خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

فوتبال

برنامه خیلی فشرده دوره تریست در ICTP باعث شده هنوز هم عصرها بعد از رفتن به خانه بشینم و مقداری مطالعه کنم. واقعا عادت کردن در زندگی روزمره خیلی مسئله عجیبی هست که بعضی وقتها کارهای سخت را آسان میکند و یا برعکس کارهای آسان را سخت میکند. در واقع سختی و یا آسانی کارهای روزمره تا حدی نسبیتی است؛ چیزی شبیه اندازه جرم الکترون ها در سرعتهای بالا در شتابدهنده ها.
دو هفته پیش در ایتالیا شرکتی بنام O.C.E.M آمده بود توی دوره CAS و نمایشگاهی از تولیداتش را که منابع تغذیه ولتاژ و جریان بالا بود. در رنج کاری از ۱۰۰ ولت تا ۱۰۰۰ ولت و جریان از ۱۰۰ آمپر تا ۱۰۰۰۰ آمپر. پرسیدم که ما منابعی با توان در حدود ۰.۵ مگاوات و پایداری ۵۰ در میلیون برای پروژه مان نیاز داریم آیا شما میتوانید بما قیمتی در این زمینه بدهید؟ گفت باشه؛ ولی بایستی بدانیم محل پروژه کجاست. گفتم اینجا. بعد هم پرسیدم که حالا اگر همین منبع را برای پروژه ای در ایران بخواهیم قیمتش چقدر میشود؟ اول تعجب کرد؛ بعد که فهمید من ایرانی هستم کلی شروع به صحبت از ایران کرد و گفت که ما تا حالا دو بار به ایران رفته ایم وخیلی کشور جالبی است.
دیروز هم راننده ای که ما را به محلی خارج از این شهر میبرد؛ وقتی فهمید که ایرانی هستم گفت که من مسابقات استقلال؛ پرسپولیس؛ ملوان و سایپا را همیشه نگاه میکنم.(البته موقع تلفظ سایپا error میداد.) من کاملا تعجب کردم؛ خود من هیچوقت تا حالا بازی های داخلی را بطور کامل تماشا نکرده ام.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد