خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

حکمت خدا و قانون احتمالات

در حال آماده کردن گزارشی هستم که در آن استراتژی و تجهیزات لازم برای تشخیص؛ مونیتورینگ و تعیین پارامترهای بیم الکترون خروجی از مایکروترونی که قرار است اوایل سال ۲۰۰۸ احتمالا اسمبل؛ تست و کامیشن-کالیبره شود در آن آمده باشد. معمولا استراتژی تست و کامیشن بر مبنای تخریب بیم الکترون است در حالیکه در حالت عملکرد نرمال مایکروترون استفاده از چنین تجهیزاتی غیر ممکن است. چون در آن موقع به خروجی بیم الکترون نیازمندیم. مثلا برای کامیشن کردن مایکروترون استفاده از تجهیزاتی مثل صفحه-اسکرین فلورسنت یا کاپ فاراده برای تعیین جریان بیم و مکان یابی بیم الکترون مجاز است ولی در حالت عملکرد دایمی مجاز به استفاده از انها نیستیم..

----------------------------

در کنفرانس شتابگرهای ۲۰۰۷ در ایندور؛ نهار در مکانی خارج از ساختمان در محیطی باز سرو میشد که سقف آن موقتی بود. روز سوم کنفرانس به همراه پنج نفر دیگر روی میزی مشغول خوردن نهار بودم که ماجرای جالب اتفاق افتاد. درست در مدت ۵-۶ ثانیه ای که صندلیم را ترک کردم تا بشقابم را دوباره پر کنم؛ مقدار زیادی آب باران که احتمالا از شب گذشته روی آن قسمت سقف موقت مانده بود روی صندلی من و صندلی بغلی- که یکی از هم صحبتها مشغول صرف غذا بود- ریخت و صحنه ای بی بدیل را از حکمت خدا به نمایش گذاشت.

برای خودم محاسبه ای سر انگشتی کردم از احتمال اینکه در آن نقطه از سقف آب جمع شود و در آن زمانه یک ساعت سرو غذا روی میز ما پایین بریزد و درست چند ثانیه قبل من صندلیم را ترک کنم ولی همصحبت دیگر خیس آب شود. عدد این احتمال از حاصلضرب ۲۴/۱ و ۱۰۰/۱ و ۱۲۰۰/۶ بدست میامد. یعنی احتمال اینکه آن اتفاق جالب میفتاد عدد ۲ در میلیون بود. این احتمال معادل صفر است ولی افتاد. نتیجه اینکه به جز در مسایل مهندسی وعلمی قانون احتمالات قابل اعتماد نیست.

------------------------

یک ضرب المثل فرنگی میگه: بهتریی فرصت؛ فرصت تلاش کردن است.

The best opportunity is the opportunity to try.

نظرات 7 + ارسال نظر
مینا سه‌شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:13 ب.ظ http://mina123.blogsky.com

عجب خاطرات روزانه سختی دارید! منکه چیزی نفهمیدم!

دختر بهار چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:35 ب.ظ

تو چرا نباید خیس می شدی؟؟ کلی خندیدم و فک کردم آدم توی این شرایط چقد ذوق زده می شه و ته دلش حس خیلی خوبی می کنه.
ضرب المثل هم خیلی خوب بود سعی کردم در ذهنم بمونه.

فرشید خدادادیان سه‌شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:19 ق.ظ http://www.azfarshid.blogsky.com

درود
از لطف شما سپاسگزارم. استاد برای معرفی ولینک دادن به شما نیاز به نام کوچک حضرتعالی دارم.ممنون می شوم اگر عنایت فرمایید.
azfarshid50@yahoo.com
۰۰۹۸۹۱۲۳۲۷۵۵۳۱
ارادتمند
فرشید

فرشید خدادادیان یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:45 ق.ظ

درود
با افتخار به شما لینک داده شد.

رئوف چهارشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:01 ب.ظ http://raoof-v86.blogsky.com

با سلام و عرض خسته نباشید
چه وبلاگتون رو آپ نمی کنید.
موفق باشی.

گرگ پنج‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:34 ق.ظ http://simi.myblog.ir

نمی آپی؟...

همولایتی یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:54 ب.ظ

جناب پرفسور
در این معادله ! پیچیده٬ چند احتمال وجود دارد:
۱ـ شما ضمن هماهنگی با کارکنان رستوران این بلا راسر
دوست خود آوردید.
۲ـخداوند شما رابینهایت دوست دارد لذا برای تلطیف خاطر مبارکتان٬این صحنه ی بی بدیل ناقابل را تقدیم نمود تا در دیار غربت افسرده خاطر نگردید.
۳ـدوست شما خیلی تلیت دوست دارد لذا خداوند تبارک از
سر حکمت برای او آب فرستاد.
۴ـ......؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد