی برای کورکتورها؛ بایستی آنها را در درون Sextupole ها قرار دهیم؛ حالا نوبت به قرار دادن اسکیو کوادروپولها درون سکستوپول ها است. هر چند که بررسی اولیه نشان داده است که این از نظر فیزیکی امکان پذیر نیست. در واقع ماجرا اینه که ما بایستی یک میدان مغناطیسی در حد چند صد گوس با زاویه ۴۵ درجه ایجاد کنیم که هم میدان افقی و هم میدان عمودی را به گونه ای ایجاد کنیم که بتواند الکترونها را اصطلاحا بچرخاند تا اثرات کوپلینگ را از بین ببریم؛ کار را انجام داده ایم. ولی این عملا کار آسانی هست؛ مشکل اینجاست که ما فضای کافی درون حلقه انبارنده Storage ring نداریم و این ما را مجبور میکنه که از فضای درون سایر الکترومگنتها برای ایجاد این میدانها استفاده کنیم. مسئله کورکتورها را با قرار دادن کویلها درون سکستوپولها حل کرده ایم؛ ولی برای اس.کیو ها شاید این براحتی عملی نباشد. به لحاظ فیزیکی یک اس.کیو دقیقا یک کوادروپول هست که ۴۵ درجه چرخیده باشد.
رییس فنی اینجا بدعوت یکی از مراکز علمی ایران قرار است همین جمعه به مدت یک هفته به ایران برود تا با وضعیت صنایع ایرانی آشنا شود و در صورت توانایی کارخانجات ایرانی؛ الکترومگنتها و یا حتی منابع تغذیه در آنجا ساخته شود. 

واحدهای مهندسی

بلاگر یا همون blogspot یک امکان جالبی را در اختیار وبلاگ دارها قرار داده که دیگه بطور مستقیم میتونن عکسهای توی کامپیوتر را توی وبلاگشون آپ لود کنن.
نیم ساعت پیش برای پیدا کردن منحنی BH و رابطه غیرخطی آمپر-ترن و میدان مغناطیسی در دو سیستمMKS و CGS  برای آهن کوکریل کتابی را ورق میزدم با عنوان منابع تشعشع سینکروترون نوشته هرمان وینیک. یک فصل اون در مورد الکترمگنت ها رو نیل مارکس نوشته که وقتی در مرکز دارزبوری انگستان بودم با او کار میکردم. تبدیل واحدها بین دو سیستم بعضی وقتها اشتباهات بزرگی رو ایجاد میکنه (به خصوص وقتی از ANSYS استفاده میکنی). استاندارد مهندسی در این مورد MKS هست ولی بعضی نوشته های قدیمی از CGS استفاده میکنن؛ و مثلا به جای متر و کیلوگرم و تسلا و آمپر-ترن از فوت و پوند و گوس و اورستد استفاده میکنن. البته در ایران هم تا اونجاییکه یادم هست چنین اختلاف واحدهایی بود. مثلا مدتی درنیروگاه عباسپور مسجدسلیمان بودم؛ تقریبا همه مهندسین و کارگران برای مسافت از واحد مایل و برای سرعت آب خنک کننده از فوت بر ثانیه استفاده میکردن. در شرکت نفت هم که خیلیها هنوز از فوت و مایل و پوند استفاده میکنن؛ ولی در بیشتر مناطق الان از واحدهای استاندارد MKS استفاده میشه.

مهندسی ۴۰ سال پیش

در مقاله ای از ام.اچ.بلیوت از آزمایشگاه ملی بروکهاون در نیویورک که در سال ۱۹۶۵ میلادی یا ۱۳۴۴ نوشته؛ و امروز داشتم بررسی میکردم تحت عنوان «نکات طراحی الکترومگنت ها در شتابدهنده های پر انرژی» مطلب جالب در مورد کامپیوتر در ۴۰ سال پیش بود که ترجمه اش اینست:
 «به عقیده من گران ترین تجهیزات شتابدهنده های ذرات پر انرژی؛ الکترومگنت ها به همراه منابع تغذیه انها است؛ طراحی انها نیز بایستی با دقت تمام انجام شود؛ بدست آوردن نتیجه مطلوب برای ایجاد میدان مغناطیسی دلخواه و شکل پل؛ با در نظر گرفتن و شبیه سازی اثرات اشباع یوک و نیز طراحی دقیق مکانیکی با اسکیل واقعی کاری است که نیاز به یک تیم از فیزیکدانها؛ مهندسین و تکنیسین ها دارد که ساعتها روی محاسبات پیچیده آن کار کنند؛...البته اخیرا کامپیوترهای الکترونیکی فوق العاده ای در آزمایشگاه مورا تولید شده اند که میتوانند نتایج اعجاب آور دقیقی را به ما بدهند....»
نمیدونم دقیقا چند ساله که کامپیوتر وارد ایران شده؛ ولی فکر کنم ۱۵ سال باشه. البته منظورم کامپیوتر هست نه ماشین حساب.