منچستر

...

واما بقیه خاطرات اسکاتلند...هنگام ورود به منچستر درست تغییر آب و هوا و رفتار مردم را میشد حس کرد. منچستر شهر تقریبا بزرگ و نسبتا آلوده و با مردمی تا حدی بداخلاق بود. توی بعضی خیابانها پر از پاکستانی هایی بود که با لباسهای محلی خودشان توی خیابانها میگشتند و صحنه های بدیعی ایجاد میکردند. در یکی از خیابانها بود فکر کردم در یک محله جنوب شهر راه میروم که مردم با قیافه هایی ملتهب و نامهربان همدیگر را نگاه میکردند و مثل برخی کشورهای خاورمیانه ای همه عجله داشتند. چراغ سبز و قرمز را رعایت نمیکردند و قدم زدن در خیابانها خسته کننده بود.

درست بر خلاف ادینبورا در اسکاتلند.