خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

شب یلدا/آیینهای محرم

 سرگرم جمع بندی کارهایم هستم برای سفر قریب الوقوع یکماهه به مرکز سینکروترون سولیل در نزدیکی پاریس. حافظه ۱۵۰ گیگا بایتی را امروز وصل کردم به کامپیوترم تا همه انچه که دارم را توی آن بریزم و با خود برای صحبت به سولیل ببرم. انتظار کارهای فنی زیادی از این سفر دارم. البته میدانم که هوا شدیدا در پاریس سرد شده است فقط امیدوارم در مدت این یکماه دوباره کارگران اتوبوس و مترو پاریس اعتصاب نکنند که رفت و آمد بی نهایت مشکل میشود. دو سال پیش که واقعا در مدت اعتصاباتشان من خیلی سختی کشیدم.

-----------------

 معاشران گره از زلف یار باز کنید...شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید. شب یلدا مبارک  

-----------------

چند شب پیش در تعطیلات آخر هفته به مناسبت شب محرم به سفارت ایران رفتم؛ هر چند که تنها فرصت یک شب رفتن را داشتم. فکر کردم مناسبتهای ده روزه محرم از جمله آیین های قدیمی و سنتی ایرانی است که نیاز به آن در جوامع توسعه یافته و پسامدرن با گذشت زمان بیشتر میشود.

----------------- 

کوزه بودش آب می نامد بدست...آب چون یافت خود کوزه شکست (مولانا)

نظرات 2 + ارسال نظر
دختربهار یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:39 ب.ظ

اول از همه ابراز همدردی می کنم با کسانیکه قراره اطلاعات ۱۵۰ گیگی خودتو براشون بگی...شوخی کردم. خیلی هم خوش به حالشون
-----
شعر مولانا هم که خیلی قشنگه٬ دوست داشتم بدونم که مربوط به کدوم داستانه تا کاملش رو بخونم.
---
امیدورام نتیجه این سفر خیلی خوب باشه.

.. یکشنبه 13 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:24 ب.ظ

.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد