خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

میکل اریکسون و شتابدهنده ماکس

حدود دو سال پیش برای  نظارت و نصب قسمتی از شتابدهنده اسپالاسیون اروپا به لوند رفته بودم. در تونل شتابگر بهمراه سه همکار دیگر مشغول یک سری آزمایشات بودیم. آنها  ازمایشات رفتار خلا و هم ترازی  را انجام میدادند و من آزمایشات  رفتار فرکانس بالا. یک گروه پنج نفره وارد تونل شد و کنار انالیزور فرکانسی ایستادند و نگاه میکردند. پیرمردی که ظاهرا رییس انها بود سلام کرد و از من در مورد ان قسمت شتابگر پرسید و اینکه چه کشوری مسیول ساخت این قسمت از شتابدهنده بوده است. جواب دادم و گفتم که این قسمت بر عهده مرکز ما در اسپانیا بوده است. من کمی در مورد تجهیزات فنی ان قسمت صحبت کردم و بخصوص در زمینه بی پی ام هایی که خودم برای این قسمت انرژی پایین طراحی کرده بودم  توضیح دادم. بسیار با علاقه گوش دادند و در پایان آن پیرمرد گفت که ما از مرکز شتابگر «ماکس» در همین لوند آمده ایم. چه خوب میشد اگر میتوانستید یک سمینار کوتاه در مرکز ما در این زمینه داشته باشید. گفتم با کمال میل. از همکارش خواست تا با موبایل از کارت شناسایی اویزان شده به گردنم عکس بگیرد و بعدا با من هماهنگ کند.  گفتم که میتوانم مقالاتی هم در مورد این قسمت برای گروهتان بفرستم تا بیشتر در این زمینه اشنایی پیدا کنید. ازو پرسیدم اسمتان چیست. گفت میکل اریکسون هستم ! یک لحظه مکس کردم و با تعجب پرسیدم میکل اریکسون معروف و طراح و سازنده  شتابگر «ماکس»؟  گفت :بله. از اشناییتان خوشحال شدم و امیدوارم که به مرکز ما سربزنید. گفتم جالب است،مقالات شما در زمینه کاریم را که حدود ۴۰ سال پیش  برای طراحی شتابدهنده های  «ماکس »سوئد و «بسی یک »آلمان نوشته اید ، مثل کتاب رفرنس  به من کمک کرده است....

از تواضع علمی او لذت بردم که و ازینکه در مدت صحبتم ،فکر میکردم دارم به او و گروهش، مطالب فنی شتابدهنده یاد میدهم شرمنده شدم!

............

پیش چشمت داشتی شیشه کبود

زان سبب ، عالم کبودت مینمود

شیر خود را دید در چاه، وز غلو

خویش را نشناخت آن دم از عدو

عکس خود را او عدو خویش دید

لاجرم بر خویش شمشیری کشید

«مولانا»