خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

امواج الکترومغناطیسی

هوا حسابی گرم شده است. برای یک سری تستهای مربوط به مدولاتورها و مگنتهای پالسی به لابراتوار هانگر که خارج از ساختمان اصلیست رفتم؛ بعد از روشن کردن مدولاتور مربوط به کیکرها وقتی تنها ۱۵ دقیقه در حال کار بود گنجشکی که ظاهرا به درون هانگر آمده بود کلی صدا و آواز کرد و گیج روی زمین افتاد. من هم دستپاچه سیستم را خاموش کردم از ترس اینکه گنجشک با نقاط ولتاژ بالای سیستم برخورد کند و مشکلی ایجاد کند... وارد شدن گنجشک به درون هانگر دور از ذهن نیست ولی گیج شدن و نقش بر زمین شدنش را تنها دلیلی که برایش یافتم امواج الکترومغناطیسی با فرکانس حدود ۳۰ تا ۱۰۰ مگاهرتز تولیدی مدولاتور بوده که در محیط اطراف پخش شده بود و احتمالا پرنده را دچار اختلال کرده بود....گنجشک را که نبضش شدیدا میزد بلند کرده بیرون بردم و روی چمن خارج از محدوده گذاشتم سراغش را نگرفتم ولی احتمالا بعد از مدتی جان گرفته بود و رفته بود... 

-------------------------- 

مولانا مثنوی دارد در دفتر سوم با عنوان «استدعای آن مرد از موسی بر تعلیم زبان بهایم وطیور»  

خیلی طولانیست ولی برای من جالب و آموزنده بود وقتی به آخر داستان میرسد و به آنجا میرسد خواجه که با فهم زبان پرندگان توانسته بود با حیله جلوی چندین بلای مالش ( که به قول مولانا بلا گردان بلاهای بزرگتر بودند) را بگیرد ولی سرانجام همه بلاها جمع شدند و آنگاه که از خروس شنید که جانش فردا به پایان میرسد و آنجا بود که نتوانست جان خود را مثل مالش بفروشد. 

مرگ اسپ و استر و مرگ غلام... بود قضا گردان این مغرور خام 

از زیان مال و درد آن گریخت... مال افزون کرد و خون خویش ریخت 

این ریاضتهای درویشان چراست... کان بلا بر تن بقای جانهاست

او نتیجه میگیرد که بایستی راه را برای ضررهای کوچک در زندگی باز کنیم تا بلاهای بزرگ را از خود دور کنیم !!  ولی بطور عجیبی میگوید که به دنبال اسرار غریب الهی و استفاده دنیوی از آنها نگردید... 

نظرات 3 + ارسال نظر
تعالئ پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:38 ب.ظ

ضمن عرض تبریک به شما بابت وبسایت فوق العاده تماشایی و همه پسندی که به ثبت رسانده اید من معمولا از کمتر وبسایتی خوشم می آید از تمام بخش های فوق العاده زیبای وبلاگتان دیدن کردم و بسیار لذت بردم ولی جای یک سری چیزهایی که باعث افزایش بازدید و زیباتر شدن و حرفه ای ترشدن وبلاگتان می شود را خالی دیدم
راستش رو بخوای حیفم آمد سیستمی را که این خدمات را ارائه میدهد به شما معرفی نکنم
برای عضویت در این سایت میتوانید از طریق لینک زیر اقدام کنید:
http://www.oxinads.com/?a=22810
امکاناتی که این سیستم به شما ارائه می دهم عبارتند از سیستم تبادل لینک ودیکشنری آنلاین و سیستم پیام نما (غیر فعال) وفرم تماس با ما و رتبه سنج گوگل و وضعیت یاهوو بسیاری از خدمات ارزنده دیگر کافیست در سایت زیر ادرس وبلاگ و شماره حساب بانکی خود را درج نمایید..در هر کجا که هستید..بعد از 24 ساعت تاثیر انرا خواهید دید در ضمن با عضویت و تلاش در این سیستم میتوانید درآمد بسیار زیادی کسب کنید این سیستم یکی از قویترین و بهترین سیستم های موجود در ایران است
عضویت سریع فقط از اینجا
http://www.oxinads.com/?a=22810
http://www.oxinads.com/?a=22810
حتما برای فعال شدن حسابتان باید کد بنرها را در سایتتان قرار دهید
این دعوت نامه مانند نقشه گنج بسیار بزرگی است که ما به شما رایگان هدیه دادیم فقط دست یابی به این گنج بزرگ بستگی به تلاش و پشتکار شما دارد که حتما آن را به دست می آورید
با آرزوی روزهایی پر از پول و شادی
و رسیدن به آرزوهای بزرگ شما و دوستدارانتان

دختربهار جمعه 5 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:01 ب.ظ

حداقل یه سری بعد بهش می زدی طفلکی گنجیشکه
------------------------------------------------------
اون داستانو از مثنویم پیدا کردم و خوندم خیلی جالب بود. اون مرد قانون پرداخت بدهی یا پاس کردن کارما یا این جهان کوهست و فعل ما ندا یا هر اسم دیگه ای که میشه روی این قانون گذاشت رو زیر پا گذاشت ینی در واقع خواست ازش فرار کنه که البته فرار ازش غیرممکنه. البته اشاره ای هم به این کرده بود که هر کسی جنبه داشتن قدرت رو نداره و اگه به دست کسی بیفته که هنوز آمادگی و آگاهی کافی برای استفاده از اونو نداره چه پیامدهایی می تونه برای خودش و دیگران داشته باشه مثلا می گه کسی باید دستشو به سمت اژدها ببره که بدونه می تونه عصا رو به اژدها و اژدها رو به عصا تبدیل کنه.
و اینکه می گی به دنبال اسرار الهی و استفاده دنیوی از آنها نباید گشت. به نظر من اون مرد چون هنوز به سطحی از آگاهی نرسیده بود که اون قدرت رو خودش به دست بیاره بلکه با دعای موسی به اون قدرت رسید ازش سو استفاده کرد و اگر کسی در زمان مناسب و با تلاش خودش به معنویات نزدیک بشه و قوانین الهی رو از جمله قانون مسئولیت پذیری رو بدونه از قدرتهایی که بواسطه نزدیکی به معنویات و اسرار الهی بدست آورده احتمالا سواستفاده نمی کنه همونطور که موسی٬ بودا٬ مولانا و ... نکردند و اگر هم سواستفاده بشه باید بهاش پرداخته بشه و راه گریزی نیست. ینی می گم نباید عجله کرد و بخوای از روی پله یک بپری رو پله ای که موسی هست راه معنویت هم مثل هر راه دیگه ای باید باید پله پله طی بشه.
مرسیییییی که باعث شدی این داستان قشنگو بخونم.

نیما دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:18 ق.ظ

سلام
خوبی؟
اجازه نامه ای که برام فرستادی رسید و من هم send to all کردم برای خانواده.... امیدوارم که مقبول افتد....
خوش باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد