خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

Indium Gasket

به دلیل مشکل خلاء در یکی از الکترومغناطیسهای پالسی کمی کارهای تست مریوطه عقب افتاده است. معمولا در تمام حالات بعد از باز کردن گسکتهای Gasket مسی (O-ring) برای داشتن خلاء مناسب بایستی آنها را با گسکت جدید تعویض کرد. ولی این در مورد گسکتهای آلومینیومی کاملا صحیح نیست. بدین معنی که گسکتهای الومینیومی تحت شرایطی میتوانند دوباره استفاده شوند. البته در مورد وضعیت پیش امده برای الکترومغناطیس آزمایشگاه من این مسئله درست نبود. با جاگذاری گسکت قدیمی میزان خلا تنها توانست تا 10e-2 Torrبرسد. و حال آنکه برای ایجاد پالس 100 کیلو ولتی در آن نیاز به خلاء به مراتب بهتر و در حدود 10e-7 است. قرار است برای این منظور از گسکتهای وایر ایندیومی با قطر حدود 2 میلیمتر استفاده شود. در این صورت این وایر در تمام مسیری که لازم است اصطلاحا Vacuum Seal شود قرار میگیرد. 

---------------------------- 

«بیل فاستر» نماینده ایالت ایلینویز در کنگره, هم روز دوشنبه به اینجا آمد. وقتی وارد آزمایشگاهم شد سوالاتی پرسید که تنها یک متخصص با تجربه این رشته میتوانست بپرسد. سوالاتی در مورد حجم و شکل باریکه الکترون و تجهیزات مونیتورینگ باریکه و نیز مقدار پایداری منبع تغذیه و سوییچهای قدرت بکار رفته در منبع تولید پالس 100 کیلو ولت و 30 کیلو ولت. آز آن همه اطلاعات دقیق فنیش تعجب کردم. در ابتدا وقتی با هم دست دادیم گفت: که سلام, من فاستر هستم. من هم گفتم: خوشحالم از ملاقات شما, من فلانی هستم. کسی که آنها را به آزمایشگاه راهنمایی کرده بود معرفی کرد که من یک ایرانی هستم. کاملا صحنه جالبی بود عکس العمل او و خانمش که امده بودند وقتی کلمه ایران را شنیدند!....

Bill Foster Visit

فردا قرار است گروه کوچکی به ریاست «بیل فوستر» از نمایندگان کنگره ایالات متحده از اینجا دیدن کند. البته قرار است که آزمایشگاه مرا نیز ببینند و من توضیحات کوتاهی 10 دقیقه در مورد کارهای انجام شده در آنجا ارایه دهم. بیل فوستر که خود یک فیزیکدان است و در پروژه های شتابدهنده در امریکا به خصوص در مرکز فیزیک فرمی Fermilab کار کرده است ریاست گروهی را بر عهده دارد که تهیه کننده گزارشی برای «باراک اوباما» در مورد زمینه ها و زیرساختهای ممکن برای کمک فنی؛ مالی و تکنولوژیکی به کشورهای در حال توسعه است. او بهمراه همسرش که معاون مرکز شتابدهنده NSLS II در ایالات متحده است از اینجا دیدن میکند در نتیجه بر خلاف سایر سیاستمداران آگاهی کافی از یک مرکز شتابگر و عملکردش دارد و کلمات بکار رفته در توضیحات بایستی دقیق و درست باشد. به همین دلیل امروز کمی خارج از برنامه مجبور شدم آزمایشگاه را مرتب تر کنم..

کاربرد تجاری شتابدهنده

یکی از کاربردهای تجاری و عامیانه شتابدهنده ها در تجهیزات رادیولوژی مدرن و مراکز امنیتی است. از جمله کاربردهای پزشکی مثلا در شتابگر خطی (Linear Accelerator)؛ پوزیترون امیشن توموگرافی پت اسکن(PET Scan)؛ ام آر آی MRI؛ ماشین اشعه ایکس X-Ray هست. همین مایکروترونی که چند هفته پیش کار کامیشن کردن آن را با دیتکت کردن الکترونها در خروجیش به پایان رساندیم در واقع نوع توسعه یافته یک نوع شتابگر دورانی است که در رادیوتراپیهای مدرن هم استفاده میشود و البته در اینجا در تحقیقات فیزیک. از حدود چند سال اخیر و درست در زمانیکه صحبتهای آغازین برای احتمال طراحی و ساخت و انتقال تکنولوژی شتابگرها در ایران مطرح شده بود موج بزرگی از ورود شتابگرهای رادیولوژی و منابع اشعه ایکس به کشور ایجاد شد. دو نظریه خوشبینانه وبدبینانه در اینمورد اینست:  

بدبینانه: دولتهای متخاصم! و عوامل داخلی برای جلوگیری از دسترسی ایران به تکنولوژی ساخت این تجهیزات با کاربرد دوگانه را بدون محدودیت و آسان در اختیار این کشور قرار میدهند تا این کشور تنها استفاده کننده و وابسته به این تجهیزات حساس باشد و در ضمن از تغییر کاربری آنها نیز جلوگیری شود.  

خوشبینانه: با ورود این تجهیزات نیاز به آشنایی با تکنولوژی آن افزایش میابد و کشور در جهت دستیابی به تکنولوژی و استفاده آن در سایر میدانهای تحت تحریم (؟) گام بر میدارد. 

 

------------------------------ 

در سالهای پایانی دبیرستان کتابی از آقای شهریاری استاد ریاضیات میخواندم که برای توضیح توابع متناوب قصه جالبی را بر روی جلد کتابش چاپ کرده بود. هنوز یادم هست.... 

یه حاجی بود یه گربه داشت. گربشو خیلی دوست میداشت. یه روز که گوشت خریده بود اونو روی تاقچه گذاشت. گربه اومد؛ گوشتا رو خورد؛ حاجی زدو گربه رو کشت. رو سنگ قبرشم نوشت:یه حاجی بود یه گربه داشت. گربشو خیلی دوست میداشت. یه روز که گوشت خریده بود اونو روی تاقچه گذاشت. گربه اومد؛ گوشتا رو خورد؛ حاجی زدو گربه رو کشت. رو سنگ قبرشم نوشت:یه حاجی بود یه گربه داشت. گربشو خیلی دوست میداشت. یه روز که گوشت خریده بود اونو روی تاقچه گذاشت. گربه اومد؛ گوشتا رو خورد؛ حاجی زدو گربه رو کشت. رو سنگ قبرشم نوشت:..... 

در توابع متناوب اگر از بخش اول ساختاری مطلع باشید مثل اینست که از تمام قصه اگاهید.