خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

صنایع ایران

با اینکه بعضی صنایع ایران تجهیزاتی را برای پروژه ال.اچ.سی LHC CERN اروپا ساختن؛ ولی من چشمم آب نمیخوره که بتونن این الکترومگنتها را با تولرانسها و حساسیتهای لازم برای پروژه ما بسازن. البته من خودم در سفر بازدیدی از صنایع ایران نبودم و نمیدونم که واقعا چقدر توانایی دارن. ولی چیزی که احساس میکنم اینه که صنایع ایران کاری رو که انجام شده؛ رو میتونن دوباره سازی کنن. ولی ساخت تجهیزی از ابتدا که نیاز به نوآوری و چاره اندیشی داشته باشه رو فکر نکنم که بتونن درست و حسابی انجام بدهند...
 

گزارش کاری

دارم چند تا گزارش کاری اماده میکنم برای Dipole magnet design, Longitudinal Coupled bunch Instability for ELETTRA and EU HOM free Cavity و همچنین BPM Pick up positioning in the vacuum chamber.. یک پروژه و یا طراحی را انجام دادن یک طرف و گزارش نوشتن هم یکطرف. حتی برای دوران دانشگاه هم تز و پایان نامه و ... چندان علاقمندانه نبود. همیشه گزارش کاری نوشتن برای من از بقیه کارها سخت تر بوده. هر چند که گزارش بزبان انگلیسی خیلی راحت تر هست تا اینکه بخواهم به زبان فارسی بنویسم. جملات انگلیسی معمولا کلیشه ای هستن و میشه گفت استاندارد؛ در نتیجه راحت میتونی جملات یک گزارش یا مقاله دیگر رو توی گزارش خودت کپی کنی. این مطلب در مورد زبان آلمانی هم همینجوریه. در صورتیکه نوشتن فارسی برای خیلی افراد مشکل تر هست. شاید به خاطر اینه که یک مفهوم رو در زبان فارسی میشه با چندین جمله مختلف بیان کرد و این شخص رو  سر درگم میکنه که کدوم یکی رو انتخاب کنه. آخر سر هم بی خیال جمله میشه؛ در نتیجه یک گزارش به زبان فارسی معمولا خیلی خلاصه و تلگرافی از توش در میاد؛ که همش جدول و عکس و نموداره؛ یه چیزی توی مایه های چند دقیقه قبل از پخش Euronews «یورو نیوز» که No Comment رو پخش میکنه و یه سری عکس بدون صحبت نشون میده. 
موتور یخچال خانه پریروز سوخت و در نتیجه تعطیلات آخر هفته اصلا خوش نگذشت. حالا امروز قراره تکنسین بره و موتورش رو عوض کنه.

هزینه یک پروژه

دیروز با ویگنولا در مورد این لابراتوار صحبت میکردم. از او در مورد هزینه کلی لابراتوار پرسیدم که چه عددی را در ذهنتان برای یک دوره پنج ساله راه اندازی تا سال ۲۰۰۹ در نظر گرفته اید؟ گفت حدود ۱۴ میلیون یورو؛ البته فقط برای تجهیزات ونصب. این رقم خیلی کوچکی هست در مقایسه با پروژه های مشابه مثلا در کانادا که در حدود ۱۷۰ میلیون یورو و دیاموند در انگلستان که در حدود ۳۵۰ میلیون یورو هست. خاطره ای را هم از برگشتش به ایتالیا و کار روی Electron Positron Collider برخورد دهنده ذرات فراسکاتی تعریف کرد. گفت که:
 «در سال ۱۹۸۹ قراردادم را برای کار با آزمایشگاه ملی آرگون در ایلینویز امریکا امضا کردم؛ ولی بدلایلی دو ماه بعد تصمیم گرفتم که به ایتالیا برگردم و در آنجا برخورد دهنده ذرات فراسکاتی را طراحی و ایجاد کنم. همه همکاران آزمایشگاه آرگون در آنزمان میگفتند که تو عقلت را از دست داده ای که میخواهی برگردی و در ایتالیا کار کنی؛ و حال آنکه اصلا چیزی در آنجا وجود ندارد. خلاصه با هر زحمتی بود قراردادم را فسخ کردم و به ایتالیا برگشتم؛ بعد از حدود دو ماه پروپوزال برخورد دهنده ذرات را به مجلس و شورای علوم بردیم و در مدت هشت ماه توانستیم یک دوم هزینه کل پروژه را دریافت کنیم. بعد از حدود پنج سال آزمایشگاه دافنا فراسکاتی را بطور کامل راه اندازی کردیم و توانستیم اولین همکنش الکترون و پوزیترون را در انزمان انجام دهیم.»
البته بعد از پایان صحبتهایش گفتم که البته این نکته مهم است که اینجا قوانین و مسایل با ایتالیا خیلی متفاوت است.

تجربه

دارم متن قرارداد مربوط به ساخت الکترومگنتها را اماده میکنم. تقریبا ۳۵ صفحه هست. البته متن اصلی قرارداد را از چنین پروژه ای که در ایتالیا بود گرفته ایم وآنرا در واقع برای پروژه خودمان بازنویسی میکنم؛ با برخی تغییرات فنی. همیشه در هرکاری مطمئن ترین و سریع ترین راه استفاده از تجربیات قبلی در آن زمینه هست. و حتی در تجربیات شخصیه خودم به این نتیجه رسیده ام که یک طراحیه موفق همیشه طرحی است که بر پایه یافته های دیگران و کارهای انجام شده قبلی استوار باشد.
 ....
یکی از دوستان سویسی ام مدتی پیش در مورد کلمه انشالله در کشورهای مختلف و منظور آن از تجربیاتش که مدتی به عنوان مهندس مجری برای بعضی پروژه های فرستنده و گیرنده های مخابراتی در مناطق خاورمیانه صحبت میکرد که برایم جالب بود. میگفت که در ادارات کویت «انشالله که انجام میشود» یعنی  کار مورد نظر هرگز انجام نمیشود. در دوبی و بحرین یعنی به احتمال زیادی انجام میشود. و در ترکیه یعنی با احتمال کمی انجام میشود. و البته خیلی هم جدی میگفت.

شوک الکتریکی

ناپلئون یه جایی گفته: «از من درخواست کنید که یکماه مدام سخنرانی کنم؛ ولی از من نخاهید که یکساعت سر جلسه امتحان دوران دبستانم بنشینم.» واقعا امتحان دادن معمولا سخته؛ حالا چه بچه دبستانی باشی؛ چه توی سن ۵۰ سالگی. 
امروز مدیر اداری آمده بود اتاقم؛ به محض ورود یک شوک الکتریکی بهش وارد شد که فکر کنم هنوز هم تعادلش رو بدست نیاورده. ماجرا اینبوده میباشد که اتاق من بعضی قسمتاش با یک دوره آلومینیوم پوشش داده شده دستگیره درب هم موقعی که درب بسته باشد با این مدار متصل میشه. خلاصه به خاطر وجود الکتریسیته ساکن؛ اگه در این صورت کسی به درب دست بزنه و بدنش اختلاف پتانسیل داشته باشه با دستگیره؛ اونوقت یه شوک کوچک بهش وارد میشه؛ که این شوک بعضی وقتا آدم رو متمرکز تر میکنه. دکتر هانی هم همین اتفاق براش افتاد؛ وقتی در رو باز کرد یه لحظه شوکی بهش وارد شد که بیچاره زبونش چند ثانیه ای بند اومد. من که خنده ام گرفت؛ هانی هم بعد از چند ثانیه زد زیر خنده و گفت (البته به انگلیسی) ای ول؛ از این به بعد بایستی حواسم باشه با تجهیزات ضد برق گرفتگی وارد اتاق شما بشم.

DAFNE

احساس میکنم که نیاز به یک اصطلاحا تفریح اساسی دارم.  البته خودم گردش در طبیعت و کوه پیمایی و حتی Adventure و کیت سواری را به رفتن به شهرها و کشورهای دیگر ترجیح میدهم. هنوز هم گردش و تفریح در کوههای اطراف مسجدسلیمان و اندیکا و دره گاومیشی و چاربیشه و سد شهید عباسپور را بدون شک به گشتن در خیابانهای امان و منچستر و لیون و رم ایتالیا واقعا ترجیح میدهم. هر چند که این یکی هم زیباییهای خودش را دارد.
امروز ویگنولا از سفر یک هفته ای به ایران برای بازدید از صنایع ایرانی به ایتالیا برگشته و تعدادی از طرحهای تجهیزات مرکز شتابدهنده DAFNE, INFN را برایم فرستاده تا با توجه به انها طرحهای خودمان را برای پروژه اینجا انجام بدهیم. مثل اینکه قرار شده تعدادی از الکترمگنتها توسط صنایع ایران ساخته شود؛ البته اگر بتوانند شرایط آزمایش و تولرانس های لازم را در آنجا بسازند.   

اوپ امپ


 از دوران تحصیل خودم در دانشگاه یادم اومد؛ در اوایل دوره فوق لیسانس یک کلاس برای دانشجویان لیسانس گذاشته بودیم برای آموزش نکته های کنکور کارشناسی ارشد برق. این کلاسها مختص به دانشگاه خودمان نبود و همه میتوانستند شرکت کنند. در کلاس الکترونیک موقعی که بحث اپ-امپ یا همان امپلی فایرها را تمام کردم؛ و موقعی که در مورد یک مدار؛ توضیح دادم که مثلا میتوان دامنه ولتاژ ورودی را تا ۱۰۰۰ برابر کرد و با یک ورودی مثلا ۱ میلی ولت؛ خروجی ۱۰۰۰ برابر بزرگتر یعنی یک ولت گرفت؛ یک دانشجو از من پرسید که پس چرا ما به جای نیروگاه برق از اوپ-امپ استفاده نمیکنیم !!!!  

میزم را مرتب کردم

امروز روی میزم رو که مجموعه ای در حدود ۵۰ کیلو مقاله و کتاب و ...بود؛ همشون رو جمع کردم و در شش گروه مختلف دسته بندی کردم و گذاشتم روی اون میز مقابلم که اصولا برای میتینگ هست. گروهها شامل مقالات کلیات پروژه و دیتاهای عمومی؛ سیستم رادیو فرکانسی یا RF؛ سیستم منبع تغذیه یا PS ؛ سیستم الکترومگنتها؛ کتابها و مجلات و دست نوشته های خودم و بالاخره سیستم Beam Diagnostics که من نام فارسی «بیم یاب» را فعلا برایش انتخاب کرده ام. الان میزم کاملا تمیز شده و من احساس میکنم که میتوانم دقیق تر و با نظم بیشتری کارم رو انجام بدهم. مزیت حالت قبلی اینبود که هر لحظه هر مطلبی رو در هر موضوعی میخاستم دستم رو توی مقالات روی میز میکردم و 
در ضمن امروز هم از وینیک یک ایمیلی گرفتم که گفت یک عکس دسته جمعی از اینجا و همچنین مراحل پیشرفت ساختمان در سالت؛ برایش بفرستیم برای سخنرانیش در NSLS بروکهاون و مجله SRN .

Skew Quadrupole

... وامروز بایستی بررسی اولیه برای قرار دادن Skew Quadrupole ها برای جبران کردن اثرات کوپلینگ و Vertical Dispersion را انجام بدهم. از موقعیکه چند ماهه پیش به این نتیجه رسیدیم که بدلیل نبودن فضای کافی برای کورکتورها؛ بایستی آنها را در درون Sextupole ها قرار دهیم؛ حالا نوبت به قرار دادن اسکیو کوادروپولها درون سکستوپول ها است. هر چند که بررسی اولیه نشان داده است که این از نظر فیزیکی امکان پذیر نیست. در واقع ماجرا اینه که ما بایستی یک میدان مغناطیسی در حد چند صد گوس با زاویه ۴۵ درجه ایجاد کنیم که هم میدان افقی و هم میدان عمودی را به گونه ای ایجاد کنیم که بتواند الکترونها را اصطلاحا بچرخاند تا اثرات کوپلینگ را از بین ببریم؛ کار را انجام داده ایم. ولی این عملا کار آسانی هست؛ مشکل اینجاست که ما فضای کافی درون حلقه انبارنده Storage ring نداریم و این ما را مجبور میکنه که از فضای درون سایر الکترومگنتها برای ایجاد این میدانها استفاده کنیم. مسئله کورکتورها را با قرار دادن کویلها درون سکستوپولها حل کرده ایم؛ ولی برای اس.کیو ها شاید این براحتی عملی نباشد. به لحاظ فیزیکی یک اس.کیو دقیقا یک کوادروپول هست که ۴۵ درجه چرخیده باشد.
رییس فنی اینجا بدعوت یکی از مراکز علمی ایران قرار است همین جمعه به مدت یک هفته به ایران برود تا با وضعیت صنایع ایرانی آشنا شود و در صورت توانایی کارخانجات ایرانی؛ الکترومگنتها و یا حتی منابع تغذیه در آنجا ساخته شود. 

واحدهای مهندسی

بلاگر یا همون blogspot یک امکان جالبی را در اختیار وبلاگ دارها قرار داده که دیگه بطور مستقیم میتونن عکسهای توی کامپیوتر را توی وبلاگشون آپ لود کنن.
نیم ساعت پیش برای پیدا کردن منحنی BH و رابطه غیرخطی آمپر-ترن و میدان مغناطیسی در دو سیستمMKS و CGS  برای آهن کوکریل کتابی را ورق میزدم با عنوان منابع تشعشع سینکروترون نوشته هرمان وینیک. یک فصل اون در مورد الکترمگنت ها رو نیل مارکس نوشته که وقتی در مرکز دارزبوری انگستان بودم با او کار میکردم. تبدیل واحدها بین دو سیستم بعضی وقتها اشتباهات بزرگی رو ایجاد میکنه (به خصوص وقتی از ANSYS استفاده میکنی). استاندارد مهندسی در این مورد MKS هست ولی بعضی نوشته های قدیمی از CGS استفاده میکنن؛ و مثلا به جای متر و کیلوگرم و تسلا و آمپر-ترن از فوت و پوند و گوس و اورستد استفاده میکنن. البته در ایران هم تا اونجاییکه یادم هست چنین اختلاف واحدهایی بود. مثلا مدتی درنیروگاه عباسپور مسجدسلیمان بودم؛ تقریبا همه مهندسین و کارگران برای مسافت از واحد مایل و برای سرعت آب خنک کننده از فوت بر ثانیه استفاده میکردن. در شرکت نفت هم که خیلیها هنوز از فوت و مایل و پوند استفاده میکنن؛ ولی در بیشتر مناطق الان از واحدهای استاندارد MKS استفاده میشه.

مهندسی ۴۰ سال پیش

در مقاله ای از ام.اچ.بلیوت از آزمایشگاه ملی بروکهاون در نیویورک که در سال ۱۹۶۵ میلادی یا ۱۳۴۴ نوشته؛ و امروز داشتم بررسی میکردم تحت عنوان «نکات طراحی الکترومگنت ها در شتابدهنده های پر انرژی» مطلب جالب در مورد کامپیوتر در ۴۰ سال پیش بود که ترجمه اش اینست:
 «به عقیده من گران ترین تجهیزات شتابدهنده های ذرات پر انرژی؛ الکترومگنت ها به همراه منابع تغذیه انها است؛ طراحی انها نیز بایستی با دقت تمام انجام شود؛ بدست آوردن نتیجه مطلوب برای ایجاد میدان مغناطیسی دلخواه و شکل پل؛ با در نظر گرفتن و شبیه سازی اثرات اشباع یوک و نیز طراحی دقیق مکانیکی با اسکیل واقعی کاری است که نیاز به یک تیم از فیزیکدانها؛ مهندسین و تکنیسین ها دارد که ساعتها روی محاسبات پیچیده آن کار کنند؛...البته اخیرا کامپیوترهای الکترونیکی فوق العاده ای در آزمایشگاه مورا تولید شده اند که میتوانند نتایج اعجاب آور دقیقی را به ما بدهند....»
نمیدونم دقیقا چند ساله که کامپیوتر وارد ایران شده؛ ولی فکر کنم ۱۵ سال باشه. البته منظورم کامپیوتر هست نه ماشین حساب. 

دو به شک شده ام.

امروز به شک افتادم که این پروپوزالی که برای تعیین پروفایل بیم الکترون داده ام صد در صد درسته یا نه. مدتی پیش ایمیل از کوبه گرفتم که مسئول دیاگنوستیک دسی هست؛ گفته که الان خیلیها میخواهند پروفایل بیم و امیتانس رو با استفاده از اشعه ایکس بطور مستقیم اندازه بگیرند و گفته که چرا شما میخاید از نور قابل دید اسپکتروم فوتونها برای اندازه گیری استفاده کنید(در مقاله ماه گذشته ام). فعلا جواب دادم که تجهیزات مورد استفاده در روش استفاده از نور قابل دید ارزان تر از روش پین-هول اشعه ایکس هست. راستش هم اسمبل کردن و کار با نور قابل دید خیلی راحت تر از روش پین-هول اشعه ایکس هست. تنها مشکل مسئله آیینه هایی است که استفاده میشوند و بایستی در مقابل گرمای بسیار بالای متمرکز شده ایکس مقاوم باشند یا حداقل با سیستم دقیقی خنک شوند. و همچنین در مقابل اثر سیاه شدگی ناشی از تشعشع رادیواکتیو محافظت شوند.

نکته های کوچک

امروز شروع کردم به نوشتن گزارش مربوط به طراحی الکترومگنت های حلقه انبارنده یا اصطلاحا استوریج-رینگ. سر فصل ها عبارتند از: ابعاد و نقاط مکانیکی؛ کویل ها؛ سیستم خنک کننده برای کویل ها؛ جدول مشخصات؛ مالتی پلها؛ نسبت مالتی پلها به دایپل ۱.۴۵۵۴ تسلا؛ وضعیت در موقع اینجکشن و مقایسه با وضعیت کار عادی در انرژی بالا؛ وضعیت مالتی پلها بعد از دفور میشن؛ شیفت تیون و آپرچر دینامیکی ناشی از مالتی پلها.
هر چند که میدانم تقریبا هیچ فارسی زبانی این اصطلاحات بالا را متوجه نمیشود؛ ولی اینها را برای خودم مینویسم که یادم نرود؛ در کتابی که امروز خانوش برایم فرستاد؛ نکات جالبی با عنوان «نکته های کوچک زندگی» بود که مثلا نوشته بود: هر کاری را که میخواهید دقیق انجام بدهید روی کاغذ بنویسید.

طراحی قدیم و جدید

دیروز داشتم طراحی ماشین سینکروترون بسی یک در آلمان را مطالعه میکردم؛ برام جالب بود که خیلی از محاسباتی که ما الان با نرم افزارهای کامپیوتری انجام میدیم رو آنها در تقریبا ۲۵ سال پیش به صورت دستی انجام میدادن و در عمل هم ماشین بسی یک تا همین چند سال پیش خیلی خوب کار میکرد و دو سال پیش بعد از دیس-اسامبلینگ تجهیزات اون رو بما هدیه کردن. البته الان هم بعضی وقتها که با ویگنولا در مورد طراحی های مختلف صحبت میکنم؛ جالبه که فرمولهای ساده ای داره که واقعا اغلب تجهیزات ماشینهای قدیمی بر مبنای این فرمولهای ساده طراحی میشدن. آنجلو که در ماشین فراسکاتیه ایتالیا کار میکنه چند روز پیش گفت که ویگنولا خیلی با نرم افزارهای جدید کامپیوتری به خصوص سه بعدی و اینترفیسهایی کنترلی مثل لاب-ویو و میکروکنترلرها میونه خوبی نداره. اون بیشتر مایله که بصورت مستقیم ببینه که چه اتفاقی توی ماشین میفته و سیگنالها از کجا به کجا میرن.
فردا احتمالا بایستی بروم سفارت ایران برای رای دادن به رییس جمهوری؛ البته هنوز نمیدانم تا چه ساعتی میشه رای داد.