خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

کمیته فنی سینکروترون

هفته های گذشته کمی مشغول «کمیته فنی مشورتی» برای پروژه سینکروترون بودیم. این کمیته شامل متخصصینی از شتابگرهای کشورهای اسپانیا؛ آلمان؛ فرانسه؛ ایتالیا؛ سوییس و ایالات متحده است. جمع بندی انها از امسال نسبت به سالهای قبل نگران کننده تر بود. با توجه به اینکه مدیر فنی قبلی استعفا داده بود و حتی برای ارایه توضیحاتی هم نیامده بود. کلا کارهای انجام شده در طول سال اخیر کم و از کیفیت پایینی برخوردار بوده است. شخصی که از مرکز آ.پی.اس در ایالات متحده آمده بود جمله ای به من گفت که مفهوم کلیش این شعر فارسی است:

«باش تا مهک تجربه آید به میان...تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»

پروژه های سینکروترون بسیار شبیه تیم های ملی فوتبال هستند. یک مدیر فنی میتواند با قبول کردن یک پروژه سینکروترون در صورت موفقیت در به ثمر رسیدن آن به قهرمان ملی و بین المللی تبدیل شود و یا در صورت شکست تا سالها از مدیریت فنی پروژه های سینکروترون دوری کند. در واقع در صورت شکست کسی به آنها پیشنهاد رهبری پروژه دیگری نمیدهد. شباهت دیگر با تیم فوتبال یک« کمیته فنی» است که در واقع مسئولیت مشاوره و استتیرینگ یا جهت دهی کلی پروژه را به عهده دارد. از آنجاییکه سینکروترون ها مجموعه ای از تکنولوژیهای مختلف است که به راحتی در مهارت یک شخص جمع نمیشود در نتیجه کمیته های مشورتی فنی بسیار مفیدند.

همچنین یک مدیر فنی سینکروتورن همانند یک مربی تیم فوتبال به دنبال جذب بهترین هاست تا بتواند با کمک آنها پیروزی خود را تضمین کند. البته اصولا بیشتر پروژه های بزرگ علمی اینگونه اند و رهبر پروژه پیشرفت آن را یک موفقیت شخصی بزرگ و ارضای معنوی تلقی میکند. شاید تصورش کمی سخت باشد ولی بلند کردن وزنه توسط یک وزنه بردار در المپیک؛ موفقیت یک پروژه بزرگ علمی توسط یک محقق؛ گل زدن یک فوتبالیست در دقیقه نود و سه و یا خلق یک اثر تاثیر گذار هنری و یا حتی ساخت اثری ماندگار ... همه میتوانند انرژی بی انتهایی برای خالقش ایجاد کنند که تا مدتها سبب ارضای درونیش شوند. 

کشتی و موش

«قبل از اینکه کشتی غرق شود؛ موشها فرار میکنند»

این جوابی بود که یکی از محققینی که به کنفرانس کاربران سینکروترون آمده بود به من داد وقتی در مورد وضعیت یک پروژه تحقیقاتی با او صحبت میکردم. وقتی این ضرب المثل فرانسوی را گفت کلی خندیدم و حرفش را تایید کردم. این را دو سال پیش هم از یکی از دوستانم شنیدم بودم وقتی در مرکز شتابگرهای دفنا در نزدیکی رم بودم....

عکس پایین را وقتی ماه گذشته به همراه یکی دوستان به باغ لوکزامبورگ در پاریس رفته بودم گرفتم. پاریس پر از پارکهای بزرگ بود.

باغ لوکزامبورگ در پاریس

این عکس هم نمایی از مقابل و بالای سینکروترون سولیل در ساکلی نزدیک پاریس است که در انجا در مدت یکماه کلی تولید علم کردیم!!!:

سینکروترون سولیل

و این پایینی هم عکسی است که وقتی به مونت موخ(؟) زیبا در پاریس رفته بودیم. اینها هم خوانندگان دوره گردی هستند که برای کارهای خیریه آواز میخواندند و موسیقی اجرا میکردند. از همین محل میتوانستی همه پاریس را زیر پایت ببینی.

نوازنده

 

میز شام ایرانی

هوا حسابی سرد شده است و دیروز و امروز بارانی بود. اوایل همین هفته به دلیل کنفرانس گروهی از محققین و استادان ایرانی که در زمینه کاربردهای سینکروترون در تحقیقاتشان کار میکنند به اینجا امدند و فرصت جالبی بود تا کمی در مورد مسایل مختلف با آنها صحبت کنم. شام و نهار که مهمان کنفرانس بودیم و روی میز صحبتهای کاملا ایرانی برقرار بود و کلا حسابی خوش گذشت...

امروز نمایندگانی از مراکز تحقیقاتی چین با ما جلسه ای داشتند تا بتوانند راههای همکاری مراکز کشورشان با اینجا را فراهم کنند. توی جلسه برای خودشان یک مترجم آورده بودند که صحبتهای انگلیسی ما را به چینی و برعکس چینی را یه انژلیسی برای ما ترجمه میکرد. از مدیران مراکز تحقیقاتی بعید است که انگلیسی نتوانند صحبت کنند ولی این گروه چینی ظاهرا بلد نبودند.

  

سفرنامه پاریس-پایانی

از سفر یکماهه به پاریس اکنون برگشته ام و بایستی طبق روال گزارشی از جریان سفر و طرحهایی که در این مدت انجام شده آماده کنم. جمع اوری همه اطلاعات بدست آمده و طبقه بندی و نتیجه گیری از آن طی گزارشی انجام میشود که مبنای ارایه به شرکتهای ساخت تجهیزات پالسی برای پروژه خواهد بود. هفته گذشته؛ قسمت منابع تغذیه والکترومگنتهای سینکروترون سولیل مهمانی برای روز آخری که انجا بودم ترتیب دادند که برایم غیر منتظره بود. تی-شرتی با نقش مرکز سینکروترون سولیل و چندین نشانه دیگر هم دادند. 

-------------------------------

در میان آنها ۲ سی دی بود که یکی معرفی مرکز سینکروترون سولیل بود. و سی دی دوم تاریخچه مختصری از استفاده از نور. نشان میداد که چگونه انسانهای غار نشین یافتند که برای دیدن در شب بایستی آتش روشن کنند و با کمک نور آتش با هم حرف بزنند و یا روی دیوار غارها طرح بکشند. سپس چگونه شمع اختراع شد و سرانجام در چندین قرن پیش الکتریسیته و لامپ برای روشناییهای بیشتر  مورد استفاده شد. در اوایل قرن بیستم اشعه ایکس برای دیدن نسبی ساختار درون بدن انسان و یا برای مسایل امنیتی استفاده شد. و سرانجام معجزه اواخر قرن بیستم یعنی نور سینکروترون در تکنولوژیهای نوین و دیدن ساختار مولکولها و ویروسها و قوانین بنیادی. دیدن آنچه که نادیدنی است برای کشورهای جهان سوم.

-------------------------------- 

یک روز از تعطیلات اخر هفته گذشته هم به دعوت یکی از دوستان فرانسوی به گشت و گذار در پاریس و نقاط دیدنی آن  از جمله موزه «اورسی» پرداختیم. موزه اورسی در نزدیکی پارک بزرگی قرار دارد که اصطلاحا «باغ لوکزامبورگ» نامیده میشود. به اتفاق همکارم از انجا هم دیدن کردیم. مجلس سنای فرانسه هم در ساختمانی قدیمی در همین پارک چند صد ساله قرار دارد. همکارم معمولا برای صحبت با سناتورهای آنجا در مورد مسایل دولتی مرتبط با موضوعات علوم فنی به انجا رفت و امد دارد و فرصتی شد تا من هم از نزدیک از آن ساختمان و محیط اطرافش دیدن کنم.

ماجراهای سولیل

در مورد ساخت پروب هاییکه در سولیل برای اندازه گیری مقدار میدان مغناطیسی برای تجهیزات پالسیشان ساخته اند صحبت میکردیم. برایم کاملا جالب بود که چگونه از قوانین بنیادی فیزیک در کنار تجهیزات اندازه گیری مثل اسیلوسکوپها برای انجام کارهایی استفاده میکنند که برای خیلی از افراد شبیه یک جعبه سیاه و غیر قابل فهم است. یک نمونه آن همین سنسورهای اصطلاحا تعیین میدان مغناطیسی الکترومگنتهای پالسی بود.

------------------------

امروز مدیر پروژه آمده بود اینجا مرکز سینکروترون سولیل برای بازدید و امضای قراردادی که امکان را ایجاد میکند که طراحیهای انجام شده در مدت یکماه گذشته را با کمک متخصصین سولیل و یک کمپانی فرانسوی به مرحله ساخت بروند. البته قرارداد فراتر از این بود از آنجاییکه او وزیر علوم هم هست در نتیجه همکاریهای متقابل علمی دیگری نیز توسط او امضا شد... برای اینکه به بعضی همکاران سولیل حالی کنم که من تنها در کشور اجرای پروژه ساکن هستم و آنجایی نیستم کلی وقت برد. در نتیجه کاملا دست کشیدم و به جز چند نفر اول به بقیه نگفتم که من از ایران هستم...تنها یک نفر سریع پذیرفت که من از ایران هستم و آن هم شخص خدمتکاری بود که نظافت آفیسها را بر عهده دارد. به اتاقم آمد تا نظافت اتاق را انجام دهد. وقتی به فرانسه گفت: «بون سوا» یعنی عصر به خیر. به انگلیسی گفتم :«Good Evening» گفت : آها...آنگلا؟ یعنی انگلیسی حرف میزنی؟ گفتم Yes. گفت: جرمان. ایتالیانو. بریتیش؟ گفتم ایران. چند ثانیه مکس کرد بعد گفت احمدی نژاد!!!! گفتم: ؛Yes, Thats correct آره همونیکه گفتی درسته. خوشحال شدم.

سفرنامه پاریس ۳

علاوه بر پاریس در شمال فرانسه؛ شهرهای استراسبورگ در شرق؛ لیون در مرکز؛ مارسی و نایس در جنوب فرانسه هم مکانهای زیبا و تاریخی هنری فراوان دارند. در مارسی؛ نایس و موناکو که در ساحل دریای مدیترانه قرار دارند همچنین سواحل زیبا و تفریحات مربوط به سواحل و کشتی سواری فراوان است.  

پنجشنبه و دیروز جمعه و حتی امروز سیستم حمل و نقل شهری و بین شهری فرانسه و به خصوص اینجا پاریس بدلیل اعتصاب کارکنانشان تعطیل شده است. و این مشکلات فراوانی برای جابجایی مردم ایجاد کرده است. قطارهای اصطلاحا جی.تی.وی و RER اق.وو.اق به فرانسوی(!) تقریبا همه تعطیلند و به همین خاطر من امروز شنبه را که قرار بود به مرکز پاریس برای دیدن چند محل دیدنی بروم نرفتم. البته جالب اینبود که با وجود نبود مترو ولی ترافیک اتوموبیلها آن مقدار که انتظار میرفت سنگین نبود.

روز پنجشنبه یکی از همکاران مرا از محل اقامتم تا مرکز سینکروترون رساند. در هنگام رانندگی از او پرسیدم که چرا ترافیک چندان سنگین به نظر نمیرسد؟ گفت همه از یکماه پیش خودشان را اماده کرده بودند که با مشکلی برخورد نکنند. امروز مشکل برای خانواده هایی است که تنها یک اتوموبیل دارند و بچه شان هم بایستی به مدرسه برود. گفتم چرا یک اتوموبیل ممکن است سخت باشد؟ جواب داد که در اینجا معمولا اغلب رسم است که یکی از والدین صبح بچه اش را به مدرسه میبرد و دیگری او را عصر به خانه بر میگرداند. وقتی سیستم حمل و نقل عمومی مثل امروز تعطیل باشد و تنها یک اتوموبیل داشته باشید کار خیلی سخت میشود. گفتم: شاید.

-------------------

هفته آینده هفته سختی خواهد بود از آنجاییکه مدیر پروژه به مرکز سولیل خواهد آمد تا قراردادی برای همکاری متقابل علمی بین وزارت علوم کشورشان و این مرکز در فرانسه امضا کنند و قرار است که من هم یه سری دیتای فنی لازم را بصورت فایلهای کامپیوتری از اینجا دریافت کنم که در غالب این قرارداد خواهند بود. دیروز در صحبتی دوستانه با مدیر فنی پروژه وقتی خواستم فایلی از شمای کلی طرح تجهیزات را روی کامپیوترش نشانش دهم دستم را در جیبم کردم و به همراه مقداری پول خرد یک یورویی و ۵۰ سنتی یک فلاش دیسک دو سانتی در آوردم و با شوخی گفتم کل پروژه ای که شما مدیر فنی اش هستی توی همین فلاش جا شده است. در جوابم گفت : وولا.

سفرنامه پاریس ۲

در پاریس به سیستم حمل و نقل شهری که میرسی شاید در اروپا از جمله بهترینها باشد. تقریبا مسافرت بین هر دو نقطه ای در پاریس و دهکده های اطراف آن از طریق ترکیبی از اتوبوس و مترو ممکن است. به خاطر همین اینجا زیاد از تاکسی خبری نیست. البته تاکسی هم در اینجا چندان ارزان نیست؛ مثلا بین مسیری از فرودگاه شارل-دو-گل پاریس تا جنوب پاریس حدود ۱۰۰ تا ۱۲۰ یورو بایستی بپردازی!

مکانهای دیدنی در پاریس فراوان است و البته به خصوص تعطیلات آخر هفته شنبه و یکشنبه بسیار شلوغ است. پریروز شنبه مکانی در پاریس رفتم برای دیدن اثر توریستی سیکر-کوور (اگر درست نوشته باشم) در منطقه مونت-موخ که یکی از دوستان معرفی کرد. اتفاقی افتاد که تا یکساعت بعد خنده ام میگرفت. فقط همین را میگویم که در نزدیکی آثار توریستی هیچ کار فرهنگی رایگان نیست! در پاریس در اغلب مکانها میشود نشانی از آثار هنری به خصوص نقاشی و مجسمه دید. در یکی از خیابانها کاریکاتوریستهایی نشسته بودند که کاریکاتورت را در عرض چند دقیقه میکشیدند؛ و خیلی هم جالب البته سرشان زیادی شلوغ بود. اکثر مردم دوست دارند کاریکاتور خودشان را در کیف پولشان نگه داری کنند. در خیابانهای اینجا کتابفروشی هم زیاد دیدم. توی قطار معمولا افراد کمی هستند که به اطراف نگاه میکنند یا روی صندلی خوابیده اند. اغلب دیگران رمان میخوانند و یا موزیک گوش میدهند یا هر دو را با هم.

------------------------------

یک هفته گذشته در مرکز سینکروترون سولیل آزمایشاتی روی منابع تغذیه پالسی و الکترومگنتهای پالسی انجام دادیم که در نوع خود بی نظیر بودند. وقتی از یکی از همکاران فرانسوی بابت اطلاعات جالب فنی که داده بود تشکر کردم در جواب گفت که: <ما اینجا هستیم که به تو در این زمینه کمک کنیم.> این برای من همان مقدار  جالب و عجیب بود که وقتی خارجیها چیزی در ایران میخرند فروشنده به او میگوید: قابلی ندارد مهمان ما باشید.

سفرنامه پاریس ۱

دیروز رفتم مرکز شهر پاریس برای دیدن برج ایفل. اینجا نزدیک اکثر مکانهای توریستی و دیدنی یک ایستگاه مترو هست. با مترو از محل اقامتم به آنجا رفتم. صف طولانی در چهار پایه برج ایفل بود که میخواستند با آسانسور به بالای برج ایفل بروند که از آنجا نمای پاریس را ببینند. من هم مدتی صف ایستادم ولی از آنجا که صبح دیروز طبقه بالایی برج ایفل در حال تعمیرات ماهیانه بود من ترجیح دادم که با اتوبوسهای روباز توریستی که درون شهر پاریس را میگردانند سوار شوم. قیمت یک بلیط دو روزه ۲۲ یورو هست و توی اتوبوس روباز در هر صندلی هدفونهایی هست که مکانهای مختلف را هر وقت از کنارشان رد شوی به زبانهای فرانسوی آلمانی ایتالیایی و انگلیسی معرفی میکنند. موزه لوور و خیابان شانزه لیزه Champs Elysees هم رفتیم. بعضی خیابانهای اینجا هم با نام شهدای جنگی و همچنین افراد مقدس مذهبی نامگذاری شده بودند. از کنار مکانهای تاریخی و معروف که رد میشدیم وقتی تاریخ ساخت آنها را میگفت برایم جالب بود. قرن ۱۵ تا نوزده یعنی حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال پیش. بناهایی زیبا؛ استوار و با معماری فوق العاده. این نشان میداد که برخلاف آنچه تصور میشود در کشورهای پیشرفته تنها به کمک تجهیزات مدرن شهرهایی زیبا و دوست داشتنی درست کرده اند درست نیست. شاید این بناهای منظم و خیابانها و مکانهای زیبا را اراده بالا و عشق فراوان مردم پاریس بوجود اورده باشد. در پاریس مهاجرین اکثرا الجزایری هستند که از لحاظ ظاهر شباهت زیادی به ایرانیان دارند.

غذاهای(دیش) فرانسوی هم معمولا ترکیبی از سبزیجات (آب پز) و گوشت-بیف است. پنیر محلی؛ استیک-بیف و شراب قرمز اینجا شهرت بالایی در اروپا دارد.

-------------------------------

در مرکز سینکروترون سولیل دست دادن به همدیگر موضوع جالبی است که در جاهای دیگر کمتر دیده ام. هر صبح با گفتن سلام-صبح به خیر «بون جوخ» بهم دست میدهند. این برایم جالب بود که هفته گذشته چند نفر تنها برای سلام کردن و دست دادن وارد اتاق کار من شدند. در مرکز دارزبوری انگلستان در چندین سال پیش یادم میاید که اصلا رسم نبود که افراد بهم دست بدهند برای سلام. بلکه تنها در اولین آشنایی بهم دست میدهند و در تمام مدت بعد به گفتن «های» بسنده میکردند. شاید اینگونه رفتارهای انگلیسیها باعث شده که در میان بقیه مردم اروپا جایگاه خوبی نداشته باشند.

--------------------------------

ماشین سینکروترون به مدت ده روز تا چهارشنبه آینده خاموش است و این فرصت جالبی بود تا به همراه همکاران اینجا بازدید کاملی از تجهیزات نصب شده درون تونل حلقه استوریج رینگ داشته باشیم. اسمبل کردن و نحوه نصب تجهیزات هم موضوع جالبی برای دیدن از نزدیک داشته است.

 

پاریسی های رمانتیک

چند روز اخیر به اندازه کافی سرم شلوغ بود که حتی وقت چک کردن ایمیلهایم را هم نداشته ام. پاریس و مردمان جالبش و زندگیه مسالمت امیز و عاشقانه نژادها و ملیتهای مختلف و احساس همراهی ملیتهای فرانسوی و افریقاییها با یکدیگر واقعا توجهم را موقعی که سوار مترو و اتوبوسهای شهری میشوم جلب کرده است. در کشورهای اروپاییه دیگر چنین هارمونی و آرامشی ندیده ام.

اما خرید در فروشگاهها اگر فرانسوی بلد نباشی ممکن است مثل امروز من مثلا یک بسته نمک را به جای شکر و یا مایع ظرفشویی به جای «خوشبو کننده میز» بخری. اصلا هیچ نشانی از زبان انگلیسی روی اجناس درون فروشگاه نیست؛ آنهم فروشگاههای بزرگ بین المللی «کرفوور» که تقریبا تمام وسایل لازم زندگی و خورد وخوراک و پوشاک را میتوان یکجا از ان خرید.

مردمان فرانسه هم اکثرا مهربان و رمانتیک هستند!! و از نگاه کردن مستقیم در چشمان هیچ ابایی ندارند. هوا هم این چند روزه ابری و صبحها مه آلود بود. ولی بر خلاف هوای دیگر شهرهای بزرگ؛ کاملا فرش و پاک.

------------------------

در مرکز سینکروترون سولیل هم که از صبح تا عصر آخر وقت با متخصصان فنی ساخت این شتابگر در حال صحبت بوده ام و این تقریبا تجربه ای بی نهایت ارزشمند برایم بوده است. صحبت و کار با افراد طراز اول در این زمینه؛ هم اعتماد به نفس و هم آگاهی علمی را به گونه ای عجیب افزایش میدهد. 

مستر مایکروترون

ده روز پیش جلسه مشترکی از افراد فنی پروژه و وزیر علوم-تحقیقات اینجا که دایرکتور پروژه هم هست داشتیم؛ هر چند که از ته دل ناراضی بودم. از اینکه او همچنان امید فراوانی دارد که پروژه ساخت سینکروترون بر مبنای برنامه زمانبندی جلو برود و حال آنکه من که از چندین سال پیش در جریان کارها و روند حرکت آن هستم امیدی به پیشرفت واقعی آن ندارم. دلایل فنی که جهت عدم پیشرفت واقعی در برخی پروژه ها هست در اینجا و به مراتب شدیدتر هم وجود دارد. واقعا میخواستم صادقانه به دایرکتور بگویم که این لقمه بزرگی است که در زمان مناسب برداشته نشده است. وزیر از قرار سفرش به کشوری گفت که از صاحبان تکنولوژی شتابگرهاست و گفت در مکالماتش درخواست کمک از آنها هم خواهد کرد. دایرکتور فنی هم شدیدا دنبال شخصی معروف به «مستر مایکروترون» یا «آقای مایکروترون» در آلمان است که ظاهرا چندین سال است باز نشسته شده است و از قرار معلوم زبده ترین مهندس زنده در زمینه طراحی ساخت نصب و آزمایش مایکروترون در جهان است!! در صورت عدم حضور وی نصب همین مایکروترون فکسنی هم از خرید یک اینجکتور جدید سخت تر خواهد بود..

--------------------------------

یه بیت از داستان «حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه جهت غریمان بالهام حق تعالی»مولانا:

 تا نگرید کودک حلوا فروش....بحر بخشایش نمی آید به جوش.

به نظر رئال و واقعی میاد. گاه وقتی به مرحله ای برسی که حل یه مشکل غیر ممکن به نظر بیاد؛ اونوقت مشکل خود به خود حل میشه. والله اعلم.

فارسی را پاس بداریم.

 

سینکروترون سولیل

موسسه «کانن» برای تحقیقات و موومنت محققین بین کشورهای توسعه یافته امسال فلوشیپی برای فرصت تحقیقاتی یکماهه من به مرکز سینکروترون سولیل در پاریس اعطا کرده است. در انجا قرار است که کارهای طراحی الکترومگنتهای پالسی را با نرم افزارها و صحبتهایی با چند شرکت سازنده تمام کنم. این فرصت خوبی است تا علاوه بر استفاده از امکانات و تجربیات جالب محققین در این مرکز شتابدهنده سینکروترون؛ گشت و گذاری هم به مناطق اطراف از جمله «موزه لوور» و «برج ایفل» و جاهای دیدنی دیگر داشته باشم. معمولا دیدن مکانهایی مثل آن برای من میتواند بعنوان تجربه ای یونیک باشد. سفر به نقاط مختلف و لمس کردن روش و فرهنگ مردم برایم جالب است....

---------------------------------

یکی از دوستانی که به تازگی به ایران برگشته و در آنجا زندگی میکند امروز میگفت که زندگی در آنجا برایش جالبتر از خارج است. البته شبیه این را قبلا هم دیده ام... در کشورهایی مثل ایران زمان کمی دیر تر از اروپا میگذرد. چیزی شبیه صحنه آرام-اسلو مووشن یک فیلم. چند سال پیش که در مرکز تحقیقات فیزیک نظری در فرمانیه بودم؛ بعضی وقتها از پنجره اتاق به باغ بزرگ همسایه نگاه میکردم. افرادی روی تختهای چوبی نشسته بودند که زیر سایه درختان بزرگی بود؛ چای و سماور و قند حبه ای هم توی یک سینی بزرگ روی تخت با هم میگفتند و میخندیدند. و همه اینها با یک آرامش وصف ناشدنی... آن صحنه ها برای من در کارم که کار روی طراحی یک شتابدهنده الکترون-لیناک بود الهام بخش بود.

 

حکمت خدا و قانون احتمالات

در حال آماده کردن گزارشی هستم که در آن استراتژی و تجهیزات لازم برای تشخیص؛ مونیتورینگ و تعیین پارامترهای بیم الکترون خروجی از مایکروترونی که قرار است اوایل سال ۲۰۰۸ احتمالا اسمبل؛ تست و کامیشن-کالیبره شود در آن آمده باشد. معمولا استراتژی تست و کامیشن بر مبنای تخریب بیم الکترون است در حالیکه در حالت عملکرد نرمال مایکروترون استفاده از چنین تجهیزاتی غیر ممکن است. چون در آن موقع به خروجی بیم الکترون نیازمندیم. مثلا برای کامیشن کردن مایکروترون استفاده از تجهیزاتی مثل صفحه-اسکرین فلورسنت یا کاپ فاراده برای تعیین جریان بیم و مکان یابی بیم الکترون مجاز است ولی در حالت عملکرد دایمی مجاز به استفاده از انها نیستیم..

----------------------------

در کنفرانس شتابگرهای ۲۰۰۷ در ایندور؛ نهار در مکانی خارج از ساختمان در محیطی باز سرو میشد که سقف آن موقتی بود. روز سوم کنفرانس به همراه پنج نفر دیگر روی میزی مشغول خوردن نهار بودم که ماجرای جالب اتفاق افتاد. درست در مدت ۵-۶ ثانیه ای که صندلیم را ترک کردم تا بشقابم را دوباره پر کنم؛ مقدار زیادی آب باران که احتمالا از شب گذشته روی آن قسمت سقف موقت مانده بود روی صندلی من و صندلی بغلی- که یکی از هم صحبتها مشغول صرف غذا بود- ریخت و صحنه ای بی بدیل را از حکمت خدا به نمایش گذاشت.

برای خودم محاسبه ای سر انگشتی کردم از احتمال اینکه در آن نقطه از سقف آب جمع شود و در آن زمانه یک ساعت سرو غذا روی میز ما پایین بریزد و درست چند ثانیه قبل من صندلیم را ترک کنم ولی همصحبت دیگر خیس آب شود. عدد این احتمال از حاصلضرب ۲۴/۱ و ۱۰۰/۱ و ۱۲۰۰/۶ بدست میامد. یعنی احتمال اینکه آن اتفاق جالب میفتاد عدد ۲ در میلیون بود. این احتمال معادل صفر است ولی افتاد. نتیجه اینکه به جز در مسایل مهندسی وعلمی قانون احتمالات قابل اعتماد نیست.

------------------------

یک ضرب المثل فرنگی میگه: بهتریی فرصت؛ فرصت تلاش کردن است.

The best opportunity is the opportunity to try.

مایکروترون

قرار است تا اوایل سال ۲۰۰۸ مقدمات نصب و کامیشنینیگ مایکروترون ۲۲ مگا الکترون ولتی آماده شود. یک شیلدینگ مقدماتی در مقابل تشعشع رادیواکتیو؛ مقداری برق موقتی معادل ۱۰۰ کیلو ولت آمپر و سیستم خنک کننده.

این مایکروترون محصول سال ۱۹۷۷ شرکت اسکاندیترونیکس سوئد است. اصولا یک مایکروترون طبی است که به عنوان تزریق کننده اولیه الکترونها برای شتابگر آلمانی «بسی یک» استفاده شده است. وزن آن حدود ۱۱ تن است و نیاز به یک سیستم فرکانس رادیویی پالسی ۲ مگاواتی دارد. مغناطیسهایش هم که برای گرداندن الکترونها درونش بکار میروند حدود چند دهم تسلا میدان نیاز دارد. معمولا در ماشینهای شتابگر جدید رسم نیست که برای شتاب اولیه از مایکروترون استفاده شود. در سالهای اخیر بیشتر از شتابگرهای خطی لیناک در این زمینه استفاده میشود.

--------------------------------

با دوربین سونی دیجیتالیم در سفرهایم عکسهای مختلفی از مناطق مختلف اروپا آسیا و ... گرفته ام. نمیدانم چرا عکسهای اروپا شفاف و با رزولوشن بالاست ولی عکسهایی که از هندوستان دارم تا حدی تار است. هر چند که تنظیم دوربین در همه جا یکسان بوده است.

موضوع علمی جالبی در شبکه آر.تی.ال انگلیسی آلمان پخش میشد. نتیجه اش اینبود که افرادی که نگرش منفی یا اصطلاحا پسیمیستیک به زندگی دارند لباسها و کفشهایشان زودتر پوسیده و پاره میشوند.

NSLS-II

ماه گذشته مجلس ایران عضویت آن کشور را در پروژه ای با عنوان«طرح سینکروترون خاورمیانه» تصویب کرد و در مورد تصویب آن نوشته بود که «برای اهداف استراتژیک سیاست خارجی و انتقال تکنولوژی نوین» این کار را انجام داده است.

پریروز مجله ای را دریافت کردم از اخبار تابش سینکروترون در امریکا که وزیر انرژی طرح NSLS-II را در آبتن نیویورک کلنگ زده است و مبلغی چند صد میلیون دلاری برای اجرای کامل آن تا ۱۵ سال آینده در نظر گرفته است. از اهداف ارایه شده در سخنرانی مسئول آن آمده بود: به منظور اهداف امنیت ملی و ادامه سوپریوریتی-برتری  تکنولوژیکی ایالات متحده این پروژه را کلنگ میزنیم..

-------------------

 سال ۲۰۰۵ برای شرکت در کنفرانسی به شهر لیون در فرانسه رفتم در هتل اجرای کنفرانس فرشهایی به دیوار آویزان بود. اغلب فرشها طرحهای ایرانی داشتند و روی یکی از آنها به فارسی نوشته بود:

 شکر نعمت نعمتت افزون کند. کفر نعمت از کفت بیرون کند.

 داشتم میخواندم که شرکت کننده شاید فرانسوی آمد و گفت این نوشته از آن خطهایی عجیبی است که از راست به چپ مینویسند. من هم نگفتم که این خط فارسیه ماست..