خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

آنتونی رابینز

دیشب که سرگرم تماشای تلویزیون IRIB1 جام جم بودم یهو یاد خیلی وقتای پیش افتادم پایان دوران دانشگاهیم که کتابی با عنوان «یادداشتهای یک دوست» اثر نویسنده بزرگ آنتونی رابینز افتادم که در اون زمان اثرات خیلی مثبتی روی من داشت. یادم میاد در طول دو سال بیش از ۷ بار این کتاب رو خوندم. وب سایتش هم اینجاست که البته مطلب مهمی توش نیست ولی توی اینترنت در گوگل اگه با نام فارسی آنتونی رابینز سرچ کنی وبلاگهای زیادی هستن که در موردش نوشتن. خوبی مطالب آن کتاب ساده بودن جملات و راحت بودن روشهایش بود درست برای افراد جوامع مدرن امروزی.

آنتونی رابینز به گفته خودش تا چندین سال بعد از ازدواج هم به سختی زندگی و با مشکلات روحی و مالی زیادی دست و پنجه نرم میکرد. او در آن هنگام شخصی منفی نگر و در نتیجه به قول خودش بیچاره بود؛ و روزگار را بدون هیچ امید و عشقی میگذراند. ولی با همین وضع توانسته بود از چندین حادثه که میتوانست منجر به مرگش شود جان سالم به در ببرد؛ او به تدریج به تنظیم ساختار فکری مثبت نگر خود پرداخت و توانست با اندیشه های مثبت و پرانرژی بعد از چند سال به یکی از ده مرد بزرگ تاثیر گذار در دهه ۹۰ در جهان تبدیل شود. کتابهای زیادی از او هم در ایران به فارسی ترجمه شده است.

اندوکتانس

بالاخره ساده ترین روش برای پیدا کردن مقدار اندوکتانس مگنتهای غیرمتقارن فکر کنم روش وکتورپتانسیل باشد. یادم میاید در دوران دانشگاه هم هر وقت میخاستیم بعضی مسایل الکترومغناطیسی غیر متقارن را حل کنیم و با فرمولهای عادی نمیشد اینکار را انجام داد دست به دامن انرژی ذخیره شده میشدیم. برای مگنتهای نا متقارن هم بهترین راه اینست که به کل مگنت به عنوان یک جعبه سیاه با یک ورودی جریان و یک خروجی جریان نگاه کنیم. با استفاده از مدل کردن آن در کدهای دو بعدی و تعین مقدار انرژی دخیره شده میشود به راحتی مقدار اندکتانس کل را محاسبه کرد و نیازی هم به دانستن جهت فلوهای مغناطیسی و یا اثرات متقابل سیم پیچها درون مگنت نیست.

الان اواسط دسامبر هست و بر خلاف معمول که هوا در اینجا بایستی برفی باشد؛ هوا کاملا آفتابی و تا حدی گرم در حدود ۲۵ درجه سانتیگراد است. البته دو هقته پیش هوا بطور ناگهانی سرد شد و تا حد ۴-۵ درجه رسید ولی یک هفته ای هست که دوباره گرم شده است. عکسهای دوره ماه گدشته CERN که در تریست ایتالیا برگزار شده بود را الان در وب سایت سرن در اینجا دیدم.

کنفرانس یوزرها

چند روزی بود که محل برگزاری کنفرانس یوزرهای پروژه در شهر ساحلی بودیم. تعدادی هم از همکاران دانشگاهی در ایران به این کنفرانس آمده بودند. سر میز شام گپی دوستانه با آنها داشتیم و کلا در مورد میزان استفاده از این تکنولوژی در ایران مطالبی دستم آمد. جو علمی خوبی بود که برای من اولین بار بود که با تعدادی از فیزیکدانهای ایرانی در خارج از ایران سر یک میز بحثهای جالب کنیم. روی میز شام در میان صحبتهایمان من کمی هم در مورد «شبهای برره» صحبت کردم. در مورد صحبتهای جدی هم امیدوار شدیم که چنین پروژه شتابدهنده ای روزی در ایران اجرا شود. امروز پنج شنبه عصر هم برگشته ام دفتر کارم و بایستی مقداری طرحهای ارایه شده در کمیته فنی را اصلاح کنم. 

شهر ساحلی

روز شنبه و یکشنبه این هفته جلسه کمیته فنی پروژه بود. روز شنبه نتایج کارها و طرحهایمان را ارایه دادیم و با حضور پنج نفر از اعضای شتابگرهای اروپایی جلسه تا بعد از ظهر ادامه داشت. زمان ریلاکس بعد از شام را کنار ساحل بودیم. یکشنبه هم به اتفاق برای دیدن مراحل ساختمان پروژه به سمت شمال غربی حرکت کردیم و حوالی ظهر به هتل برگزاری جلسه برگشتیم. بعد از نهار جلسه اعضای اروپایی پشت درهای بسته برگزار شد و عصر هم نتایج بررسی بر روی طرحهای ما را با کلمه outstanding و اینکه اصطلاحا از نتایج طرحها Impress شدن. ریپورت آنرا را هم آماده کردند و خواندند. و تقریبا کارهایی که بایستی در یکسال آینده انجام شود را اعلام کردند.این ریپورت بایستی برای تامین بودجه آینده ارایه شود.

هوای شهر ساحلی که جلسه در آن برگزار شد تقریبا از اینجا ۸ درجه بیشتر بود و دو روز برگزاری جلسه مفید بود و خوش گذشت تنها با این مشکل که نتوانستم شبهای برره را از تلویزیون تماشا کنم.

بحر المیت

هوا چند روز است که آفتابی شده ولی همچنان سرد است. به اتفاق تعدادی از همکاران روز شنبه گذشته رفتیم به ساحل بحر المیت یا معنی انگلیسی آن Dead Sea. که میگویند پایین ترین سطح آب در کره زمین را دارد؛ البته کاملا میشد چنین چیزی را حس کرد چون موقعیکه بعد از سفری نسبتا طولانی با ماشین به نزدیکی آنجا رسیدیم بطور کامل گوشهایم کیپ شده بود که وقتی پرسیدم گفتند که این در این منطقه عادی هست .علت آن هم بالا بودن فشار هوا هست. یک مسئله دیگر هم اینبود که وقتی کتری آب را توی به اصطلاح باربی کیو قرار دادیم مدت زیادی طول کشید تا آب به جوش بیاید. دقیقا بر عکس تجربه ای که چند سال پیش رفته بودیم کوههای پشت سد عباسپور در مسجدسلیمان. در انجا یادم هست که جوشیدن آب به خاطر ارتفاع منطقه خیلی فوری بود و این برایمان جالب بود.

 

زمین لرزه

الان داشتم موقع ناهار خوردن اخبار اینترنتی گوگل را هم نگاه میکردم که یک لحظه به عنوان خبر فوری منتشر شد. تویه اخبار سی.ان.ان گفت که امروز بعدظهر تقریبا چند روستا در جزیره قشم در خلیج فارس بطور کامل تخریب شدن و در بی. بی.سی هم همین خبر رو نوشته بود. با این تفاوت که تویه سی.ان.ان از واژه «خلیج فارس» استفاده کرده بود؛ ولی در بی.بی.سی جهانی انگلستان از واژه «خلیج» استفاده شد نه خلیج فارس. بزرگی زمین لرزه هم ۶.۲ ریشتر بوده است.

 

 

نقاشیهای پست مدرن

......اینجا سه روز تعطیل بود. امروز هم هوا آفتابی و نسبتا سرد است. تاحالا کمتر اتفاق افتاده بود که مثلا سه روز کامل از کتاب و کامپیوتر و انترنت دور باشم؛ در نتیجه این چند روز کمی سخت گدشت. هر چند که تعدادی کتاب و مطالب خواندنی در خانه دارم و حتی لپ تاپم هم در خانه هست؛ ولی مدت زیادی هست که از لپ تاپم برای مسایل کاری استفاده نمیکنم و در نتیجه فایلها و همه چیز آن تقریبا آپ دیت نشده اند. کم کم دارم مطالب و گزارشات را برای کمیته فنی که اوایل ماه دسامبر تشکیل میشود آماده میکنم. همیشه برای اینکه یک کار دقیق و با کیفیت را انجام دهم بایستی مدتی روی آن تمرکز کنم.

مدتی پیش که موزه هنرهای مدرن در شهر تریست ایتالیا را با یکی از همکاران تماشا میکردیم؛ نکات جالبی را متوجه شدم. معمولا در نگاه اول هنرهای مدرن و پست مدرن بخصوص نقاشیها کاملا بیخود و بدون هدف میایند. این چیزی بود که به همکارم گفتم. او در دانشکده مهندسی دانشگاه براتیسلاوا در اسلواکی درس فیزیک مهندسی میداد و مطلب جالبی گفت که دیدم درست به نظر میومد. در نقاشیهای مدرن و پست مدرن بسته به اینکه بیننده چه پیش زمینه فکری یا احساسی داشته باشد؛ میتواند دریافت مربوط به خود را از آن نقاشی داشته باشد. این باعث میشود که بیننده های مختلف دریافت های مختلفی از یک نقاشی داشته باشند. چیزی شبیه رزونانس و یا تشدید که تنها به یک نقطه از ابعاد فکری احساسی تلنگر وارد میکند. البته هنوز هم در نگاه اول برایم دیدن بعضی نقاشیهای پست مدرن چیزی به جز خطوط معوج و یا پاشیدن تصادفی رنگ روی یک صفحه نقاشی چیز خاصی تداعی نمیکند. 

 

ایمیل فایل ۲۰ مگابایتی

دیروز یه نفر از ترکیه آمده بود توی دفتر من و ابتدای کار چون من او را نمیشناختم خیلی سرد با او برخورد کردم. مقداری اطلاعات فنی در مورد پروژه میخاست؛ یک پوستر روی دیوار اتاق من بود که گفت که اگر ممکن است یک کپی از این به من بدهید. من گفتم که اینجا پرینتر آ-صفر نداریم و در نتیجه من میتوانم یک کپی الکترونیکی از آن به شما بدهم و خودتان بعدا از آن پرینت بگیرید. گفتم که اگر فلاش دیسک دارید بدید که براتون روش بریزم. گفت که الان همرام فلاش دیسک ندارم. خلاصه ازش خاستم که پس ایمیلتون رو بدید که بهتون ایمیل کنم. بعد ایمیلشو نوشت و گفت این ایمیل منشیه من هست. بعد پرسیدم که مسئولیت شما در ترکیه چیه؟ گفت معاون تحقیقات سازمان انرژی اتمیه اونجا هستم. صدام رو عوض کرده و گفتم که حتما اون رو به ایمیلتون میفرستم. حالا موندم این فایل ۲۰ مگابایتی رو چطور با ایمیل بفرستم. Any Idea?

فرمت جدید وبلاگ

سیستم جدید بلاگ اسکای به نظر خیلی جالبتر و زیباتر میاد. من هم وبلاگم رو به اینجا انتقال دادم با یک فرمت جدید. اضافه کردن سرچ و همچنین فرمت با رنگهای آرام تر از امکانات جدید بلاگ اسکای هست.

امروز عصر نیم ساعت بارندگی آرام باعث شد که هوای بیرون بسیار لطیف و مثبت شود. یه ضرب المثل فرنگی میگه: If It can go wrong, It will go. یعنی اگه بتونه اشتباهی رخ بده؛ اشتباه رخ خاهد داد. من همیشه موبایلم روشنه و بعضی وقتا هم از بس کم زنگ میخوره؛ آهنگ زنگش یادم میره؛ حالا من امروز صبح برای دو ساعت بطور اتفاقی خاموشش کردم؛ بعد دو ساعت که روشنشن کردم ۶ تا میس کال و وویس کال داشتم که از ام.آی.اس بودن. ایمیلهام هم ۳-۴ تا داشتم که نوشته شده بود که هر چی به موبایلت زنگ میزنیم؛ کسی جواب نمیده.

خواب

برای اولین بار بعد از دوران دانشگاه؛ دیشب تا ساعت ۱۲۳۰ شب بیدار بودم. علتش هم اینبود که یه مقدار مطالب رو داشتم که بایستی مطالعه میکردم؛ بعد هم که سریال «خانه به دوش» که 

کمیته فنی پروژه هم قرار است یکماه دیگر اینجا تشکیل شود که مدیران برخی مراکز شتابدهنده های اروپایی در آن شرکت میکنند؛ از جمله مدیر مرکز شتابگر سویسSLS ورولیچ؛اریکسون از سوئد؛نادجی از سولیل فرانسه؛ بوچتا از الترای ایتالیا؛ ارنست از بسی دو آلمان و چند نفر دیگر. من هم قرار است نتایج آنالیز طراحیهایی که تا الان انجام شده را برای قسمت های الکترومگنت؛ پایداری کاویتی ها؛ بهینه سازی پیکاپ های تعیین محل بیم الکترون و پارامترهای منابع تغذیه الکترومگنتها را در این جلسه ارایه دهم تا اگر آنها نظر اصلاحی در این زمینه دارند؛ بیان کنند.

فوتبال

برنامه خیلی فشرده دوره تریست در ICTP باعث شده هنوز هم عصرها بعد از رفتن به خانه بشینم و مقداری مطالعه کنم. واقعا عادت کردن در زندگی روزمره خیلی مسئله عجیبی هست که بعضی وقتها کارهای سخت را آسان میکند و یا برعکس کارهای آسان را سخت میکند. در واقع سختی و یا آسانی کارهای روزمره تا حدی نسبیتی است؛ چیزی شبیه اندازه جرم الکترون ها در سرعتهای بالا در شتابدهنده ها.
دو هفته پیش در ایتالیا شرکتی بنام O.C.E.M آمده بود توی دوره CAS و نمایشگاهی از تولیداتش را که منابع تغذیه ولتاژ و جریان بالا بود. در رنج کاری از ۱۰۰ ولت تا ۱۰۰۰ ولت و جریان از ۱۰۰ آمپر تا ۱۰۰۰۰ آمپر. پرسیدم که ما منابعی با توان در حدود ۰.۵ مگاوات و پایداری ۵۰ در میلیون برای پروژه مان نیاز داریم آیا شما میتوانید بما قیمتی در این زمینه بدهید؟ گفت باشه؛ ولی بایستی بدانیم محل پروژه کجاست. گفتم اینجا. بعد هم پرسیدم که حالا اگر همین منبع را برای پروژه ای در ایران بخواهیم قیمتش چقدر میشود؟ اول تعجب کرد؛ بعد که فهمید من ایرانی هستم کلی شروع به صحبت از ایران کرد و گفت که ما تا حالا دو بار به ایران رفته ایم وخیلی کشور جالبی است.
دیروز هم راننده ای که ما را به محلی خارج از این شهر میبرد؛ وقتی فهمید که ایرانی هستم گفت که من مسابقات استقلال؛ پرسپولیس؛ ملوان و سایپا را همیشه نگاه میکنم.(البته موقع تلفظ سایپا error میداد.) من کاملا تعجب کردم؛ خود من هیچوقت تا حالا بازی های داخلی را بطور کامل تماشا نکرده ام.

روزانه

پریروز بالاخره تلفن خونه وصل شد و تونستم یه تماسی با خانه بگیرم.
امروز هم به کارهای روتین مربوط به تعیین پارامترهای منابع تغذیه برای کوادروپل ها و سکستوپل ها مشغول هستم.
دیروز مقداری روی اجرای MAD در محیط ویندوز کار کردم که موفقیت آمیز نبود. شاید نیاز به یک دوره کوتاه مدت برای این کار در یکی از آزمایشگاههای اروپایی باشد.
در مدتی که من در ایتالیا بودم یک سری کارهای ساختمانی مربوط به سیستم گرم کننده و ...ساختمان اینجا شروع کرده اند که هنوز هم ادامه دارد. رییس اداره اینجا هم تقریبا چهارماه پیش به بوستون امریکا منتقل شده است و به جای آن خانمی که قبلا در جمهوریهای اسیای میانه مسئول بوده؛ منصوب شده است. خانمی بسیار جالب است و در روزهای اول هم بازدیدی از طبقه پنجم ساختمان که مربوط به پروژه ماست داشت. هوا هم امروز تقریبا بارانی بود و نسبتا سرد شده میباشد. دیگر عرضی نمیباشد تا پست بعد.

سفرنامه به ایتالیا

ما بالاخره بعد از مدتی برگشتیم اتاق کارمان. در مدت اقامت در مرکز ICTP در تریست ایتالیا در دوره شتابدهنده سرن با افراد زیادی ملاقات کردم. بیشترین شرکت کنندگان دوره امسال از مرکز دسی آلمان و سرن سوییس و تعداد کمتری از مرکز فیزیک انرژی بالا در نویسبرسک روسیه و همچنین آزمایشگاه فرمی امریکا و آزمایشگاههای اروپایی فیزیک شتابدهنده ها بودند. سخنرانان هم به جز تعداد کمی بقیه از مرکز سرن بودند. صحبتهای خیلی جالبی در زمینه بیم دیاگنوستیک؛ تکنیک های شتابدهنده و اپتیک ارایه شد که در مجموع مقدار زیادی اطلاعات بودند و دنبال کردن همه سخنرانیها کار مشکلی بود. مسئولین دوره هم اینرا متوجه بودند؛ به همین خاطر از قبل برنامه های تفریحی بسیار جالبی تدارک دیدند که از جمله رفتن به مناطق تاریخی تریست و مسافرت یک روزه به شهر زیبای ونیز با کشتی و بازدید از مرکز سینکروترون الترا ELETTRA و همچنین بازدید از بزرگ ترین غار طبیعی جهان در نزدیکی شهر تریست از آن جمله هستند. همچنین در مدت دوره مجبور شدم که برنامه MAD-X را تحت لینوکس یاد بگیرم و این جالب بود. شخصی هم از افریقای جنوبی آمده بود که در ژوهانسبورگ مسئول یک واندوگراف پروتون بود و میگفت که سطح کلاسها برایش خیلی بالا بوده است. در مدت صحبت با او متوجه شدم که تحقیقات اتمی و فیزیک انرژی بالا در افریقای جنوبی چندان ریشه قوی و محکمی ندارد. افرادی از دسی آمده بودند که اکثرا در کار خودشان مهارت داشتند و افراد سرن هم همینطور؛ بیشترشان روی پروژه LHC و کلیک کار میکردند. یک نفر هم از ساکلی فرانسه آمده بود که روی یک کلایدر خطی کار میکرد.
چند نفر هم از مراکز فیزیک انگلستان آمده بودند که انگلیسی را خیلی راحت حرف میزدند.
شام ها را به جز چند شب در هتل ریویراRIVIERA میل میکردیم که معمولا دو ساعت و نیم طول میکشید. برای رسیدن به هتل بایستی از آسانسور استفاده میکردیم و یا اینکه چند صد پله را در دامنه کوه بالا میرفتیم چون که این هتل در ارتفاع بالایی در دامنه کوه و مشرف به دریای آدریاتیک قرار داشت. برای من که شام خوردن معمولا بیش تر از ۲۰ دقیقه طول نمیکشد؛ نشستن پشت میز شام به مدت ۲ تا ۳ ساعت تقریبا خسته کننده بود. ولی  همین نشستن طولانی مدت پشت میز شام باعث شد که با افراد زیادی در مورد پروژه هایشان صحبت کنم و همچنین از کارهای خودم صحبت کنم.
همزمان با دوره ما در مرکز آی.سی.پی.تی ؛ دوره دیگری برای مهندسی زلزله برگزار شده بود که بطور اتفاقی سه نفر از ایران هم در آن بودند؛ گویا از مرکز ژئوفیزیک تهران و مرکز مهندسی زلزله به آن دوره آمده بودند. آشنایی با آنها جالب بود؛ موقعییکه داشتم از اتاقم خارج میشدم شخصی به همراه خانمی همراهش آمد و با لهجه کمی تا نسبتی غلیظ سوال کرد: اکس کیوز می؛ ور وی شود فایند دیس آدرس؟ Excuse me, Where we should find this address?
بعد من جواب دادم که.....
بعد گفت :مرسی. و بعد هم موقعی که داشت توضیح میداد کلی قر و قاطی و کلماتی شبیه فارسی بین کلماتش بیان میکرد که من بالاخره ازش پرسیدم شما ایرانی هستین؟  او و همراهش هم خیلی ذوق کردن و گفتن: آره.

ونیز

ما پریروز به اتفاق گروه رفتیم شهر زیبای ونیز که بایستی توی خیابوناش با قایق بگردی. البته صبح از اینجا رفتیم به ساحل دریا. از اونجا یک کشتی تفریحی ما رو برد به داخل شهر ونیز و توی ونیز هم مقداری گشتیم. هوا برای اولین بار طی این مدت آفتابی بود و این باعث شده بود توریست های زیادی بیان اونجا.
دیروز عصر هم رفتیم شتابدهنده الترا Elettra Synchrotron Light Source در نزدیکی تریست را بازدید اصطلاحا علمی کردیم. کارهایشان در زمینه نانو تکنولوژی و بیونانو مدیکال و مایکرو استراکچر ها رو هم دیدیم که روی هم رفته جالب و دیدنی بود. بازدیدی هم از شتابگر خطی ۱ گیگا الکترون ولت 1GeV که در حدود ۷۰ متر طول داشت و در عمق ۶ متری زمین بود داشتیم. چیزی شبیه شتابدهنده اسلاک SLAC در استانفورد امریکا بود. با این تفاوت که طول اسلاک ۳ کیلومتر هست و انرژیش ۵۰ گاو.