خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

دو به شک شده ام.

امروز به شک افتادم که این پروپوزالی که برای تعیین پروفایل بیم الکترون داده ام صد در صد درسته یا نه. مدتی پیش ایمیل از کوبه گرفتم که مسئول دیاگنوستیک دسی هست؛ گفته که الان خیلیها میخواهند پروفایل بیم و امیتانس رو با استفاده از اشعه ایکس بطور مستقیم اندازه بگیرند و گفته که چرا شما میخاید از نور قابل دید اسپکتروم فوتونها برای اندازه گیری استفاده کنید(در مقاله ماه گذشته ام). فعلا جواب دادم که تجهیزات مورد استفاده در روش استفاده از نور قابل دید ارزان تر از روش پین-هول اشعه ایکس هست. راستش هم اسمبل کردن و کار با نور قابل دید خیلی راحت تر از روش پین-هول اشعه ایکس هست. تنها مشکل مسئله آیینه هایی است که استفاده میشوند و بایستی در مقابل گرمای بسیار بالای متمرکز شده ایکس مقاوم باشند یا حداقل با سیستم دقیقی خنک شوند. و همچنین در مقابل اثر سیاه شدگی ناشی از تشعشع رادیواکتیو محافظت شوند.

نکته های کوچک

امروز شروع کردم به نوشتن گزارش مربوط به طراحی الکترومگنت های حلقه انبارنده یا اصطلاحا استوریج-رینگ. سر فصل ها عبارتند از: ابعاد و نقاط مکانیکی؛ کویل ها؛ سیستم خنک کننده برای کویل ها؛ جدول مشخصات؛ مالتی پلها؛ نسبت مالتی پلها به دایپل ۱.۴۵۵۴ تسلا؛ وضعیت در موقع اینجکشن و مقایسه با وضعیت کار عادی در انرژی بالا؛ وضعیت مالتی پلها بعد از دفور میشن؛ شیفت تیون و آپرچر دینامیکی ناشی از مالتی پلها.
هر چند که میدانم تقریبا هیچ فارسی زبانی این اصطلاحات بالا را متوجه نمیشود؛ ولی اینها را برای خودم مینویسم که یادم نرود؛ در کتابی که امروز خانوش برایم فرستاد؛ نکات جالبی با عنوان «نکته های کوچک زندگی» بود که مثلا نوشته بود: هر کاری را که میخواهید دقیق انجام بدهید روی کاغذ بنویسید.

طراحی قدیم و جدید

دیروز داشتم طراحی ماشین سینکروترون بسی یک در آلمان را مطالعه میکردم؛ برام جالب بود که خیلی از محاسباتی که ما الان با نرم افزارهای کامپیوتری انجام میدیم رو آنها در تقریبا ۲۵ سال پیش به صورت دستی انجام میدادن و در عمل هم ماشین بسی یک تا همین چند سال پیش خیلی خوب کار میکرد و دو سال پیش بعد از دیس-اسامبلینگ تجهیزات اون رو بما هدیه کردن. البته الان هم بعضی وقتها که با ویگنولا در مورد طراحی های مختلف صحبت میکنم؛ جالبه که فرمولهای ساده ای داره که واقعا اغلب تجهیزات ماشینهای قدیمی بر مبنای این فرمولهای ساده طراحی میشدن. آنجلو که در ماشین فراسکاتیه ایتالیا کار میکنه چند روز پیش گفت که ویگنولا خیلی با نرم افزارهای جدید کامپیوتری به خصوص سه بعدی و اینترفیسهایی کنترلی مثل لاب-ویو و میکروکنترلرها میونه خوبی نداره. اون بیشتر مایله که بصورت مستقیم ببینه که چه اتفاقی توی ماشین میفته و سیگنالها از کجا به کجا میرن.
فردا احتمالا بایستی بروم سفارت ایران برای رای دادن به رییس جمهوری؛ البته هنوز نمیدانم تا چه ساعتی میشه رای داد.

دوربین

از مدتی پیش تمام دوربین های مدار بسته اطراف ساختمانمان را با دوربین های مداربسته قوی تری عوض کردن؛ باز و بسته شدن آسانسور طبقات درون ساختمان رو هم هوشمند کردن؛ بطوریکه بدون کارت مغناطیسی شناسه هر کدام از کارکنان اینجا؛ اصلا باز و بسته نمیشه. این کار بسیار جالب و مطمئنی هست. امروز هم هوا تقریبا خنک هست و کمی هم باد میاد ولی در هر صورت کاندیشنر روشنه.
دوباره بایستی نتایج طراحی دایپل مگنت رو بررسی کنم؛ در واقع با وجود میدان بالای بین شکاف دو دهانه دایپل؛ کشش شدیدی بین دو دهانه دایپل ایجاد میشود که در حدود ۳۵ تن نیرو به دو دهانه فشار وارد میکند؛ این باعث میشود که مقداری در حد ۱۰ میکرون تغییر هندسی در دو دهانه ایجاد شود که باعث مقادیر جدیدی در مالتی پل های مغناطیسی مگنت میشود. بایستی دید که این در محدوده نرمال هست یا نه.

برگشتم

مثل همیشه چندین ساعت قبل از مسافرت دچار اصطلاحا تراول-سیک شدم. پروازم هم صبح زود به سمت وین در اتریش بود و بعد از یک نصفه روز توقف به سمت لیون در فرانسه حرکت کردم. هوای وینا بارانی بود؛ ولی هوای لیون فوق العاده پاک و جالب بود. توی کنفرانس هم روز اول مقاله ام رو بایستی ارایه میدادم و استقبال خوبی هم شد از اون. با افرادی از شتابدهنده های سینکروترون در سرن؛ آلبای اسپانیا؛ سولیل فرانسه؛ جی-اس-آی آلمان و الترای ایتالیا و شتابدهنده تایوان و همچنین دو نفر از سوپر شتابگر پترا و حرا در آلمان صحبت های آموزنده ای داشتم. مطالب جالبی از تجارب اونها در زمینه بیم دیاگنوستیک بدست آوردم و نتایج کارهایم رو هم به اونها گفتم. برای خیلی ها روند پیشرفت پروژه جالب بود. روز دوم هم کلی با دکتر برگز مسئول شرکت برگز حرف زدیم و همچنین با شرکت سازنده الکترودهای بیم دیاگنوستیک مونیتور. تقریبا ۱۵۰ نفر شرکت کننده بودند و از بیشتر سینکروترون ها و حتی کولایدرها افرادی بودند. 
یک نصفه روز هم به لیون رفتم و کمی توی شهر گشتم؛ شهر بسیار قشنگ و تاریخی و تمیزی بود. و البته پر از محصولات فرهنگی و کتابخانه و موزه و کلیساهای قدیمی و رستوران های سنتی و مدرن و یک رودخانه نسبتا بزرگ که یک پل روش بود خیلی شبیه پل رودخانه سانفرانسیسکو. ولی باز هم میگم که هوای لیون فوق العاده پاک و آرامش بخش بود. حتما ایشالله یک بار دیگه البته نه برای کنفرانس و مسایل کاری؛ بلکه برای تفریح به لیون خواهم رفت.

ضرب المثل

دیروز ایمیلی رو گرفتم از یکی همکاران که برام جالب بود. همکارم ایرانی نیست و اون ایمیل را با عنوان به فارسی [نکته روز] به همه همکاران در یونسکو فرستاده بود. به انگلیسی اینبود:
A Gentle hand may lead an elephant with a signle hair...... Persian  proverb و به فارسی میشه: با دستان ظریف میتوان یک فیل را تنها با یک تار مو حرکت داد.(ضرب المثل فارسی)
این مطلب برای من جالب بود؛ از این جهت که من اولین بار بود که این را شنیده بودم؛ و حال آنکه در پایانش نوشته شده بود این یک ضرب المثل ایرانی است.
تقریبا آلموست همه کارهام رو ردیف کردم برای هفته آینده که دارم میرم لیون. هر چند که این سفرم خیلی کمپرس و کوتاه است ولی بایستی ببینم چقد میشه از لیون لذت برد. اگه بتونم توی این چند روز یکی از بازیهای باشگاهی لیون رو هم ببینم که عالی میشه.