ناپلئون یه جایی گفته: «از من درخواست کنید که یکماه مدام سخنرانی کنم؛ ولی از من نخاهید که یکساعت سر جلسه امتحان دوران دبستانم بنشینم.» واقعا امتحان دادن معمولا سخته؛ حالا چه بچه دبستانی باشی؛ چه توی سن ۵۰ سالگی.
امروز مدیر اداری آمده بود اتاقم؛ به محض ورود یک شوک الکتریکی بهش وارد شد که فکر کنم هنوز هم تعادلش رو بدست نیاورده. ماجرا اینبوده میباشد که اتاق من بعضی قسمتاش با یک دوره آلومینیوم پوشش داده شده دستگیره درب هم موقعی که درب بسته باشد با این مدار متصل میشه. خلاصه به خاطر وجود الکتریسیته ساکن؛ اگه در این صورت کسی به درب دست بزنه و بدنش اختلاف پتانسیل داشته باشه با دستگیره؛ اونوقت یه شوک کوچک بهش وارد میشه؛ که این شوک بعضی وقتا آدم رو متمرکز تر میکنه. دکتر هانی هم همین اتفاق براش افتاد؛ وقتی در رو باز کرد یه لحظه شوکی بهش وارد شد که بیچاره زبونش چند ثانیه ای بند اومد. من که خنده ام گرفت؛ هانی هم بعد از چند ثانیه زد زیر خنده و گفت (البته به انگلیسی) ای ول؛ از این به بعد بایستی حواسم باشه با تجهیزات ضد برق گرفتگی وارد اتاق شما بشم.
سلام
جالب بود............
وب لاگ قشنگی داری
عزیز اگه مشکل من رو هم حل کنی متشکر میشم
می خوام بدونم چه جوری وب لاگمو توی سرچ گوگل بزارم
اگه سورسشو داری بهم بده من هممیلموگذاشتم هم وب لاگو اگه خواستی تو وب لاگم نظر بده اگه هم خواستی میل بزن
ممنون
منظر جوابتم
موفق باشی
سلام .... جریان جالبی بود مواظب باش خودت دچار شوک نشی به امید دیدار
خیلی بد نبود