سفرنامه به ایران(۱)

آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود...عاقبت در قدم باد بهار آخر شد.

رفتیم ایران به به. به به. خیلی خوش گذشت به به. اصلا فکر نمیکردم ایران توی چهار سال اینقدر تغییرات مثبت کرده باشد. نظم؛ سرویسهای شهری؛ آداب و رفتار مردم در فروشگاهها خیابانها فرودگاهها و ایستگاههای قطار و به خصوص نحوه تعامل شهروندان با تجهیزات مدرن کاملا برایم جالب بود. در اغلب فروشگاههای حتی کوچک سیستمهای کارت خوان بانکی و در اغلب خیابانها و کوچه های شهرها خودپرداز بانکی و تجهیزات اینترنتی و مخابراتی فراوان دیده میشد. ساخت و سازهای جدید در شهرها افزایش چشمگیری یافته بود و صحبتهای شهروندان واقع بینی ملموسی داشته بود.

در مدت چندین هفته ای اقامت در ایران علاوه بر انجام کارهای مربوط به رفت و برگشتم به ایران؛ سفرهای یکروزه تفریحی به مناطقی طبیعی و زیارتی و همچنین بازدید و صحبتهای نیمه فنی با افراد مشغول در پروژه های شبه شتابگر در سازمان انرژی اتمی و مرکز فیزیک نظری در نیاوران و ارایه سخنرانی کوتاهی در همانجا داشتم. متاسفانه دانش فنی در این زمینه مختص سینکروترون در ایران بسیار ناچیز است...