خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

گاو و چمن سرسبز

رزولوشنهای جدید سازمان ملل در مورد ایران واقعا محدودیتهایی را بر نقل و انتقال ایرانیانی که به نحوی در زمینه های فیزیک به خصوص فیزیک انرژی بالا یا فیزیک اتمی کار میکنند ایجاد کرده است به نحوی که در هفته گذشته چندین بار رزولوشن ماه مارس را با دقت مطالعه کردم تا بفهمم چرا از چند ماه گذشته حتی در کشورهای خاورمیانه و اروپا در جابجایی بین کشوری ایرانیان به شدت سخت گیری میشود...

---------------------

سال گذشته که به اسکاتلند رفته بودم در مسیر قطار از گلاسکو تا منچستر چمنهای سبزی را میدیدم و به گاوهایی که با خیال راحت و آرام در چمنهای سبز مشغول چریدن بودند غبطه میخوردم.

--------------------- 

مولانا مطلب جالبی در مورد نحوه زندگی بعضی انسانها میاورد. حکایت آن گاوی است که تنها در جزیره ای سر سبز صبح تا شب چرا میکند و فربه شود چون کوه... شب که شود غصه میخورد که نکند فردا این همه علف سبز در صحرا نباشد و از فرط این غصه خوابش نمیبرد و تا صبح از غصه لاغر شود. صبح دوباره به صحرا میرود و میبیند که صحرا سبزتر و انبوه تر است و میخورد تا فربه شود و شب هنگام دوباره از فرط همان غصه لاغر گردد و این را سالها میبیند و اعتماد نمیکند...مولانا انسان را شبیه آن گاو میداند و صحرا را جهان خدا که نعمتش را از انسان دریغ نمیکند ولی انسان هیچ وقت آنرا باور نمیکند...

یک جزیره ی سبز هست اندر جهان     اندرو گاویست تنها خوش دهان

جمله صحرا را چرد او تا به شب          تا شود زفت و عظیم و منتجب

شب ز اندیشه که فردا چه خورم     گردد او چون تار مو لاغر ز غم.....این ادامه پیدا میکند

باز چون شب شود آن گاو زفت    میشود لاغر که آوه رزق رفت

نفس آن گاو است و آن دشت این جهان      کو همی لاغر شود از خوف نان

سالها خوردی و کم نامد ز خور           ترک مستقبل کن و ماضی نگر

 

لحاف دوزی

درصحبتهای دوستانه ای که چندین سال پیش در آزمایشگاه اروپایی دارزبوری با مسئول گروه «ASTeC » داشتم پرسیدم که چرا شما در اینجا ۵ پروژه جداگانه در زمینه شتابدهنده تعریف کرده اید و هیچکدامشان هم هنوز شروع به ساخت نشده است. در جوابم گفت که ما نمیخواهیم محققانمان در اینجا بیکار باشند. در نتیجه چندین پروژه تعریف میکنیم تا اولا همیشه محققانمان کاری برای انجام دادن داشته باشند و دچار حالت روزمرگی نشوند و از طرف دیگر همیشه پروژه ای مورد قبول مراکز سیاست علمی کشورمان در سبد داشته باشیم تا هر وقتی بتوانیم بودجه لازم را از مسئولین بگیریم. و به قول خودش after all  ما نمیخواهیم که محققین فیزیک در کشورمان بیکار بمانند. ما برای خودمان شغل ایجاد میکنیم....

-------------------------------

یکی از محققین فیزیک در ایران وگفت بودجه خوبی در سال ۸۵ از طرف دولت در اختیارمان قرار داده شده ولی هیچ محققی پروپوزال یک پروژه جالب ارایه نداده است تا ما بتواتیم این پول را خرج کنیم. او میگفت اساتیدی به اینجا امده اند و روی کاغذ اچار با خودکار یک طرحی را نوشته اند مثلا در پنج صفحه و انتظار دارند بدون مطالعه بودجه شان تامین شود کند. در نتیجه اغلب آن بودجه پژوهشی برگشت خورد. مولانا میگوید خیلی افراد پشت در خانه میایستند و بدون اینکه در بزنند انتظار دارند در خانه باز شود.

گفت پیغمبر که چون کوبی دری....عاقبت زان در برون آید سری. (شعر از مولانا)

کیمیای صبر

به دلایلی از پیش نامعلوم؛ به کنفرانس شتابگرهای امریکا که امسال در نیومکزیکو برگزار میشود نرفتم ولی مقاله ام را فرستادم برای چاپ در مجموعه مقالات. امسال بر خلاف سالهای قبل فرمی بنام حق کپی رایت برای IEEE را نیز پر کردم. سالهای قبل بدون اجازه مستقیم از نویسنده کلیه مقالات کنفرانس را در مجموعه IEEE چاپ میکردند. مقاله ای در رابطه با «طراحی الکترومگنتهای پالسی برای تزریق الکترونها در استوریج رینگ ماشین شتابگر».

---------------------------

صد هزاران کیمیا حق آفرید.....کیمیایی همچو صبر آدم ندید.

این پایان داستانی است از مولوی که در آن لقمان لباسی برای داوود آماده کرده بود و مولانا در این داستان نشان داد که با گذشت زمان؛ معادلات و شرایط موجود در عالم تغییر میکنند و اساسا مشکلات وابسته به زمان هستند که اگر فاکتور زمان را از آنها حذف کند مشکلی باقی نمی ماند. و حقیقت متصل به سرچشمه هستی همواره پایان ماجراها خواهد بود....نویسنده معاصر غربی «اکهارت تول» هم در کتاب نیروی حال شبیه همین را گفته. اینشتین فیزیکدان هم در مقاله ای معروف گفته «دو چیز انتها ندارد یکی جهان هستی و دیگری حماقت انسان».

خودکار دیجیتال

معمولا در پروژه های انتقال تکنولوژی شتابگرها یک پروسه آسان وجود دارد که به خصوص کشور ژاپن و اروپاییها بعد از جنگ جهانی دوم بسیار از این شیوه استفاده کرده اند. آنها پروژه های سایه ای در کشورشان تعریف میکردند که دقیقا شبیه پروژه هایی بود که در امریکا در حال انجام بودند. در همین حال کار عملی مثلا برای ساخت پروژه را آغاز میکردند و ارتباط مستمری با آزمایشگاههای امریکایی و اروپایی داشتند؛ این در واقع علتی است که وقتی وارد ماشین های شتابگر میشوی همه آنها از یک نوع طراحی برای ساب-سیستمها بهره میبرند. به عنوان تجربه شخصی هنگامی که ماشینهای سینکروترون بریتانیا؛ هندوستان؛ ایتالیا و آلمان را از نزدیک مشاهده کردم دقیقا حس کردم که اینها از روی همدیگر کپی برداری کرده اند. سیستمهای کاملا شبیه هم برای ماشینها بکار برده بودند. شاید این اساس انتقال تکنولوژی باشد. استفاده از تجربیات دیگران برای اهداف پروژه خود.

---------------------------------

SPAM

آیا پروژه ساخت سینکروترون خاورمیانه با موفقیت روبرو میشود؟ این سوالیست که تقریبا اعتقاد دارم که هرگز عملی نمیشود. هر چند که در فته پیش از حضور ایران در این پروژه دفاع کرده ام ولی بدلایلی میشود اطمینان پیدا کرد که چنین پروژه ای حداقل زمان برنامه ریزی شده اش یعنی سال 2015 در عمل پیاده نخواهد شد. یکی مسایل مالی مرتبط به پروژه های شتابگر است. دیگری ساختار صنعتی و فنی مناطقیست که بخواهند چنین تجهیزی را طراحی کنند و بسازند و در پایان نیروی تکنسین ماهر جهت اسمبل کردن و نصب ماشین است.

معمولا برای طراحی ساخت و خرید تجهیزات یک ماشین شتابدهنده حلقوی با انرژی ۲.۵ جی.ای.وی و محیط ۱۵۰ متر به بودجه ای معادل ۷۰ تا ۱۰۰ میلیون دلار طی یک بازه ۵-۷ ساله نیاز است. نیروی تکنسین ماهرو آموزش دیده جهت نصب تجهیزات نیز مسئله دیگری است که براحتی پیدا نمیشود. معمولا بسیار دیده شده است که چنین پروژه هایی تنها تا مرحله طراحی پیش میروند و هرگز به سرانجام نمیرسند و یا ساخت آنها تا ۱۰-۱۵ سال بطول انجامیده است. درنتیجه ایران با عضویت در چنین پروزه ای نباید اصولا هیچ امیدی به ساخت و اجرای ان داشته باشد. در عوض میتواند به این پروژه به عنوان فرصتی جهت آموزش نیروی متخصص جهت ساخت پروژه ملی سینکروترون در آن کشور نگاه کند. پروژه سینکروترون خاورمیانه بسادگی میتواند بعنوان آموزشگاهی برای انتقال تکنولوژیهای مرتبط با شتابدهنده ها به کشور دیده شود و نه به عنوان یک پروژه واقعی شتابدهنده. با توجه به اینکه تکنولوژی شتابدهنده ها در زمره کاربردهای استراتژیک و حساس محسوب میشوند که براحتی از جانب کشورهای دیگر در اختیار ایران قرار نمیگیرد با شرایط فعلی عدم حضور ایران در چنین پروژه ای به معنای قطع پل ارتباطی فنی در زمینه شتابگرها برای مدت طولانی خواهد.

استخر برای شنا

منبع نور پیشرفته امریکا یا اصطلاحا ALS یک ویگلر به پروژه اینجا دونیت کرده است و بدلیل تفاوت ارتفاع بوستر و رینگ بایستی دو الکترومگنت طراحی شود که بتواند ۲۰ سانت مسیر حرکت الکترونها را بالاتر ببرد. الان مشغول طراحی مگنتها و منابع تغذیه لازم برای انها هستم. کار مشکلی نیست. در واقع همیشه این را در نظر دارم کاری که آلمانها در بیست سال پیش بدون تجهیزات کامپیوتری فعلی انجام داده اند در حال حاضر نبایستی برای ما مشکل باشد حداقل در طراحی.

در واقع اکثر مردم شناگرهای خوبی هستند به شرطی که استخری مناسب برای آنها وجود داشته باشد. کار دولتها ایجاد استخرهای مناسب فنی و علمی است. پروژه های بزرگ علمی و موسسات تحقیقاتی از جمله این استخرها هستند. جالب است که پروژه های شتابدهنده های ذرات در جهان در زمره پنج وسیله بزرگ علمی ساخت بشر هستند که گاه بزرگی آنها دهها برابر یک استادیوم ورزشی است. مثلا در سرن سوییس؛ هامبورگ آلمان؛ اسپرینگ ژاپن و استانفورد امریکا میشود چنین استخرهای بزرگی پیدا کرد.

------------------------------------------

خبری دیدم از صحبتهای یک مسئول در کنفرانسی در وزارت نیرو. اینبود که: «ما در کمک به تحقیقات کاربردی در علوم هیچگونه محدودیتی قایل نیستیم. اگر از میان ۴۰۰ مقاله ارایه شده در این کنفرانس بتوان ۴ مشکل از مشکلات صنعتی کشور را حل کرد کار خوبی انجام شده است. والا مقاله های تئوری که مربوط به مشکلات کشور ما نیستند؛ مشکلات ما را حل نمیکنند.»

 این مطلبی بود که چندین هفته در ذهنم بود و خوشبختانه چند روز پیش رییس جمهور ایران در کنفرانسی در وزارت نیرو آنرا بیان کرد. 

توفان گونو

هوا اینجا امروز خنک و ملایم بود. همین ظهر از دفتر کار بیرون زدم و رفتم ده دقیقه ای برای انجام کاری قدم زدم. کلا هوای مطبوعی بود و تقریبا بعد از گرمای چند روز گذشته اتفاق جالبی بود.

توی اخبار هم امروز و دیروز شنیدم در سواحل جنوب ایران توفان گونو آمده است و کلی باران و باد. امروز با دو تن از همکاران به دانشگاهی که تمام اسناد تکنیکی آورده شده از ماشین سینکروترون بسی در برلین در آنجا نگهداری میشوند رفتیم. دانشگاه جالبی است که بر فراز یک محوطه کوهستانی قرار دارد و تقریبا میشود اکثر مناطق اطراف را از آنجا دید. هوای خنک امروز را در انجا بیشتر میشد حس کرد. سال گذشته هم برای بررسی برخی اسناد فنی به آنجا رفته بودم البته در آن موقع زمستان بود و هوا سرد.

یکی از همکاران اتفاقا ایرانی هفته گذشته از اینجا برای همیشه به ایران برگشته است و به جای او دو نفر دیگر از کشور میزبان آمده اند. دیروز بایستی برای آنان در مورد سیستم تشخیص بیم در شتابگر و مسایلی دیگر توضیح میدادم. در مورد اینکه آیا مکان تشخیص دهنده بایستی قبل یا بعد از مکان مغناطیسهای اصلاح کننده باشند پرسیدند. جواب دادم که در شتابگرها بایستی با قوانین فیزیک نسبیتی نگاه کرد. در نتیجه واقعا مهم نیست که اول مسیر را تشخیص دهی بعد اصلاحش کنی یا اینکه اول اصلاحش کنی بعد مسیر را تشخیص دهی. گفتم تعجب دارد ولی همین هست. یکی از انها گفت که قبلا شنیده بود که در شتابدهنده به جای افزایش سرعت الکترونها جرمشان سنگین تر میشود و این برایش عجیب بود...

---------------------------------

اگر شخصی در وبلاگ شما پیامی فرستاد آیا امکان دارد که فهمید از چه شهر یا کشوری این پیغام را فرستاده یا اینکه شماره تلفن خانه اش چه بوده؟

آره. تقریبا هرگونه تبادل اطلاعات در اینترنت قابل ردیابی هست ولی نیاز به نرم افزارهایی داردکه روی کامپیوتر نصب شود. البته برخی وبسایتها هم اینکار را میکنند ولی خیلی کلی مثلا:

http://www.ip2location.com/?s=google

واقعا این تکنولوژی عجب پیشرفت وکرده بید. 

مجله دیسکاوری

امروز مقاله ای در مجله «دیسکاوری» میخواندم که مطلبی متعصبانه و یکطرفه در مورد وضعیت علمی در ایران نوشته بود و کلی به مسئولیت علمی ده بود. حال آنکه اگر بیطرفانه به وضعیت علمی و فنی در ایران نگاه کنیم میبینیم که سرمایه گذاریهای خوب در مسایل آموزشی ایران شده و پیشرفتها هم در آنجا نسبتا خوب بوده است. مطمئنن من فعلا در ایران نیستم تا مسایلی مثل قیمت خانه یا ماشین و خرج زندگی یا حتی (جر وبحث با یک نفر دیگر) باعث شود که مغرضانه به برخی پیشرفتهای ایران نگاه کنم. از دید یک ناظر بی طرف زیرساختهای علمی که در ده بیست سال گذشته ایجاد شده است خوب بوده است. در هیچ جای خاورمیانه مدارس رایگان نیستند. در هیچ جا دانشگاه دولتی رایگان وجود ندارد. حتی کشورهای نفت خیز اطراف خلیج فارس با آن همه درامد نفتی سیستم آموزش رایگان ندارند. و حال آنکه در ایران بسیاری مکانهای آموزشی و علمی تقریبا رایگان است. مراکز تحقیقاتی به خصوص در رشته های فنی که در ایران وجود دارد را میتوان با کشورهای اروپایی مقایسه کرد. بسیاری از شرکتهای فنی مهندسی در ایران مثلا در رشته برق که من آشنا هستم در حد استانداردهای خوب کار میکنند. البته در ایران در برخی رشته ها هم شاید هنوز وضعیت ناپخته باشد مثلا در رشته های فیزیک تجربی یا علوم انسانی.

----------------------------

 در رشته فیزیک تجربی با ملاقاتهایی که در زمان ایران بودنم داشتم افراد مسن بودند و هیجانی هم برای کارهای جدید و بزرگ علمی نداشتند. اصولا از پروژه های ناشناخته و جدید میترسیدند. و حال آنکه « هر چه را که نمیشناسیم از ان میترسیم».

مثبت اندیشی

امیدوارم که مسئولین علمی در ایران تصمیم لازم و بودجه کافی برای ساخت شتابدهنده سینکروترون ملی را هر چه زودتر به سرانجام برسانند. این یک مسئله کاملا حیاتی برای صنایع و تحقیقات نوین در کشور ایران است.  وزارت انرژی ایالات متحده از چندین سال پیش برنامه ریزیهای متعددی برای حمایت از ایجاد صنایع استراتژیک علمی در چندین کشور منطقه غرب آسیا و خاورمیانه آغاز کرده است. از جمله آنها حمایت از پروژه سینکروترون ۳ گیگا الکترون ولت در تایوان و همچنین حمایت از پروژه ۳ گیگا ای.وی در ارمنستان و نیز حمایت فنی پروژه ایندوس در هندوستان و همچنین حمایت ضمنی از پروژه ای ۲.۵ جی.ای.وی در خاورمیانه است. البته برخی کشورها مثل چین هم بیکار ننشسته اند و مثلا در مقابله با تایوان پروژه ملی شتابگر ۳ جی.ای.وی خود را در حال نصب دارد.

هفته گذشته از دایرکتور فنی قبلی اینجا پرسیدم در صورت آغاز به کار ساخت پروژه شتابدهنده در ایران آیا مسئولیتی را در آنجا قبول میکنی. در جوابم گفت که البته من برای آغاز بکار یک پروژه جدید پیر شده ام ولی بسیار مایلم که همکاریهای مشاوره ای انجام دهم. او یک مهندس فیزیک دان ایتالیایی است و سازنده چندین پروژه شتابدهنده در ایتالیا و امریکا در دهه های ۸۰ و ۹۰ بوده است.. حرفهای جدی تمام شد.

-----------------------------------------------  

«مثبت اندیشی یعنی اینکه اگر یه گنجشک روی سرت مدفوع کرد خوشحال باشی که گاوها پرواز نمیکنند.»

هفته پرکار

این جهان کوه است وفعل ما ندا...سوی ما آید نداها را صدا.{شعر از مولوی }

هفته گذشته هفته کاملا پرکاری بود. از ساعت ۰۹۰۰ صبح تا ۷-۸ بعدظهر در مورد قسمتهای مختلف پروژه و کارهای پیش رو صحبت شد. دایرکتور فنی جدیدی تعیین شده است و کاملا قابل درک است که دایرکتورهای جدید بسیار فعال و تازه نفس هستند و این عملا برای افزایش سرعت در پروژه ها خوب است. یاد بازیکنان تیم فوتبال افتادم وقتی که یک بازیکن جدید به جای شخصی دیگر وارد زمین میشود کلی تازه نفس است و بالا و پایین میپرد و از خودش فعالیت ور وکنه. مسئولیتهای مشخصی برای افراد مشخص شده است و این از اصطلاحا اورلپ یا دخالت در کارهای هم جلوگیری میکند. دایرکتور قبلی هم آمده بود برای انتقال دیتا به دایرکتور جدید. و در نتیجه پریروز جشن خداحافظی و تشکر ازو بصورت دوستانه برگزار شد. وزیر علوم اینجا و چند نفر دیگر هم بصورت غیر رسمی امده بودند.

 ----------------------------------------------------------------------

همچنین دایرکتور فنی قبلی از تجربیات سفر یک هفته ایش در دو سال پیش به ایران کمی صحبت کرد. صحبتهای دوستانه ای هم داشتیم از جمله در مورد اینکه چرا بعضی کشورها مثل ایران هرگز در زمینه رشته هایی مثل فیزیک دارای دانشمندان عملگرا و تجربی نبوده است. گفت که میدانم که برخی موسسات ایرانی در زمینه فیزیک نظری و تئوری پیشرفته اند ولی واقعیت اینست که با فیزیک تئوری محض نمیشود برای کشور پول و صنعت تولید کرد. 

هرچند که مبنای عملی فیزیک بر تئوریها استوار است ولی آنچه در برخی دانشگاهها میگذرد بیشتر شبیه آماده کردن دانشجو برای کار در جایی غیر از ایران است تا اینکه واقعا برای صنعت و تکنولوژی کشور خودشان سودمند باشند.

------------------------------------------------------------------------

یک وب سایت جالب برای تقریبا تمامی ترانه های ایرانی قدیم و جدید که میشه توی قسمت جستجو با نام خواننده یا اهنگ جستجو کرد: http://www.iransong.com

امواج موبایل برای سلامتی مضر است

توی چند روز گذشته یک سری مصاحبه داشتم با برخی خبرگزاری های داخلی. علت آن هم اینست که قرار است موضوعی در هفته های آینده در مجلس ایران مطرح شود که چون من هم به نوعی اطلاعاتی فنی در این زمینه داشتم مخاطب واقع شدم. امروز یکی از خبرگزاریها به موبایلم تماس گرفت و در حدود ۴۰ دقیقه مصاحبه تلفنی طول کشید. الان متوجه شده ام که واقعا وقتی میگویند امواج گوشی های موبایل برای سلامتی مضر هستند حداقل برای من درست است چون گرمای غیر قابل تحملی در اواخر مصاحبه روی گوش سمت چپم که موبایل را داشتم احساس کردم.

هوا هفته گذشته برای چند روز کاملا گرم شد ولی امروز دوباره خنک شده است.

خواندن کتاب «نیروی حال» اثر اکهارت تول را برای اوقات تفریح به همه پیشنهاد میکنم هر چند که خودم هنوز مطالعه نکردم ولی چند برگ آنرا دیدم کتاب جالبی است به خصوص برای انهایی که درگیر افکار وحشی ذهنی هستند.

پروژهای شتابدهنده

دایرکتور فنی پروژه به دلیل بیماری از پروژه خارج شده و به جای آن شخصی که اکنون رییس بخش Accelerator Physics یا فیزیک شتابدهنده سینکروترون سولیل در فرانسه است احتمالا تا دو هفته دیگر جایگزین او میشود.

موج ساخت شتابدهنده ها برای تحقیقات صنعتی و فیزیک و علوم فنی از اواخر دهه ۸۰ میلادی بوجود آمد. در آنزمان در اروپا؛ امریکا و ژاپن متخصصین فراوانی در زمینه علوم مهندسی و فیزیک تربیت شده بودند؛ ساختار فکری و نحوه تفکر دانشمندان در انزمان کمی با نحوه تفکر دانشمندان این سالها در اروپا متفاوت بود. در انزمان مهندسین بسیار واضح و شفاف میاندیشیدند و بنیانهای فکری قدرتمندی داشتند. حتی در روش زندگی روزمره و عادی خود دیدگاههای روشن و آفتابی داشتند. از طرفی ساختار صنعتی کشورهای صنعتی به گونه ای بود که براحتی میتوانستند هر تجهیزی را طراحی کنند؛ اسمبل کنند و بسازند. اکنون بسیاری از سازندگان شتابدهنده ها در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی بازنشسته شده اند و نسل بعد از آنها دیگر توانایی انجام کارهای بزرگ قبلی را ندارد. این را میتوان در نحوه انجام پروژه ها در اروپا دید. اولین دایرکتور فنی اینجا سازنده شتابگر ۸۰۰ام.ای.وی «بسی یک» در سال ۱۹۷۹ در آلمان بود. او همچنین شتابگر  GeV ۲.۵  «انکا» در آلمان را درسال ۱۹۹۵ بر عهده داشت. دایرکتور بعدی هم سازنده برهم کوبنده الکترون-پوزیترون کولایدر «دفنا» در فراسکاتی ایتالیا در سال ۱۹۸۷ بود. او قبلا هم در ساخت پروژه ملی شتابگر در امریکا ALS درسال ۱۹۸۴ عهده دار مهمی بود. هر دو در مورد انجام یک پروژه شتابگر نظر مشابهی داشتند و آن اینکه برای پیشبرد یک پروژه صنعتی پیشرفته دو عامل مهمند یکی نیروی انسانی اموزش دیده و دیگری صنعت پویا در منطقه پروژه یا خودکفایی نسبی صنعتی. نبود عامل دوم باعث خروج آرام هر دو دایرکتور فنی از پروژه بوده است.

امامزاده

عکسی را رئوف برایم ایمیل کرده است که حیفم امد توی وبلاگ نگزارم. عکس امامزاده ای در چهاربیشه است. هفت هشت سال پیش آنجا رفته بودم. امامزاده روی تپه ای قرار داشت که مشرف به روستای چاربیشه بود که با مسجدسلیمان حدود ۲۰ کیلومتر فاصله داشت. مردم روستا به آن <پیر> میگفتند. زیر تپه چشمه ای جاری بود که به قول مردم آنجا تابستانها آب شیرین سرد و زمستانها آب گرم داشت. در چند متری زیر تپه امامزاده سوراخی چند اینچی درون سنگ بود که میگفتند سنگ آسمانی سالها پیش سوراخ کرده است.  آنجا برای همه افراد ان روستا تقدس خاصی داشت. توی این امامزاده تا انجا که بیاد دارم فوق العاده آرام و جذاب بود. وارد ان که میشدی بوی جالب شمع را میشنیدی. روی سکوی داخلش ظروف قدیمی و کتابهایی بود و برگه هایی که بعضی افراد انجا میامدند مینوشتند و میگذاشتند. پارچه های سبز رنگ زیادی به دیوارهایش اویزان بود که بعضی مردم قسمت کوچکی از آنرا میبریدند و به همراه خود میبردند. خیلیها این تکه های کوچک سبز رنگ پارچه متبرک را به درب منزل؛ توی ماشین و یا توی کیفشان میگذاشتند...

سالروز وبلاگ نویسی

الان داشتم روی کامپیوترم خاطرات چند سال پیشم را میخواندم چقدر اتفاقات و تغییر و تحولات در چند سال رخ داده است؛خیلی. البته منظورم خاطرات شخصی و خصوصی است؛ نه چیزهایی که توی این وبلاگ اینجا مینویسم. نوشته های وبلاگ معمولا مسایل عمومی هست و تجربیات و اطلاعاتی هست که ممکن است بدرد بعضی خواننده ها بخورد و بدرد بعضی خواننده ها هم نخورد. البته من به همه پیشنهاد میکنم که وبلاگ شخصی داشته باشند. وسط کشیدن وقت هم یک بهانه غیر منطقی است. میدانم همه به اندازه کافی وقت دارند. پاپ بندیکت رهبر مذهبی اروپا یا نیکول ارمسترانگ استاد کارکشته فیزیک استانفورد یا محمود احمدی نژاد رییس جمهور ایران و یا مایکل مور کارگردان برجسته هالیوود از خیلی افراد وقت آزاد کمتری دارند ولی جالب است که همین چهار نفر وبلاگهایی دارند که از جمله پر خواننده ترین وبلاگها محسوب میشوند. در واقع وبلاگ نوشتن هم چیزی شبیه کتاب خواندن یا کتاب نوشتن یا کار هنری کردن است که بعضیها دوست دارند وبعضی هم نه. در هر صورت وبلاگ نوشتن مفید است.

 این نطق من بود به مناسبت سالروز اولین نوشته ام در وبلاگ.