خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

CERN LHC and a new begining

پروژه LHC بعد از یک شکست و آغاز ناموفق در سپتامبر پارسال ۲۰۰۸؛ اما امسال با بازخوانی خطاهای سال گذشته و تعمیر الکترومگنتهای آسیب دیده در اواخر هفته گذشته کار خود را آغاز کرد. شکست مقطعی معمولا جزو جدا نشدنی کارهای بزرگ است. 

در این شتابگر کلایدر Collider (به فارسی در هم کوبنده) دو باریکه پروتون تا انرژی 7TeV شتاب میگیرند. این دو باریکه در جهت مخالف هم حرکت میکنند. در نتیجه دو مسیر متفاوت ولی در کنار هم در الکترومغناطیسهای سوپرهادی برای خم کردن مسیرشان وجود دارد. در طول مسیر 27 کیلومتری این باریکه در 4 نقطه با هم تلاقی میکنند و در نتیجه برخورد مستقیم آنها 14TeV انرژی دارد؛ هر چند تا برخورد نهایی در انرژی ماکزیمم زمان زیادی باقی مانده است. چون بعد از شتاب گرفتن پروتونها توسط سیستم رادیوفرکانسی در طول 20 دقیقه, مهمترین کار نگهداری پروتونها در این حلقه تحت خلا است. برای نگهداری پروتونها در مسیر صحیح ,خم کردن مسیرشان و نیز تمرکز (فوکوسینگ) آنها اصطلاحا از الکترومگنتهای سوپرهادی با فیلد ماکزیمم ۸.۳ تسلا استفاده میشود. پس به احتمال بالا بیشترین خطاهای احتمالی در آینده در این شتابگر در الکترومگنتها و به احتمال ضعیفتر در سیستم فرکانس رادیویی رخ خواهد داد. طراحی شتابگرها کار پیچیده ای نیست و به آسانی برای مهندسین و فیزیسیست ها با کمک نرم افزارهای موجود قابل اجراست. سد بزرگ همواره تکنولوژی و دانش فنی ساخت آنست. اصولا علم و تئوری در اغلب موارد به آسانی قابل دستیابیست ولی تکنولوژی و دانش فنی موضوع بسیار پیچیده تریست. مقالات متعددی در زمینه طراحی فنی این کلایدر وجود دارد ولی من به نکاتی در مورد آن اشاره میکنم که شاید جالب باشند و برخی از آنها جای دیگر نوشته نشده باشند: 

-انرژی ذخیره شده در الکترومگنتهای این شتابگر معادل 11GJ برابر با انرژی 2.6 تن تی.ان.تی است.

-دو باریکه پروتون حجمی یه کوچکی یک نقطه خودکار بیک!(خودکار بیک قدیم که ما در دبیرستان استفاده میکردیم) ولی انرژی معادل 730MJ یا  180 کیلوگرم تی.ان.تی دارند. 

-تونلی که این بزرگترین ماشین علمی جهان در آن قرار دارد بصورت حلقوی در دو کشور فرانسه و سوییس بطول 27 کیلومتر در عمق زمین گسترش یافته است. 

 -میزان توان پیک موجود در این برخورد بزرگ که کسری از ثانیه طول میکشد 10000 برابر مقدار توان متوسط مصرف شده روی کره زمین است! این توان همچنین بیش از مقدار متوسط انرژی است که کره زمین از خورشید دریافت میکند (170PW).

-امکان درک جدید از قوانین تازه فیزیک و اثبات تئوریهای پیشین با کمک این آزمایش فراوان است. 

-واکنش ایجاد شده در این شتابدهنده کلایدر پروتون-پروتون شبیه همان واکنشی است که در هسته خورشید لحظه به لحظه در حال انجام است.  

-احتمال ایجاد, درک و اثبات ابعاد جدید به جز 4 بعد فعلی مکان و زمان و نیز ذرات بنیادی جدید؟ وجود دارد.  

-مثلا احتمال ایجاد هیگز بوسون Higgs Boson و اثبات نظریه مدل استاندارد و ابرتقارن Supersymmetry.

-احتمال ایجاد بچه سیاهچاله های مینیاتوری و کم عمر وجود دارد.  

-احتمال آنست که بعد از تجزیه و تحلیل داده های ناشی از این برخورد, نقطه عطفی در درک قوانین هستی و نیروهای نگهدارنده و بین ذره ای رخ دهد.(ماهها طول میکشد)

--------- 

اما شایعات و فرضیات عامیانه و شاید خنده دار: 

-ممکن است سیاهچاله های تولیدی به قدری بزرگ شوند که زمین را ببلعند. 

-ممکن است دوباره مشکلی در الکترومگنتها پیش آید و سیستم برای 6 ماه دیگر متوقف شود.

-ممکن است پدیده خمیدگی زمان رخ دهد.

-ممکن است مردم کره زمین دچار تحول روحی و ورود به ابعاد جدید شوند!

-ممکن است حین برخورد مرده ها وارد دنیای زندگان شوند و بالعکس!

-و سرانجام ممکن است آخر زمان شود.  

------------------ 

انتخاب ۵۰ برگزیده آواز جهانی. من به محمد رضا شجریان (ایران) و چهار نفر دیگر از امریکا و مکزیکو رای دادم. در اینجا.

سینکروترون-کسینجر-خیام

هفته گذشته ویزیتورهایی برای بازدید از مراحل پروژه سینکروترون به اینجا آمدند. در میان آنها که در دو گروه متفاوت در دو روز چهارشنبه و پنج شنبه آمدند تعدادی از دارندگان جوایز نوبل و متخصصین استفاده کننده از نور و تکنولوژی سینکروترون هم بودند. تعدادی هم از محققین ایرانی در این گروهها آمدند که نشان از آشنایی و تمایل نسبی محققین ایرانی به شناخت و استفاده احتمالی از این نور دارد. در آزمایشگاه من؛ کامشنینگ سیستم پالسی برای تزریق الکترونها به درون شتابدهنده و نیز قسمتی از سیستم دیاگنوستیک تحت آزمایش را نشانشان دادم. 

------------------- 

هنری کسینجر در سال ۱۹۷۰ سوال ساده و مشهوری مطرح کرد:«اگر بخواهم با اروپا تماس بگیرم بایستی با چه کسی تماس بگیرم؟» این سوال پس از چندین دهه سرانجام با تشکیل اتحادیه اروپا و تعیین رییس جمهور برای آن (پریشب) جواب داده شد.

سوال امروز: اگر کسی بخواهد با ایران تماس بگیرد با چه کسی بایستی تماس بگیرد؟ :-)

-------------------  

پیش از من و تو لیل و نهاری بودست 

گردنده فلک نیز به کاری بودست 

هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین  

آن مردمک چشم نگاری بودست  

تا چند زنم به روی دریاها خشت 

بیزار شدم ز بت پرستان کنشت 

(خیام)

Turn Key Synchrotron Projects

پروژه سینکروترون استرالیا بومرنگBoomerang  از جمله شتابدهنده هاییست که بمانند سینکروترون کانادا CLS در غالب قراردادهای کلید به دست Turn-Key به انجام رسیده است. البته سنگ بنای سینکروترون استرالیا به سالها پیش یعنی سال ۱۹۹۵ یرمیگردد. به عنوان اولین قدم وزارت علوم, تحقیقات و وزارت رفاه (Commonwealth) دولت مرکزی استرالیا مبلغی معادل 12.2 میلیون دلار برای طراحی اولیه مهندسی و امکان سنجی مرکز سینکروترون ملی اختصاص داد. این مبلغ بایستی در مدت 5 سال تا سال 2000 خرج میشد که حدود 100 هزار دلار آن منحصرا برای مطالعات امکان سنجی بود. حدود 8 سال پیش در سال 2001 زمانیکه در موسسه سینکروترون دارزبوری در وارینگتون انگلستان بودم, زمزمه هایی از آغاز جدی این پروژه در استرالیا میشنیدم. اما در ان سالها شک داشتم که چنین پروژه مدرن و جدید مهندسی با توجه به نبود دانش فنی و ضعف نیروی انسانی در زمینه شتابگرها, در استرالیا قادر به پیشرفت و اتمام باشد. چنین وضعیتی در مورد کانادا هم کاملا قابل پیش بینی بود. اما دولت استرالیا بخوبی از وضعیت کشورش مطلع بود. آنها طرح نیمه کلید-در-دست را برای این پروژه بسیار مهم اجرا کردند. اینگونه قراردادها وقتی که نیروی انسانی و دانش فنی در کشوری موجود نیاشد بسیار خوب جواب میدهد. در سال 2001 ایالت ویکتوریا به عنوان محل ساخت انتخاب شد و پس از کارهای طراحی, کارهای ساختمان سازی شتابدهنده در سال 2003 آغاز شد. مرکز Danfysik دانمارک سازنده مهمترین بخشهای این پروژه بود. سرانجام در سال 2006 اولین بیم خروجی این منبع نور 170 میلیون دلاری خارج شد تا استرالیا هم به باشگاه دارندگان این مراکز حیاتی علوم مدرن تبدیل شود. این پروژه بزرگترین پروژه زیرساختی تحقیقاتی در طول تاریخ استرالیا بوده است.

------------------------ 

It is too good to be true. این ضرب المثل فرنگی زمانی بکار میرود که از بس چیزی خوب, درست و کامل است به آن شک میکنی. و معمولا شکت درست از آب در میاید :-)) در واقع هیچ اتفاق perfecti وجود ندارد.  

بعنوان مثال همین گفتگوهای اتمی عاشقانه ۵+۱ با ایران. البته الان ۱+۱+۱ شدن با ایران. آخر هم فکر میکنم منجر به گفتگوی عاشقانه ۱ و ایران بشه. به سلامتی عروس و داماد... 

شمای سینکروترون قدیمی

شمای کلی سینکروترون 800 MeV که در سال 1979 (1358 شمسی)!! در آلمان (با کمک سوئد) ساخته شد. در این شتابدهنده الکترون، از یک مایکروترون 22 MeV برای تزریق اولیه به سینکروترون استفاده شده است. سپس این الکترونها توسط الکترومگنت پالسی در مسیر حلقه خلا قرار گرقته توسط الکترومگنتهای دایپل در مسیری حلقوی میچرخند. در طول مسیر بدلیل تابش نور سینکروترون مقدار انرژی ذرات به تدریج کم میشود که برای جبران این انرژی از محفظه های فرکانس رادیویی کاویتی RF Cavity استفاده میشود. توسط همین محفظه ها نیز انرژی الکترونها تا مقدار نهایی افزایش میابد...

شمای سینکروترون 

---------------------------- 

این قسمت بعدا اظافه میشود.

نقشه مراکز شتابگر Synchrotron Map

سرگرم آماده کردن طرحهایی هستم که قرار است حین انجام سفرم در ماههای آینده به یکی از مراکز سینکروترون در اروپا با متخصصین مربوطه بررسی کنیم تا در صورت صحت و تکمیل در پروژه اینجا در مسیر اجرا قرار گیرد. این اسناد عبارت از تجهیزات موجود انتقال یافته از مرکز شتابگر بسی یک BESSY I و بررسی عملکرد درست آنها و نیز ارایه پروپوزال نهایی برای طراحی تجهیزات بیم یابی و تشخیص باریکه نور Beam Diagnostics برای حلقه انبارنده Storage Ring است. قسمت دیگر کار بررسی امکان کالیبراسیون برخی تجهیزات در آن مرکز است. بعد از پایان مراحل طراحی در غالب سند کلی قسمتهای مختلف تجهیزات به مورد مناقصه گذاشته میشوند.  

----------------------- 

 

  

 

در نقشه بالا مراکز فعال شتابدهنده یا سینکروترون موجود بصورت نقاطی قرمز رنگ تا زمان فعلی نشان میدهد. همه این مراکز در کشورهای توسعه یافته اروپا, ایالات متحده و آسیا قرار دارند. منطقه ای که با حصاری زرد رنگ نشان داده ام و کشور ایران هم در آن منطقه قرار دارد عبارت از کشورهاییست که شناختی صنعتی یا تحقیقاتی دانشگاهی از نور سینکروترون ندارند یا حداقل در آنجا مرکز سینکروترونی وجود ندارد. این بر اساس مقالات و گزارشات فنی منتشر شده از کشورهای مختلف در کنفرانسهای شتابدهنده است. ایران در کنار سایر کشورهای خاورمیانه و قاره افریقا در این منطقه قرار دارند. البته اینها تنها مراکز در حال کار را نشان میدهد. هم اکنون کشور ارمنستان در حال پایان دادن به پروژه شتابدهنده سینکروترون ملی 3GeV خود است. و ترکیه و پاکستان هم مطالعات خود را در غالب ارایه پروپوزال کلی مراکز ملی تا انرژی حداکثر حدود 3GeV  آغاز کرده اند. اما در ایران هم هرچند که در مقالات علمی منتشر شده تاکنون اشاره ای به اهداف بلند مدتی در این زمینه نشده است, آیا احتمالا بزودی در این مسیر حرکت دیرهنگام خود را آغاز کند؟ 

--------------- 

ضرب المثل آلمانی: هرگز برای فرار از سگ خانگی به گرگ بیابان پناه نبر. 

(البته آلمان بیابان ندارد.)

Bruker Company

هوا نسبتا در روزها خنک و در شبها سرد شده است. سرگرم مکاتبه با مرکز سینکروترون «بسی دو» BESSY IIدر آلمان هستم تا در صورت امکان در راستایMemorandum of Understanding  یاMoU موجود نقشه های منابع تغذیه کوچک بوستر سینکروترون را به اینجا بفرستند تا در صورت امکان تغییراتی روی کنترلرهای آنها که منحصرا برای سیستم کنترل بسی طراحی شده بود پیاده شود. هر چند که احتمال استفاده مجدد از آنها کم است. در مناقصه منابع تغذیه Power Supply بزرگ الکترومگنتهای اصلی قرارداد ساخت با یک شرکت فرانسوی «بروکر» Bruker  که شامل دانش فنی, نقشه های کامل و ساخت است چند ماه پیش توسط مسئول اداری اینجا امضا شد. قرار است در مدت یکسال که کار ساخت و انتقال آنها به این مرکز پایان میابد هر ماه نتایج پروسه کاریشان و طرحهای مربوطه را برایم بفرستند تا بصورت یک کار با موافقت دو طرفه پیش رود. هر چند که دو سال پیش احتمال ساخت چنین منابع تغذیه ای بصورت همکاری در کشور ایران نیز مطرح شد ولی عدم دریافت هرگونه اسناد Expression of Interest از طرف آن کشور و وزارت علوم و فن آوری (در زمان آقای زاهدی) سبب شد تا بطور کامل از این مورد کنار گذاشته شود. معمولا ارتباطات میان کشوری با ایران مسئله ای بسیار مشکل است. شاید این مسئله بیشتر به خاطر ساختار پیچیده و عدم ارتباطات لازم بین المللی در ایران است. 

-------------------------- 

این دهان بستی دهانی باز شد......کو خورنده لقمه های راز شد 

طفل جان از شیر شیطان باز کن.....بعد از آنش با ملک انباز کن 

چند خوردی چرب و شیرین از طعام.....امتحان کن چند روزی در صیام 

چند شبها خواب را گشتی اسیر....یک شبی بیدار شو دولت بگیر 

(مولانا) 

--------------------------- 

راجع به پست قبلی و ملاقات انجام شده در واقع عکس العمل همانطور که نوشتم جالب و خوشایند بود. اصلا اتفاق ناراحت کننده ای در کار نبود.

Indium Gasket

به دلیل مشکل خلاء در یکی از الکترومغناطیسهای پالسی کمی کارهای تست مریوطه عقب افتاده است. معمولا در تمام حالات بعد از باز کردن گسکتهای Gasket مسی (O-ring) برای داشتن خلاء مناسب بایستی آنها را با گسکت جدید تعویض کرد. ولی این در مورد گسکتهای آلومینیومی کاملا صحیح نیست. بدین معنی که گسکتهای الومینیومی تحت شرایطی میتوانند دوباره استفاده شوند. البته در مورد وضعیت پیش امده برای الکترومغناطیس آزمایشگاه من این مسئله درست نبود. با جاگذاری گسکت قدیمی میزان خلا تنها توانست تا 10e-2 Torrبرسد. و حال آنکه برای ایجاد پالس 100 کیلو ولتی در آن نیاز به خلاء به مراتب بهتر و در حدود 10e-7 است. قرار است برای این منظور از گسکتهای وایر ایندیومی با قطر حدود 2 میلیمتر استفاده شود. در این صورت این وایر در تمام مسیری که لازم است اصطلاحا Vacuum Seal شود قرار میگیرد. 

---------------------------- 

«بیل فاستر» نماینده ایالت ایلینویز در کنگره, هم روز دوشنبه به اینجا آمد. وقتی وارد آزمایشگاهم شد سوالاتی پرسید که تنها یک متخصص با تجربه این رشته میتوانست بپرسد. سوالاتی در مورد حجم و شکل باریکه الکترون و تجهیزات مونیتورینگ باریکه و نیز مقدار پایداری منبع تغذیه و سوییچهای قدرت بکار رفته در منبع تولید پالس 100 کیلو ولت و 30 کیلو ولت. آز آن همه اطلاعات دقیق فنیش تعجب کردم. در ابتدا وقتی با هم دست دادیم گفت: که سلام, من فاستر هستم. من هم گفتم: خوشحالم از ملاقات شما, من فلانی هستم. کسی که آنها را به آزمایشگاه راهنمایی کرده بود معرفی کرد که من یک ایرانی هستم. کاملا صحنه جالبی بود عکس العمل او و خانمش که امده بودند وقتی کلمه ایران را شنیدند!....

Bill Foster Visit

فردا قرار است گروه کوچکی به ریاست «بیل فوستر» از نمایندگان کنگره ایالات متحده از اینجا دیدن کند. البته قرار است که آزمایشگاه مرا نیز ببینند و من توضیحات کوتاهی 10 دقیقه در مورد کارهای انجام شده در آنجا ارایه دهم. بیل فوستر که خود یک فیزیکدان است و در پروژه های شتابدهنده در امریکا به خصوص در مرکز فیزیک فرمی Fermilab کار کرده است ریاست گروهی را بر عهده دارد که تهیه کننده گزارشی برای «باراک اوباما» در مورد زمینه ها و زیرساختهای ممکن برای کمک فنی؛ مالی و تکنولوژیکی به کشورهای در حال توسعه است. او بهمراه همسرش که معاون مرکز شتابدهنده NSLS II در ایالات متحده است از اینجا دیدن میکند در نتیجه بر خلاف سایر سیاستمداران آگاهی کافی از یک مرکز شتابگر و عملکردش دارد و کلمات بکار رفته در توضیحات بایستی دقیق و درست باشد. به همین دلیل امروز کمی خارج از برنامه مجبور شدم آزمایشگاه را مرتب تر کنم..

کاربرد تجاری شتابدهنده

یکی از کاربردهای تجاری و عامیانه شتابدهنده ها در تجهیزات رادیولوژی مدرن و مراکز امنیتی است. از جمله کاربردهای پزشکی مثلا در شتابگر خطی (Linear Accelerator)؛ پوزیترون امیشن توموگرافی پت اسکن(PET Scan)؛ ام آر آی MRI؛ ماشین اشعه ایکس X-Ray هست. همین مایکروترونی که چند هفته پیش کار کامیشن کردن آن را با دیتکت کردن الکترونها در خروجیش به پایان رساندیم در واقع نوع توسعه یافته یک نوع شتابگر دورانی است که در رادیوتراپیهای مدرن هم استفاده میشود و البته در اینجا در تحقیقات فیزیک. از حدود چند سال اخیر و درست در زمانیکه صحبتهای آغازین برای احتمال طراحی و ساخت و انتقال تکنولوژی شتابگرها در ایران مطرح شده بود موج بزرگی از ورود شتابگرهای رادیولوژی و منابع اشعه ایکس به کشور ایجاد شد. دو نظریه خوشبینانه وبدبینانه در اینمورد اینست:  

بدبینانه: دولتهای متخاصم! و عوامل داخلی برای جلوگیری از دسترسی ایران به تکنولوژی ساخت این تجهیزات با کاربرد دوگانه را بدون محدودیت و آسان در اختیار این کشور قرار میدهند تا این کشور تنها استفاده کننده و وابسته به این تجهیزات حساس باشد و در ضمن از تغییر کاربری آنها نیز جلوگیری شود.  

خوشبینانه: با ورود این تجهیزات نیاز به آشنایی با تکنولوژی آن افزایش میابد و کشور در جهت دستیابی به تکنولوژی و استفاده آن در سایر میدانهای تحت تحریم (؟) گام بر میدارد. 

 

------------------------------ 

در سالهای پایانی دبیرستان کتابی از آقای شهریاری استاد ریاضیات میخواندم که برای توضیح توابع متناوب قصه جالبی را بر روی جلد کتابش چاپ کرده بود. هنوز یادم هست.... 

یه حاجی بود یه گربه داشت. گربشو خیلی دوست میداشت. یه روز که گوشت خریده بود اونو روی تاقچه گذاشت. گربه اومد؛ گوشتا رو خورد؛ حاجی زدو گربه رو کشت. رو سنگ قبرشم نوشت:یه حاجی بود یه گربه داشت. گربشو خیلی دوست میداشت. یه روز که گوشت خریده بود اونو روی تاقچه گذاشت. گربه اومد؛ گوشتا رو خورد؛ حاجی زدو گربه رو کشت. رو سنگ قبرشم نوشت:یه حاجی بود یه گربه داشت. گربشو خیلی دوست میداشت. یه روز که گوشت خریده بود اونو روی تاقچه گذاشت. گربه اومد؛ گوشتا رو خورد؛ حاجی زدو گربه رو کشت. رو سنگ قبرشم نوشت:..... 

در توابع متناوب اگر از بخش اول ساختاری مطلع باشید مثل اینست که از تمام قصه اگاهید.

دیدن نور شتابگر

سفر ادیسه ای الکترونها از تفنگ الکترونی تا کاویتی شتابگر و گردش متناوب در مایکروترون بسی یک دیشب سرانجام ساعت ۰۰:۳۵ بامداد به پایان رسید و توانستیم این مهمانان منتظر را روی صفحه دتکتور ببینیم. این علاوه بر تجربه جالب کاری که خیلی کم اتفاق میافتد ولی یکی از بی نطیر ترین تجربه هایی بود که برای گروه کوچک ۵ نفره مان که مسئولیت کامیشنینگ مایکروترون را بر عهده داشت اتفاق افتاد. 

هنگامی که ساعت ۰۳۰۰ نیمه شب در مسیر برگشت به خانه رانندگی میکردم برایم جالب بود که چگونه قوانین فیزیک ذراتی با جرم و اندازه نادیدنی را در مسیری دقیق با سرعتی معادل نور حرکت میدهند و سرانجام البته با دستهای غیبی (!) آنها را به خارج از شتابگر پرتاب میکنند. تمام این سفر دشوار ادیسه ای و مسیر و نیروهای وارد شده بر ذرات برای رساندن به سرعت نور و گردش در این مسیر البته در حدود چند میلیونیم ثانیه  (میکرو ثانیه) طول کشید و این نشان از سرعت انجام کارها دارد... 

 

نمایش برخورد انبوه الکترونها (شمع ) بعد از شتاب گرفتن در خروجی مایکروترون. ساعت ۰۰۳۵ دقیقه بامداد ۱۴ جولای ۲۰۰۹. 

Pre Accelerator Commisioning

دیروز اولین روز کامیشنینگ Microtron Commisioning اینجکتور شتابدهنده بود. بدلیل مسایل مربوط به انتشار رادیواکتیو کامیشنینگ در ساعات غروب/شبانه و هنگامیکه مرکز شتابگر از کارمندان خالی بود و محیط اطراف نیز خلوت بود انجام شد... مقداری هیجان انگیز بود ولی آخر کار وقتی با مشکل یکی منابع تغذیه الکترومگنتها مواجه شدیم کمی خسته کننده شد. من هم بعد از اینکه چند ساعت قبل از آن کارهای نصب و انتقال دوربین مخصوص دید ذرات الکترون FOM را به اتاق کنترل تمام کرده بودم. یک تلویزیون کوچک ۱۰ اینچی هم به همین منظور در اتاق کنترل قرار دادیم. حدود ۴۵ دقیقه اینقدر برای دیدن الکترونها به این مونیتور ذل زده بودم که ساعت ۸:۳۰ شب سرم مقداری درد گرفت و البته بعد از مشکل الکترومگنتها کار را پایان داده و من ساعت ۰۹۰۰ شب به خانه برگشتم. این دومین بار بود که رانندگی شبانه در هوای جالب و شبی با مهتاب کامل را در این منطقه خارج از شهر به سمت خانه انجام میدادم. اصولا کار کردن و حتی رانندگی در شب برایم حس جالبتری دارد. آرامش و تمرکز بیشتری وجود دارد. هر چند که در اولین روز کامیشنینگ نتوانستیم اشعه خروجی اکلترون قابل قبولی را به دام اندازیم! ولی روی مونیتور مقادیر بسیار کمی از الکترونها قابل تشخیص بود که احتمالا در مسیر درست شتاب نگرفته بودند وتنها الکترونهای سرگردانی بودند که پایان کارشان برخورد با صفحه فوم بود... 

 در مسیر برگشت بوی دود هیزم هم در طول مسیر رانندگی بسیار بینی-نواز بود. 

----------------------------- 

ماه گذشته که خبرهای اتفاقات ایران را از تلویزیونهای BBC انگلیسی و CNN  تماشا میکردم, نحوه پوشش خبری اتفاقات تهران بسیار برایم عجیب بود. بی.بی.سی به گونه ای ایران و تهران را نشان میداد که در ذهن تماشاگر بیشتر این کشور را شبیه بنگلادش یا گینه و یا شبیه آن با تصویرهایی تاریک و تار مجسم میکرد. با وجود تکنولوژیهای بالای مخابراتی و ماهواره ای ولی خبرنگار BBC اغلب به صورتی تار و با صفحاتی لرزان شبیه هندی-کم برای استودیوی لندن گزارش پخش میکرد. این شبیه گزارشاتی بود که برای عراق یا سومالی و یا مناطق جنگی تهیه میکنند. و شاید این روش معمولی بی.بی.سی انگلیس برای تحقیر کشورهای دیگر است. 

سی.ان.ان اما خیابانهای تهران را روشن و زیبا نشان میداد و حس یک شهر مدرن با مردمانی متمدن را در ذهن تماشاگر ایجاد میکرد..

امواج الکترومغناطیسی

هوا حسابی گرم شده است. برای یک سری تستهای مربوط به مدولاتورها و مگنتهای پالسی به لابراتوار هانگر که خارج از ساختمان اصلیست رفتم؛ بعد از روشن کردن مدولاتور مربوط به کیکرها وقتی تنها ۱۵ دقیقه در حال کار بود گنجشکی که ظاهرا به درون هانگر آمده بود کلی صدا و آواز کرد و گیج روی زمین افتاد. من هم دستپاچه سیستم را خاموش کردم از ترس اینکه گنجشک با نقاط ولتاژ بالای سیستم برخورد کند و مشکلی ایجاد کند... وارد شدن گنجشک به درون هانگر دور از ذهن نیست ولی گیج شدن و نقش بر زمین شدنش را تنها دلیلی که برایش یافتم امواج الکترومغناطیسی با فرکانس حدود ۳۰ تا ۱۰۰ مگاهرتز تولیدی مدولاتور بوده که در محیط اطراف پخش شده بود و احتمالا پرنده را دچار اختلال کرده بود....گنجشک را که نبضش شدیدا میزد بلند کرده بیرون بردم و روی چمن خارج از محدوده گذاشتم سراغش را نگرفتم ولی احتمالا بعد از مدتی جان گرفته بود و رفته بود... 

-------------------------- 

مولانا مثنوی دارد در دفتر سوم با عنوان «استدعای آن مرد از موسی بر تعلیم زبان بهایم وطیور»  

خیلی طولانیست ولی برای من جالب و آموزنده بود وقتی به آخر داستان میرسد و به آنجا میرسد خواجه که با فهم زبان پرندگان توانسته بود با حیله جلوی چندین بلای مالش ( که به قول مولانا بلا گردان بلاهای بزرگتر بودند) را بگیرد ولی سرانجام همه بلاها جمع شدند و آنگاه که از خروس شنید که جانش فردا به پایان میرسد و آنجا بود که نتوانست جان خود را مثل مالش بفروشد. 

مرگ اسپ و استر و مرگ غلام... بود قضا گردان این مغرور خام 

از زیان مال و درد آن گریخت... مال افزون کرد و خون خویش ریخت 

این ریاضتهای درویشان چراست... کان بلا بر تن بقای جانهاست

او نتیجه میگیرد که بایستی راه را برای ضررهای کوچک در زندگی باز کنیم تا بلاهای بزرگ را از خود دور کنیم !!  ولی بطور عجیبی میگوید که به دنبال اسرار غریب الهی و استفاده دنیوی از آنها نگردید... 

جلسات فنی و لزوم مطالعه قبل از آن

از اوایل هفته اخیر جلسات مستمر و بی وقفه ای داشتیم برای بررسی فنی ۶ ماهه گذشته ماشین شتابدهنده. مثل جلسات سابق همکارانی از فرانسه؛ آلمان؛ ایالات متحده؛ ایتالیا؛ سوییس و اسپانیا هم آمده بودند تا نظرات و پیشنهادهایشان را بدهند. نتایج آزمایشات مربوط به مغناطیسها و منابع تولید میدانهای پالسیشان را هم ارایه دادم. در پایان هم از همکاری سه تن از همکاران در مرکز سینکروترون سولیل فرانسه و بسی دو آلمان تشکر کردم. 

 

------------------------------------  

 به خاطر عدم آگاهی کافی از انتخابات ریاست جمهوری ایران فعلا در اینمورد چیزی نمینویسم هر چند که میدانم تقریبا غالب ذهن ایرانیان شاید در اینروزها درگیر همین مسئله فوق العاده مهم باشد.  

ولی به یک مسئله امیدوارم و آن اینکه وزیر علوم و تحقیقات آینده آقای زاهدی نباشد. اینرا به خاطر تجربه حضورش در یک جلسه دو جانبه در اینجا و صحبتهای کمی بی سر و سامان در مقابل همتایش در اینجا نوشتم و البته الان از این موضوع بیش از ۱.۵ سال میگذرد و احتمالا هم در دولت آینده عوض میشود... زبان انگلیسی نه متوجه میشد و نه میتوانست صحبت کند. وقتی هم مترجمش حرفها را ترجمه میکرد جملاتی بی معنی ارایه میشد که زیبنده وزیر علم و فن یک کشور بزرگ نبود. خوب است برای وزرای دولت شرط یادگیری یک زبان زنده مثل فرانسه یا آلمانی یا انگلیسی را اجباری کنند.... صادقانه بگویم شاید در مورد موضوع جلسه و مشخصات فنی موضوعی که از ایران برای شرکت در آن به اینجا آمده بود بیش از نیم ساعت تمرکز و مطالعه نکرده باشد و این مانند یک تراژدی است....

 

---------------- 

یا مقلب القلوب و الابصار 

 یا مدبر اللیل و النهار

یا محول الحول و الاحوال 

حول حالنا الی احسن الحال 

انتخابات رییس جمهوری دهم

 هفته گذشته دو بار از سفارت ایران تماس گرفتند که روز جمعه انتخابات در سفارت از ساعت ۸ صبح تا ۶ بعدظهر برگزار میشود. من هم امروز صبح رفتم که هم سری بزنم آنجا و هم رای بدهم. قبل از رفتن دیوان حافظ را باز کردم صفحه ۲۲۲ این آمد: 

مژده ای دل که مسیحا نفسی میاید... که ز انفاس خوشش بوی کسی میاید 

 از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش...زده ام فالی و فریادرسی می آید  

 هر چند که دلم با کسی دیگر بود ولی به خاطر مصالح ملی ایران به یک نفر دیگر رای دادم؛ باشد که جزو اکثریت رای ایرانیان باشد. :-)