خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

روزانه

پریروز بالاخره تلفن خونه وصل شد و تونستم یه تماسی با خانه بگیرم.
امروز هم به کارهای روتین مربوط به تعیین پارامترهای منابع تغذیه برای کوادروپل ها و سکستوپل ها مشغول هستم.
دیروز مقداری روی اجرای MAD در محیط ویندوز کار کردم که موفقیت آمیز نبود. شاید نیاز به یک دوره کوتاه مدت برای این کار در یکی از آزمایشگاههای اروپایی باشد.
در مدتی که من در ایتالیا بودم یک سری کارهای ساختمانی مربوط به سیستم گرم کننده و ...ساختمان اینجا شروع کرده اند که هنوز هم ادامه دارد. رییس اداره اینجا هم تقریبا چهارماه پیش به بوستون امریکا منتقل شده است و به جای آن خانمی که قبلا در جمهوریهای اسیای میانه مسئول بوده؛ منصوب شده است. خانمی بسیار جالب است و در روزهای اول هم بازدیدی از طبقه پنجم ساختمان که مربوط به پروژه ماست داشت. هوا هم امروز تقریبا بارانی بود و نسبتا سرد شده میباشد. دیگر عرضی نمیباشد تا پست بعد.

سفرنامه به ایتالیا

ما بالاخره بعد از مدتی برگشتیم اتاق کارمان. در مدت اقامت در مرکز ICTP در تریست ایتالیا در دوره شتابدهنده سرن با افراد زیادی ملاقات کردم. بیشترین شرکت کنندگان دوره امسال از مرکز دسی آلمان و سرن سوییس و تعداد کمتری از مرکز فیزیک انرژی بالا در نویسبرسک روسیه و همچنین آزمایشگاه فرمی امریکا و آزمایشگاههای اروپایی فیزیک شتابدهنده ها بودند. سخنرانان هم به جز تعداد کمی بقیه از مرکز سرن بودند. صحبتهای خیلی جالبی در زمینه بیم دیاگنوستیک؛ تکنیک های شتابدهنده و اپتیک ارایه شد که در مجموع مقدار زیادی اطلاعات بودند و دنبال کردن همه سخنرانیها کار مشکلی بود. مسئولین دوره هم اینرا متوجه بودند؛ به همین خاطر از قبل برنامه های تفریحی بسیار جالبی تدارک دیدند که از جمله رفتن به مناطق تاریخی تریست و مسافرت یک روزه به شهر زیبای ونیز با کشتی و بازدید از مرکز سینکروترون الترا ELETTRA و همچنین بازدید از بزرگ ترین غار طبیعی جهان در نزدیکی شهر تریست از آن جمله هستند. همچنین در مدت دوره مجبور شدم که برنامه MAD-X را تحت لینوکس یاد بگیرم و این جالب بود. شخصی هم از افریقای جنوبی آمده بود که در ژوهانسبورگ مسئول یک واندوگراف پروتون بود و میگفت که سطح کلاسها برایش خیلی بالا بوده است. در مدت صحبت با او متوجه شدم که تحقیقات اتمی و فیزیک انرژی بالا در افریقای جنوبی چندان ریشه قوی و محکمی ندارد. افرادی از دسی آمده بودند که اکثرا در کار خودشان مهارت داشتند و افراد سرن هم همینطور؛ بیشترشان روی پروژه LHC و کلیک کار میکردند. یک نفر هم از ساکلی فرانسه آمده بود که روی یک کلایدر خطی کار میکرد.
چند نفر هم از مراکز فیزیک انگلستان آمده بودند که انگلیسی را خیلی راحت حرف میزدند.
شام ها را به جز چند شب در هتل ریویراRIVIERA میل میکردیم که معمولا دو ساعت و نیم طول میکشید. برای رسیدن به هتل بایستی از آسانسور استفاده میکردیم و یا اینکه چند صد پله را در دامنه کوه بالا میرفتیم چون که این هتل در ارتفاع بالایی در دامنه کوه و مشرف به دریای آدریاتیک قرار داشت. برای من که شام خوردن معمولا بیش تر از ۲۰ دقیقه طول نمیکشد؛ نشستن پشت میز شام به مدت ۲ تا ۳ ساعت تقریبا خسته کننده بود. ولی  همین نشستن طولانی مدت پشت میز شام باعث شد که با افراد زیادی در مورد پروژه هایشان صحبت کنم و همچنین از کارهای خودم صحبت کنم.
همزمان با دوره ما در مرکز آی.سی.پی.تی ؛ دوره دیگری برای مهندسی زلزله برگزار شده بود که بطور اتفاقی سه نفر از ایران هم در آن بودند؛ گویا از مرکز ژئوفیزیک تهران و مرکز مهندسی زلزله به آن دوره آمده بودند. آشنایی با آنها جالب بود؛ موقعییکه داشتم از اتاقم خارج میشدم شخصی به همراه خانمی همراهش آمد و با لهجه کمی تا نسبتی غلیظ سوال کرد: اکس کیوز می؛ ور وی شود فایند دیس آدرس؟ Excuse me, Where we should find this address?
بعد من جواب دادم که.....
بعد گفت :مرسی. و بعد هم موقعی که داشت توضیح میداد کلی قر و قاطی و کلماتی شبیه فارسی بین کلماتش بیان میکرد که من بالاخره ازش پرسیدم شما ایرانی هستین؟  او و همراهش هم خیلی ذوق کردن و گفتن: آره.

ونیز

ما پریروز به اتفاق گروه رفتیم شهر زیبای ونیز که بایستی توی خیابوناش با قایق بگردی. البته صبح از اینجا رفتیم به ساحل دریا. از اونجا یک کشتی تفریحی ما رو برد به داخل شهر ونیز و توی ونیز هم مقداری گشتیم. هوا برای اولین بار طی این مدت آفتابی بود و این باعث شده بود توریست های زیادی بیان اونجا.
دیروز عصر هم رفتیم شتابدهنده الترا Elettra Synchrotron Light Source در نزدیکی تریست را بازدید اصطلاحا علمی کردیم. کارهایشان در زمینه نانو تکنولوژی و بیونانو مدیکال و مایکرو استراکچر ها رو هم دیدیم که روی هم رفته جالب و دیدنی بود. بازدیدی هم از شتابگر خطی ۱ گیگا الکترون ولت 1GeV که در حدود ۷۰ متر طول داشت و در عمق ۶ متری زمین بود داشتیم. چیزی شبیه شتابدهنده اسلاک SLAC در استانفورد امریکا بود. با این تفاوت که طول اسلاک ۳ کیلومتر هست و انرژیش ۵۰ گاو.

دوره

هر روز در پایان کلاسهای تئوری بایستی دو ساعت هم روی برنامه های اپتیک کار کنم. اونم نه با ویندوز؛ بلکه توی لینوکس که من تا حالا کار نکرده بودم. کارهایی را هم که اماده کرده بودم نصب شدن روی تابلوها. و کلی هم روز اول پرسش و پاسخ داشتم. دیروز هم بعد از ظهر ما رو بردن نقاط دیدنی تریست رو نشونمون دادن به عنوان تفریح دوره.
دست خانوش هم درد نکنه که هر چه به موبایلش از اینجا زتگ میزنم همون خانم معروف مرکز مخابرات ایران میگه: شماره مورد نظر در دسترس نیست. بعد هم به انگلیسی میگه: نو رسپونس تو پیجینگ.

تراول-سیک

از امروز دچار اصطلاحا تراول-سیک شدم. معمولا از چند روز قبل از سفرهای خارجیم همیشه اشتهام بطور کامل کور میشه و بعدش هم خستگیه مفرط و از لحاظ سیستمی هم خیلی آرام. اصلا هم نمیشه کاریش کرد؛ بایستی باهاش کنار اومد. فرقی هم نمیکنه که سفر چند ماهه باشه یا چند هفته ای. البته فکر این سفر رو هم میکنم خود به خود خسته میشم؛ از اینجا میرم «وین»؛ بعد چند ساعت؛ پرواز به «ونیز». بعد توی ونیز هم بایستی با اتوبوس برم «میستر». از میستر با قطار برم «تریست». و از تریست با اتوبوس برم مرکز فیزیک آی.سی.تی.پی.
البته هر کسی این مسیر حرکتو داشته باشه اشتهاش کور میشه.