خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

شعر

هر چند که اصولا بصورت حرفه ای اهل شعر نیستم و تنها بعضی اوقات برای تفریح و یا برداشت خاص شعر میخوانم؛ آنهم اشعار مولانا و حافظ. پریشب در حالیکه تلویزیون روشن بود و فیلم هالیوودی آن-فیت-فول Unfaithful را نشان میداد کتاب مثنوی معنوی مولانا دفتر چهارم را ورق میزدم. شعری را دیدم که جالب بود:

«دریافتن طبیبان الهی امراض دین و دل را در سیمای مرید و بیگانه و لحن گفتار و رنگ چشم او و بی این همه نیز از راه دل کی..

این طبیبان بدن دانش ورند       برسقام تو ز تو واقف ترند

پس طبیبان الهی در جهان...چون ندانند از تو بی گفت دهان؟

هم ز نبضت هم ز چشمت هم ز رنگ...صد سقم بینند در تو بی درنگ

کاملان از دور نامت بشنوند...تا به قعر باد و بودت در دوند

بلکه پیش از زادن تو سالها...دیده باشندت ترا با حالها

بعد هم داستان اینکه بویزید؛ تولد ابوالحسن خرقانی را هنگامی که از دشتی عبور میکرد به دوستان خود پیش بینی کرده بود و حتی «نشان دادن صورت او وسیرت او یک به یک و نوشتن تاریخ نویسان جهت رصد..»  

 

خاورمیانه میدل ایست

هنگام برگشت از کنفرانس شتابگرهای آسیایی در هواپیما اتفاقی صندلیم در کنار دو نفر دیگر بود که از مرکز LNF ایتالیا در آن کنفرانس شرکت کرده بودند. در مورد مسایل مختلف صحبت کردیم. یکی از انها از سخنرانان کنفرانس بود که موضوعی با عنوان «پروژه های شتابدهنده در ایتالیا و حمایتهای اتحادیه اروپا-یورو ترانس پروگرام» بود. نامش «پیرینی» بود. وقتی فهمید که من با پروژه ای در زمینه ساخت شتابدهنده همکاری میکنم گفت که موفقیت هندیها در ساخت شتابدهنده حلقوی ایندوس۲ در کشورشان که البته با حمایت مراکز علمی امریکا و تا حدی ژاپنی انجام شد الگوی بسیار جالبی برای شماست. گفتم «البته که شما درست میگویید ولی هند در برخی رشته ها واقعا فعال است. در زمینه فیزیک و اینفورماتیک کشور پیشرفته ای است. در صنایع های-تک هم قدمهای بزرگی برداشته اند. گفتم که در خاورمیانه موضوع کمی متفاوت است. آب و هوا عالی است. غذاها خوشمزه هستند و منابع طبیعیشان هم نستا خوب است. زندگی در انجا شبیه تفریح است. خوب با همه این خوبیها نبایستی انتظار داشت که در زمینه علمی و صنعتی هم پیشرفت کرده باشند...» گفت که دوبار به ایران در چند سال گذشته برای دیدار از مکانهای دیدنی شیراز؛ اصفهان؛ زاگرس و صحرای مرکزی ایران یا همان «دیزرت ایران» سفر کرده است و به عنوان یک فیزیکدان به خصوص هنگام سفر به صحرای مرکزی ایران از خراسان به سمنان و یزد حسابی ذوق زده شده بود. مکانهایی از ایران را میگفت که هرگز من نشنیده بودم...  

-----------------------------

امروز با یکی از همکاران مهندسی مکانیک حرارت بحثم شد؛ هر چه میخواستم ثابت کنم که کاسه میتونه تحت شرایطی از آش توش داغ تر بشه؛ نتونستم. گفت که طبق قوانین ترمودینامیک نمیشه کاسه داغ تر از آش بشه. ولی اگه در شرایط متفاوتی فشار باشه و شکل کاسه به نحوی خاص طراحی بشه این کار شدنی هست. 

کافی تایم

ده روز دیگر محمد البرادئی رییس فعلی آژانس بین المللی انرژی اتمی به این کشور میاید و از ساختمان مرکز ما هم دیداری خواهد کرد. کلا تا انجا که من در جریان بوده ام سازمان انرژی اتمی این کشور چندسال پیش وقتی که همین پروژه سینکروترون در اینجا اغاز بکار کرد تاسیس شد و تا قبل از آن سازمان مجزای انرژی اتمی در کار نبوده است. یادم میاید زمانی که به اینجا امدم تازه صحبتهایی بود که سازمان مستقل انرژی اتمی ایجاد شود. این ملاقات هم از این نظر خوب است که از نزدیک ببینیم این محمد آقا که در این چند سال کلی با اتم اتم هسته هسته ایران کلنجار رفته است قیافه اش چه شکلی شده است..

چند هفته پیش آقای «برگز» Bergoz که سازنده تجهیزات تشخیصی ذرات در شتابدهنده هاست به اینجا امده بود. برای دیدن محل ساختمان با ماشین به آنجا رفتیم. بعد از اینکه وارد ساختمان خالی شتابدهنده شدیم اولین سوالی که کرد اینبود که آیا اینجا یک کافی تریا هم دارد؟ گفت که کافی تریا در مراکز تحقیقاتی یکی از مهمترین مکانهای تولید فکر است. البته گفت که شوخی نمیکند و از بسیاری دانشمندان مشغول در سینکروترونها شنیده است که معمولا بهتربن راه حلها در طراحی و اوپریشن ماشین در همین مدت بیست دقیقه ای است که همه افراد دور هم جمع میشوند تا چای و قهوه بنوشند. گفت که در شرکت معروف خودش هم مزیتهای زیادی از این «کافی تایم» دیده است... تا حدی هم راست میگفت زمانیکه به مرکز دفنا کلایدر در ایتالیا رفته بودم معمولا ساعت ۱۰ صبح و سه بعدازظهر چنین ملاقاتهایی جهت صرف قهوه و چای و شکلات بود که البته هرکسی خودش پولش را میداد و همه دور هم جمع میشدند و در مورد مسایل مختلف به خصوص مسایلی که در طول روز مواجه شده بودن صحبت میکرد و راه حلهای خوبی دستگیر افراد میشد. در مرکز دارزبوری انگلیس هم همینطور بود. حتی زمانیکه در مرکز تحقیقات فیزیک و ریاضیات آی.پی.ام در تهران هم بودم یک اتاق چای کوچک بود که در ساختمان قدیمی بود. البته معمولا ساعت مشخصی برای جمع شدن افراد در انجا نبود. آنجا معمولا خالی بود..

---------------------------------------------

چیزی که در تمام مدت رفت و امدم در اروپا مشاهده کردم اینبود که هرگز شخصی را به عنوان خدمتکار یا کسی که اصطلاحا برای دیگران چای میاورد ندیدم. هر کسی برای خودش یک لیوان یا اصطلاحا ماگ دارد و هر وقت بخواهد خودش از خودش پذیرایی میکند.

اعداد تصادفی

اتحادیه اروپا همزمان با درخواست تحریم کمکهای فنی به موسسات ایرانی در زمینه برخی طرحهای به اصطلاح اتمی؛ امروز کمک یک میلیون دلاری خود برای تجهیزات طرح پروژه سینکروترون در اینجا را تصویب کرد و ارایه مبلغ یک میلیون دلار را منوط به گرفتن لیست تجهیزات مورد نیاز در اینجا عنوان کرده است. در یکی از شرایط مربوط به «قراردادهای خرید تجهیزات» اعلام شده است که این تجهیزات بایستی منحصرا از اتحادیه اروپا خریداری شود و تجهیزات سفارش داده شده از ایالات متحده یا آسیا مشمول این پرداخت یک میلیون دلار نخواهند شد. نتیجه اینکه بایستی تمام تلاش در جهتی باشد که تجهیزات مورد نیاز از اتحادیه اروپا خریداری شود و گرنه پول بی پول..

-------------------------------------------

عید نوروز هم آمد و امسال هم به سلامتی بهارش تا الان خوب آغاز شده است. ایران هم شنیده ام که همه دور سفر و تفریح ایام تعطیلات هستند. آب و هوای آنجا الان فوق العاده است.شاید بهترین زمان آرامش و سرزندگی در انجا همین دو هفته تعطیلات نوروز باشد. این از خاطرات نوروز سالها در ایران هست. از ۲۸ اسفند شروع یک دوره جالب و هیجان انگیز است. تا ۱۲ نوروز همه پر انرژی هستند و ۱۳ نوروز هم تا بعدظهرش خیلی خوب است ولی از ان به بعد دوباره زندگی روزمره و هشیاری بعد از تفریحات تا سال بعد..

-------------------------------------------

یک مطلب جالب که فکر میکردم تنها برای خودم اتفاق افتاده است. چندین روز متوالی هنگام رانندگی در خیابان بی اختیار وقتی به پلاک ماشین جلویی نگاه میکردم میدیدم که اعداد روندی مثل ۵۷۵۷ یا ۴۴۲۲ یا شبیه آن میدیدم. هرچند که این همیشه اتفاق نمیافتاد ولی به حدی بود که توجهم را جلب میکرد. همینطور وقتی ناخودآگاه به ساعتم نگاه میکردم وهمین امروز هم اتفاق افتاد ساعت ۴:۴۴ را میدیدم. در اینترنت در مورد این مسئله جستجوی چند دقیقه ای کردم و نتایج جالب دستگیرم شد حداقل فهمیدم که این مسئله را خیلیهای دیگر هم تجربه کرده اند....

پایان سال ۱۳۸۵

...به روزهای آخر سال ۱۳۸۵ نزدیک میشویم. در سالی که گذشت تجربه های جالبی در زمینه کاریم بدست آوردم. همچنین تجربه های جالب غیر کاری فرهنگی اجتماعی اقتصادی.

...«چون آخر سال است مجبورم واقعیتی را که خیلیها در ایران از آن مطلع نیستند را یاداوری کنم و آن اینست که خارج هم خبری نیست اینقد خیال پردازی توی ذهن نکنید به خصوص برای افراد کم سن و سال تر میگویم که فکر میکنن حالا توی خارجه چه خبره. این چیزهایی هم که توی تلویزیونهای خارجی دیده میشه بیشتر تبلیغات هست که از توش پول در میارن.

یک واقعیتی هم برای اینایی که در خارج از ایران هستن میگم که ایران هم خبری نیست اینقد خیال پردازی توی ذهن نکنید به خصوص برای افراد مسن تر میگم که تحت تاثیر اخبار تلویزیون های خارجی فکر میکنن حالا توی ایران خیلی سخت میگذره. اینا بیشتر تبلیغات دشمنان ایران هست که از توش پول در میارن. در واقع همه جا آسمان یک رنگ هست و این فقط به خود خویشتن بستگی داره که چطور به این عالم پهناور جهان هستی نگاه وکنیم... در همین لحظه بود که صدای بلندگوی سالن سمینار قطع شد» و من از خواب بیدار شدم. ولی توصیه دوستانه من به افرادی که خارج از ایران زندگی میکنند اینست که اگه پتو یا تشک برقی استفاده میکنین درجش رو روی ۲۴ درجه بزارید حتی اگر هوا خیلی سرد باشه درجش رو بالاتر از ۳۰ درجه نزارید.

USPAS

احتمالا ماه ژوئن برای شرکت در دوره آموزشی شتابگرهای امریکا USPAS به ایالت میشیگان خواهم رفت. دوره را دانشگاه میشیگان ارایه میدهد و در پایان دوره هم کردیت دوره را ارایه میدهند. دوره ای با عنوان «فیزیک شتابدهنده ها؛ تئوری؛ تکنولوژی و شبیه سازیهای مرتبط» است. البته رفتن من به احتمال بالا بستگی به این دارد که برای شرکت در این دوره به من فلوشیپ بدهند..

طراحی کیکرهای اینجکشن و ضخامت لایه تیتانیوم بر روی سرامیک آن کمی دردسر ساز شده است. هر چند که اتلاف توانی معادل ۱۰ وات روی سطح یک تجهیز در فضای نرمال اطرافمان امری عادی است که به افزایش دمای زیادی منجر نمیشود ولی اتلاف همین ۱۰ وات در سطحی در خلا بالا و ایزوله شده به افزایش دمایی غیر قابل تصور تبدیل میشود...

------------------------------------

کم کم عید نوروز دارد نزدیک میشود و این هم چندمین سالیست که عید را در خارج از ایران جشن خواهم گرفت. یادم هست پنج شش سال پیش در وارینگتون که بودم موقع سال تحویل تا یکساعت کلیه خطوط تلفن و موبایل با کد ایران اشغال بود. به محض ورود کد ۰۰۹۸ میگفت کلیه خطوط به این کشور اشغال است.. این به خاطر افزایش زیاد ارتباطات تلفنی با ایران در ان ساعات بود. امسال تحویل سال ایرانی در روز چهارشنبه ۰۳:۳۷:۲۶ صبح به وقت ایران است. تحویل سال در بقیه کشورهای جهان در این سایت است. http://www.iraniannewyear.com 

------------------------------------

..بعد گفت به نظر شما بین قطع شدن کانال ماهواره ای فرکانس ۱۲۰۰۰ مگاهرتز و احساس اضطراب درون معده رابطه ای وجود دارد؟»

ماشین تولید علم

و اما هوا دیروز مقداری گرد و غباری بود ولی بارانی که الان داره میباره کلی هوا رو تر و تمیز کرده. منم یه چای داغ لیپتون جلوم هست به اضافه فایلی که طراحی الکترومگنتهای پالسی را در آن نوشته ام و یک سری خرت و پرتهای دیگر مثل سوئیچ؛ موبایل؛ کارت مغناطیسی شناسایی و تقریبا هزار صفحه کاغذ مربوط به سالهای ۱۹۸۰ میلادی که طراحیهای ماشین ۸۰۰ میلیون الکترون ولتی بسی۱ به زبان انگلیسی؛ آلمانی و روسی در آن است. قرار است که ما این ماشین کهنه را که از هم جدا شده است و از اروپا به اینجا اورده شده است و در اینده ابعادی معادل یک زمین فوتبال خواهد داشت را سر هم کنیم نوسازی کنیم و گسترش دهیم سپس این ماشین در آینده به عنوان مرکز ثقل تولید علم در منطقه و کشورهای اطراف تبدیل شود. دیز آر این تئوری است ولی در عمل چه بشود را« آی هو نو آیدیا» هستم. تاریخچه این ماشین به چندین سال پیش بر میگردد وقتی که کشور ایران قرار بود به عنوان مرکز نگهداری این ماشین اتمی عظیم الجثه مطرح شود ولی با مخالفت برخی کشورها از دست ایران خارج شد و برای همیشه ایران را از داشتن این ماشین تولید علم محروم کرد.

درست سه هفته بعد از اینکه من از سفر علمی تحقیقاتیم از هند برگشتم و زمانیکه بسیاری از متخصصین مرکز تحقیقات شتابگرها و لیزرهای  آر.آر.کت در هندوستان علاقه خود را به همکاری و انتقال یافته هایشان به پروژه هایی شبیه به آن مثل شتابگرها در ایران ابراز کردند؛ چند روز پیش در خبرها خواندم که دولت هندوستان ارایه هرگونه ابزار آلات و یا تکنولوژی سنسیتیو مربوطه به مراکز ایرانی را منع قانونی کرده است. این هم دستاورد سفر من به هندوستان چه میخواستیم و چی شد.

----------------------------------------- اگر اینقد وقت آزاد داشته اید که متن فوق را خوانده اید؛برای تفریح میتوانید جملات زیر را با کلمات مناسب کامل کنید:

۱- انرژی.....ت.

۲- کار؛ کاره .....است.

۳- والا به خدا قسم؛ اونایی که در.....

۴- به ... میگن اوقات فراغت را چگونه میگذرونی؟ میگه «مو ...بچل خندن. بچل... مو خندم»

۵-...

ضرورت کنفرانس

یادداشت قبلی با استقبال گسترده خوانندگان روبرو شد و بهمین خاطر نظرات آن پست جهت تجزیه و تحلیلهای مهندسی و غیر مهندسی به کامپیوتر جیبی منتقل شد.

--------------------------------

در کنفرانس شتابگرهای اسیایی در ایندور با افراد زیادی در قسمت نمایشگاه آن برخورد کردم که صحبتهای جالبی در این بین رد و بدل شد. مدیر مهندسی شرکت توشیبای ژاپن Toshiba در قسمت منابع فرکانس رادیویی یا RF در مورد تجهیزات جدیدش صحبت کرد. از او سوال کردم که اگر برای پروژه ای درخواست یک کلایسترون افقی کنیم آیا امکان تولید آن در شرکت توشیبا وجود دارد. گفت که احتمالا با ۱۵-۲۰ درصد قیمت نهایی آن افزایش میابد. علت درخواستم برای کلایسترون افقی آن بود که در برخی تونلهای از قبل طراحی شده ماشینهای شتابگر عملا استفاده از کلایسترونها بصورت عمودی بدلیل پایین بودن سقف تونل وجود ندارد.

با مسئول شرکت سی.پی.آی C.P.I که تولید کننده صنایع مخابراتی و دفاعی از جمله IOT در ایالات متحده است نیز کمی صحبت کردم. در پایان صحبتهای فنی از او سوال کردم «حالا آیا واقعا شما محدودیتی در فروش محصولاتتان به بعضی کشورها دارید؟» در جوابم گفت «همانطور که میدانید ایالات متحده کشوری آزاد است و ما در این زمینه تاکنون هیچ محدودیت در فروش محصولاتمان نداشته ایم مگر به کشور ایران.» گفت که برای فروش حتی کوچکترین محصولاتمان بایستی لیسانس و اجازه آنرا از دولت امریکا دریافت کنیم. تقریبا تاکنون از طرف دولت با همه درخواستهایمان موفقت شده است مگر برای فروش به کشور ایران. تلفظ امریکایی ایران را هم آیران میگفت. گفتم «متوجهم. ولی واقعا من منظورم ایران بود.» گفت «نه. شوخی میکنی.» گفتم «نه جدی میگم. آی ام سریوس» بعد شروع کرد به صحبت که ایران را خیلی دوست دارم و مردمان خیلی خوبی دارد. ولی این قانون ایالات متحده است و نمیشود کاریش کرد. گفت که ما محصولاتمان را بصورت مستقیم به ایران نمیتوانیم بفروشیم چون کاربرد نظامی دارند. حتی گفت که من در ۴۰ سال پیش یکبار به ایران رفته بودم. بعد وارد تاریخ شد و کمی از تاریخ ایران و امریکا صحبت کرد و گفت که ما همیشه با ایران خوب بوده ایم ولی انگلیسا بین ما را بهم زدند. این را که گفت زدم زیر خنده و گفتم : «یو آر رایت» شما درست میگید.

گفت که دو تا مهندس ایرانی ۱۵-۲۰ سال هست که در شعبه مرکزی شرکتش کار میکنند. ادامه داد که فامیل هر دو را عوض کردیم چون فامیلهایشان بلند بود و ما در صدا زدنشان واقعا مشکل داشتیم. گفت یکی از انها «ابوالقاسم پور» بود که ما فامیلش را به «پور» عوض کردیم. چون کارمندانمان راحت تر میتوانستند آنرا بیان کنند...

--------------------------

سوال که برایم هست اینست که در جاهاییکه کنفرانس و سمینار تخصصی برگزار نمیشود. متخصصین چگونه میتوانند از تجربیات و یافته های همدیگر در زمینه مورد نظرشان اطلاع پیدا کنند. جوابم اینست که هر شخصی خودش از اول شروع میکند و به یک جایی میرساند و تجربه هایی کسب میکند.. شخص بعدی هم همین کار را دوباره تکرار میکند...

کنفرانس و سمینارهای علمی حتی در یک جمع دانشگاهی یا مهندسی ۱۰-۲۰ نفره هم یک ضرورت هست.

یادداشتهای فوق خصوصی

--------یادداشتهای این پست کاملا خصوصی و به عبارتی آلترا-پرسونال هستند که فکر نکنم کسی سر در بیاورد به جز خودم. ولی از انجا که از تاریخ آنها ۱۵ سال گذشته است همه را در بازدید عموم و به خصوص خودم قرار میدهم.--------

یادته گوشه ماستا رو سوراخ کردی؟ این جمله ای بود که من را به یاد خیلی خاطرات جالب دیگر انداخت. کلمات کلیدی خاطراتی که بیادم امد اینا هستن:

-رفتن سر سن مدرسه- کلوس- دره جندینه شمال شهر است

- Lets go !

- داروخانه...- نونوا کفتی- چراغهای کلگه روشن هستن- مغازه جونعلی- انسان خوبی که کوچکیهام من ازش میترسیدم چون دندان عملی داشت اسمش الان یادم آمد «بریم».  

-agriculture and architect 

-circumference and circumstances

 -و خیلی مهم ۲۵ ریالی دمصبحی

بازگشت از ایندیا

از سفر هند برگشتم با کوله باری از تجربیات گرانبها.

پرواز مستقیم بین هند و اینجا نبود؛ در نتیجه روی هم رفته یک روز و نیم طول کشید تا از اینجا با هواپیما به ایندور محل برگزاری کنفرانس بروم. از اینجا به دوحه قطر و از دوحه به بمبئی و بالاخره بعد از یک تاخیر طولانی از بمبئی به ایندور رفتم. هوای بمبئی کاملا مرطوب و گرم بود و ایندور هم هوای بهاری داشت تقریبا معادل ۳۱ درجه سنتیگراد. محل اقامتم در مرکز آر.آر.کت بود. کمپلکس شهرک مانندی که تحقیقات فیزیک صلح آمیز هند در زمینه شتابدهنده ها و لیزرها  و پلاسما در آنجا انجام میشود و بهمین علت بود که درهای ورودی ان توسط نیروهای ارتشی محافظت میشد. دوربین را هم اجازه ورود نمیدادند و در نتیجه عکسی از انجا ندارم.

غذاها فوق العاده تند و فلفلی بودند و طعم غذا و زایقه هندیها را میشد از روی سالاد آنها که طعم خاک رس میداد حدس زد. در میان منوهایشان حتی غدایی بود که تنها با فلفل قرمز درست شده بود و برای مزه آن مقداری هم سیب زمینی و گوجه به آن اضافه کرده بودند. در مورد خوراک بایستی اضافه کنم که بیشتر غذاهایشان طبق فرامین سنتیشان گیاهی است و گوشت هم تنها گوشت پرنده و ماهی مصرف میکنند و اصلا گاوها را نمیکشند. نگهداری گاوها تنها برای شیر دهی آنهاست. گاوها واقعا در آنجا مقدس هستند.

لباس زنان هم جالب بود. تقریبا ۹۰ درصد خانمها لباس محلی هندی به تن داشتند که به آن «ساری» میگفتند.

مردمشان هم آرام و راحت و مهربان بودند ولی رانندگی در ایندور حتی برای من که خیلی جاهای مختلف را دیده ام بسیار عجیب بود. تقریبا هر جا که جای خالی بود حرکت میکردند و اصلا مهم نبود که سمت چپ بایستی رانندگی کنند یا سمت راست. بوق فراوان میزدند واصلا از صدای بوق به عنوان تفریح استفاده میکردند. خیابانها عملا هیچ نظمی نداشتند. هم ماشین همه جا حرکت میکرد و هم مردم. 

یک عروسی سنتی دیدم که یکی از دوستان هندی توضیح داد که اینجا رسم است در عروسی های سنتی داماد سوار اسب میشود و یک بچه هم بغل او میگذارند و همین جوری با ساز و تمبک به خانه عروس میروند و آنجا بچه را پایین میگذارد و عروس را سوار میکند و با خودش به منزلش میاورد که کلا این مراسم حدود ۵ ساعت طول میکشد.

----------------------------------------

درون مرکز آر.آر.کت متخصصین بسیار راهنماهای خوبی بودند. به درون ماشین شتابدهنده ایندوس هم رفتیم و بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم وقتی دیدم که ۸۰ درصد تجهیزات آنجا را خودشان طراحی و ساخته اند. آن هم تجهیزات شتابدهنده ها که حتی برای اروپا هم های-تک محسوب میشود. به همراه یکی از افراد آنجا به محل کارگاهها و مراحل طراحی و ساخت تجهیزاتشان رفتم. در قسمتی آهنرباهای الکترومغناطیس را به صورت پروتوتایپ نشان دادند که برای مرکز خودشان ساخته بودند و قسمتی دیگر اهنرباهای سوپر هادی که برای پروژه ال.اچ.سی در سرن سوییس ساخته بودند. مگنتهای پالسی و کاویتیها و دستگاههای تست میدان مگنتهای سوپرهادی و ازمایش هال برای مگنهتای عادی هم از جمله نکات جالب بازدیدم بود. 

در بازدید دیگری هم به همراه مسئول تشخیص بیم ایندوس و همچنین یک نفر از مرکز نوترینو آکسفورد به درون حلقه انبارنده رفتیم و اجزای آنجا را بطور کامل بازدید کردیم. ابتکارهای جالب و زیادی بکار برده بودند.

ایندوس

از دو روز بیش که اینجا هستم خیلی چیز های عجیب غریب دیده ام. هم از نظر فرهنگی هم خورد و خوراک و هم نحوه و مزه غذاها. در زمینه علوم و فنون هم فکر نمیکردم اینقدر بیشرفت کرده باشند. با تعدادی از مهندسین اینجا که کار ساخت شتابدهنده ایندوس ۲ را انجام داده اند هم صحبت هایی داشتم. دیروز شنیدن سخنرانیهای بعد ظهر را کنسل کردم و به آشنایی بیشتر با طراحان اینجا صحبت کردم. اول که فکر میکردند از کشورهای اروبایی در اینجا شرکت کردم زیاد اطلاعات نمیداند ولی بعد که متوجه شدند از ایران هستم کلی اطلاعات زیقیمت در زمینه کاریشان میداند و از بیشتر لابراتوارهایشان بازدید کردم. از لابراتوار الکترومگنت سوبر کانداکتور بازدید کردم و دیدم که چقدر در زمینه های سوبر هادیها بیشرفت کرده اند. کارهای زیادی برای مرکز اروبایی سرن تحت بروژه های ال.اچ.سی انجام داده بودند. ولی تقریبا همه کارهای طراحی و ساخت و تست را خودشان انجام داده و بعد به سویس فرستادند. کی بورد اینجا فارسی ندارد و نوشتن همچی هم ساده نیست.

Cheese Day

به سلامتی کنفرانس ایپاک شتابگرهای آسیایی یک فلوشیپ برای شرکت من در کنفرانس در نظر گرفته است. این فلوشیپ شامل بلیت هواپیمان؛ هتل مرکز RRCAT و هزینه شرکت در کنفرانس است. البته فلوشیپ را مرکز شتابدهنده ژاپنی Spring8 ارایه داده است. اسپرینگ ۸ یک شتابگر در ژاپن است که بزرگترین حلقه انبارنده برای سینکروترون در جهان را داراست. انرژی الکترونها در آن به ۸ گیگا الکترون ولت میرسد. محیط حرکت دوار الکترونها در آن ۱.۵ کیلومتر است. در سال ۱۹۸۷ کار مطالعات ان آغاز و پس از ده سال در سال ۱۹۹۷ بطور کامل تکمیل شد.

------------

نوشتن مقاله

دو صفحه از مقاله برای ارایه به کنفرانس شتابدهنده ها را تمام کرده ام و صفحه پایانی مانده است برای هفته آینده. هر چند که نوشتن مقاله به زبان انگلیسی همیشه راحت تر از نوشتن مقاله به زبان فارسی بوده است. شاید نوشتن مقاله به زبان فارسی حتی در موضوعات کاملا علمی نیاز به تعارف و جملات و کلمات سنگین داشته باشد که هم درک مقاله را مشکل میکند و هم خواننده را کمی خسته میکند. این را از تجربه ای دارم چندین سال پیش که از یک کشور فرنگی به ایران رفته بودم و نامه ای به ریاست دانشگاه در آنزمان نوشته بودم که آنقدر بی تعارف و واضح بود (چیزی شبیه ترجمه یک نامه فرنگی بود) که مسئول دفتر ریاست دانشگاه گفت که لطفا نامه را رسمی و یا بزبان خودمان با آب و تاب بنویسید و ...بقیه ماجراها.

 مثلا در نامه های فرنگی کلماتی مثل: به محضر محترم- یا- حضور محترم- یا -حضور مستطاب- و شبیه این وجود ندارد و در اول جمله مینویسند -آقا/خانوم گرامی.

-----------------------------------

مقداری فضای اینترنت از یک سرور معتبر در امریکا برای اختصاص به وب سایت جدید پروژه خریداری شده که قرار است من کارهای انتقالش را انجام دهم.۲ گیگا بایت فضا؛ ۷۰ گیگا بایت پهنای باند و ۵۰۰ مگا بایت برای ایمیل اختصاصی و مقدار زیادی هم چیزای اضافه کلا شده ۲۰۰ دلار.

------------------------------------

اول همین هفته رفته بودم سفارت مکرمه هندوستان برای گرفتن ویزا برای سفرم برای کنفرانس آسیایی تکنولوژی شتابدهنده ها. خانوم مربوط به امور ویزا وقتی اسمم را با دقت روی پاسپورتم خواند گفت : «چه جالب منطقه ای در هندوستان در ایالت کانانور هست که نام فامیل شما هست !!» من هم با زبان شیوای فارسی جواب دادم:« هندی نبودیم که اونم شدیم.» خانومه به انگلیسی گفت چی فرمودید؟ گفتم: «جای بسی خوشحالی است که اسم فامیل من اسم منطقه ای در هندوستان است میباشد.»

نقشه ای از هند را تماشا میکردم دیدم واقعا هم چقدر اسم فارسی هست توی مناطق هندوستان. شاید اسم فیل و طاووس هندی هم که ما میگیم اصلیتن فارسی باشند.

هفته آخر دسامبر

تقریبا یک هفته هست که هوا فوق العاده سرد شده و علاوه بر اینکه توی خیابان و مکانهای خرید رفت و آمد کم شده-با اینکه تعطیلات هست- حتی احساس میکنم که سرعت کار و فعالیتهای روزانه مردم هم کم شده است. کمی شبیه حالت آب نیمه یخ پیدا کرده است. مثلا همین امروز که برای سفارش پیتزا رفته بودم وقتی فروشنده گفت که ۱۰ دقیقه منتظر بمانم بیش از ۳۰ دقیقه منتظر شدم. شبیه این چند روز پیش که برای اصلاح موی سر رفته بودم هم اتفاق افتاد. حتی ماشینم هم این چند روز کمی دیر روشن میشود. اروپا و امریکا هم همیشه هفته آخر دسامبر به خاطر تعطیلات سال نو دست از کار میکشند. با این حساب میشود گفت که کره زمین هفته آخر دسامبر نیمه تعطیل است.