خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

دیوار برلن

مایکل هارتروت مهندس آلمانی که در لابرتوارهای سینکروترون اروپا و ایالات متحده به «مستر مایکروترون» یا آقای مایکروترون معروف است یک هفته گذشته اینجا بود. با سن زیادش ولی عجیب همه اعداد کالیبراسیون و سیستمهای متصل به مایکروترون بسی-یک را کاملا به خاطر داشت و از همه عجیب تر انرژی زیاد کاریش بود که در بین متخصصین آلمانی کاملا معمول است. قبل از اینکه به اینجا بیاید با توجه به سن زیادش فکر میکردم که مثلا در روز سه یا چهار ساعت میتواند اصول مایکروترون را بیان کند و نقشه ها را با کمک او وارسی کنیم ولی وقتی از ساعت ۸ صبح تا ۶ بعد از ظهر بی وقفه در مورد قسمتهای مختلف شتابگر مایکروترون توضیح میداد شگفت زده شدم. این خصلت را بین همه متخصصین آلمانی دیده ام. بی وقفه و تایرلس کار میکنند و از کارشان لذت میبرند.

 روز آخر دو ساعتی به اتفاق یکی دیگر از همکاران او را با اتومبیل کمی توی شهر چرخاندیم. میگفت که از سفرهای توریستی تنفر دارد!! و این به زندگیه عجیب او برمیگشت. گفت که در شهر هایدلبرگ آلمان متولد شد و تا دوران قبل دانشگاه در آلمان شرقی آنزمان بود تا اینکه چهل سال پیش در رشته فیزیک پلاسما دکتریش را گرفت. در آنزمان هنوز مراکز فعال و صنعتی سینکروترون دایر نبودند و معدود مراکز شتابدهنده در آلمان در اختیار صنایع دفاعی و امنیتی بودند. دو سال بعد از دکتریش خانمش از او جدا شد و برای پرداخت دادگاه طلاق مجبور شد رشته فیزیک را رها کند و مدتی در دبیرستانها درس دهد تا بتواند از عهده هزینه طلاق برآید...به دلایلی در این بین است که از سفرهای توریستی تنفر پیدا کرده بود....

سرانجام در سال ۱۹۸۳ یعنی ۲۵ سال پیش وقتی مراکز شتابگر در آلمان فعال شدند به مرکز سینکروترون بسی در برلین برگشت و از آنزمان تاکنون در این میدان کار کرده است....او همچنین تجربیات جالبی از دیوار برلن که آلمان شرقی و غربی را جدا میکرد یبان کرد. از او پرسیدم که اگر کشوری مانند ایران از شما دعوت کند که برای مدت یک هفته در مرکزی دانشگاهی در مورد تکنولوژی مایکروترون درس ارایه دهی به آنجا میروی؟ گفت که حتما میروم ولی فقط برای آموزش...

بحث به خانم انگلا مرکل رسید!! گفت که مرکل اصالتا متولد آلمان شرقی بوده است و رشته فیزیک درس خوانده است. در مورد وضعیت ایران پرسید که مردم چه نظری در مورد دولتشان دارند. گفتم که واقعا نمیتوانم از طرف مردم آنجا نظر بدهم ولی تنها میتوانم نظر شخصی خودم را بگویم: آنها رییس جمهورشان را انتخاب میکنند....

------------------------------

آواز محمد رضا شجریان:

دیدم به خواب نیمه شب، خورشید و مه را لب به لب
تعبیر این خواب عجب، ای صبح خیزان، چون کنید؟

دیوانه چون طغیان کند زنجیر و زندان بشکند
از زلف لیلی حلقه ای در گردن مجنون کنید

نظرات 2 + ارسال نظر
فرشید خدادادیان یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:39 ق.ظ http://www.azfarshid.blogsky.com

درود
اینکه کسی از سفر توریستی بدش بیاید عجیب است.ضمنا از اینکه در مقابل خارجی ها آبرو داریب کردید و از وضع خوبمان چیزی نگفتید سپاسگزارم.
شاد باشید

دختربهار دوشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:14 ب.ظ

واقعا مردم ایران خودشون رئیس جمهورشون رو انتخاب می کنن؟ اول قاطعانه گفتم نه٬ اما بعد به این نتیجه رسیدم...
مردم در ایران به چها دسته مشخص تقسیم میشن٬ عده ای که عموما تحصیلاتی ندارن و تمام وقت و فکرشون صرف کار کردن برای رفع نیازهای اولیه میشه. دسته دوم حاجی بازاریهایی هستند که حسابی از این اوضاع به نفع خودشون استفاده کردن و می کنن و اصلا علاقه ای به ایجاد تغییر ندارن٬ دسته سوم که بسیار هم زیاد هستند دسته ای هستند که به اعتقادات خشک مذهبی که از طرف این رژیم ارائه میشه واقعا معتقدن و خودشون رو مرکز دنیا و اعتقاداتشون رو کاملترین می دونن٬ پس هیچکدوم از این سه دسته خواستار تغییر نیستن.
دسته چهارم یا دسته اقلیت که از اوضاع ناراضین احساس می کنن کاری از دستشون برنمیاد و تماشاچی این اوضاع هستن.
چرا نسبت اعتراض به نارضایتی اینقدر کمه؟ من فکر می کنم این ناشی از یک روحیه ایرانیه به نام ترس از دست دادن حداقل ها...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد