خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

ایمیل فایل ۲۰ مگابایتی

دیروز یه نفر از ترکیه آمده بود توی دفتر من و ابتدای کار چون من او را نمیشناختم خیلی سرد با او برخورد کردم. مقداری اطلاعات فنی در مورد پروژه میخاست؛ یک پوستر روی دیوار اتاق من بود که گفت که اگر ممکن است یک کپی از این به من بدهید. من گفتم که اینجا پرینتر آ-صفر نداریم و در نتیجه من میتوانم یک کپی الکترونیکی از آن به شما بدهم و خودتان بعدا از آن پرینت بگیرید. گفتم که اگر فلاش دیسک دارید بدید که براتون روش بریزم. گفت که الان همرام فلاش دیسک ندارم. خلاصه ازش خاستم که پس ایمیلتون رو بدید که بهتون ایمیل کنم. بعد ایمیلشو نوشت و گفت این ایمیل منشیه من هست. بعد پرسیدم که مسئولیت شما در ترکیه چیه؟ گفت معاون تحقیقات سازمان انرژی اتمیه اونجا هستم. صدام رو عوض کرده و گفتم که حتما اون رو به ایمیلتون میفرستم. حالا موندم این فایل ۲۰ مگابایتی رو چطور با ایمیل بفرستم. Any Idea?

فرمت جدید وبلاگ

سیستم جدید بلاگ اسکای به نظر خیلی جالبتر و زیباتر میاد. من هم وبلاگم رو به اینجا انتقال دادم با یک فرمت جدید. اضافه کردن سرچ و همچنین فرمت با رنگهای آرام تر از امکانات جدید بلاگ اسکای هست.

امروز عصر نیم ساعت بارندگی آرام باعث شد که هوای بیرون بسیار لطیف و مثبت شود. یه ضرب المثل فرنگی میگه: If It can go wrong, It will go. یعنی اگه بتونه اشتباهی رخ بده؛ اشتباه رخ خاهد داد. من همیشه موبایلم روشنه و بعضی وقتا هم از بس کم زنگ میخوره؛ آهنگ زنگش یادم میره؛ حالا من امروز صبح برای دو ساعت بطور اتفاقی خاموشش کردم؛ بعد دو ساعت که روشنشن کردم ۶ تا میس کال و وویس کال داشتم که از ام.آی.اس بودن. ایمیلهام هم ۳-۴ تا داشتم که نوشته شده بود که هر چی به موبایلت زنگ میزنیم؛ کسی جواب نمیده.

خواب

برای اولین بار بعد از دوران دانشگاه؛ دیشب تا ساعت ۱۲۳۰ شب بیدار بودم. علتش هم اینبود که یه مقدار مطالب رو داشتم که بایستی مطالعه میکردم؛ بعد هم که سریال «خانه به دوش» که 

کمیته فنی پروژه هم قرار است یکماه دیگر اینجا تشکیل شود که مدیران برخی مراکز شتابدهنده های اروپایی در آن شرکت میکنند؛ از جمله مدیر مرکز شتابگر سویسSLS ورولیچ؛اریکسون از سوئد؛نادجی از سولیل فرانسه؛ بوچتا از الترای ایتالیا؛ ارنست از بسی دو آلمان و چند نفر دیگر. من هم قرار است نتایج آنالیز طراحیهایی که تا الان انجام شده را برای قسمت های الکترومگنت؛ پایداری کاویتی ها؛ بهینه سازی پیکاپ های تعیین محل بیم الکترون و پارامترهای منابع تغذیه الکترومگنتها را در این جلسه ارایه دهم تا اگر آنها نظر اصلاحی در این زمینه دارند؛ بیان کنند.

فوتبال

برنامه خیلی فشرده دوره تریست در ICTP باعث شده هنوز هم عصرها بعد از رفتن به خانه بشینم و مقداری مطالعه کنم. واقعا عادت کردن در زندگی روزمره خیلی مسئله عجیبی هست که بعضی وقتها کارهای سخت را آسان میکند و یا برعکس کارهای آسان را سخت میکند. در واقع سختی و یا آسانی کارهای روزمره تا حدی نسبیتی است؛ چیزی شبیه اندازه جرم الکترون ها در سرعتهای بالا در شتابدهنده ها.
دو هفته پیش در ایتالیا شرکتی بنام O.C.E.M آمده بود توی دوره CAS و نمایشگاهی از تولیداتش را که منابع تغذیه ولتاژ و جریان بالا بود. در رنج کاری از ۱۰۰ ولت تا ۱۰۰۰ ولت و جریان از ۱۰۰ آمپر تا ۱۰۰۰۰ آمپر. پرسیدم که ما منابعی با توان در حدود ۰.۵ مگاوات و پایداری ۵۰ در میلیون برای پروژه مان نیاز داریم آیا شما میتوانید بما قیمتی در این زمینه بدهید؟ گفت باشه؛ ولی بایستی بدانیم محل پروژه کجاست. گفتم اینجا. بعد هم پرسیدم که حالا اگر همین منبع را برای پروژه ای در ایران بخواهیم قیمتش چقدر میشود؟ اول تعجب کرد؛ بعد که فهمید من ایرانی هستم کلی شروع به صحبت از ایران کرد و گفت که ما تا حالا دو بار به ایران رفته ایم وخیلی کشور جالبی است.
دیروز هم راننده ای که ما را به محلی خارج از این شهر میبرد؛ وقتی فهمید که ایرانی هستم گفت که من مسابقات استقلال؛ پرسپولیس؛ ملوان و سایپا را همیشه نگاه میکنم.(البته موقع تلفظ سایپا error میداد.) من کاملا تعجب کردم؛ خود من هیچوقت تا حالا بازی های داخلی را بطور کامل تماشا نکرده ام.

روزانه

پریروز بالاخره تلفن خونه وصل شد و تونستم یه تماسی با خانه بگیرم.
امروز هم به کارهای روتین مربوط به تعیین پارامترهای منابع تغذیه برای کوادروپل ها و سکستوپل ها مشغول هستم.
دیروز مقداری روی اجرای MAD در محیط ویندوز کار کردم که موفقیت آمیز نبود. شاید نیاز به یک دوره کوتاه مدت برای این کار در یکی از آزمایشگاههای اروپایی باشد.
در مدتی که من در ایتالیا بودم یک سری کارهای ساختمانی مربوط به سیستم گرم کننده و ...ساختمان اینجا شروع کرده اند که هنوز هم ادامه دارد. رییس اداره اینجا هم تقریبا چهارماه پیش به بوستون امریکا منتقل شده است و به جای آن خانمی که قبلا در جمهوریهای اسیای میانه مسئول بوده؛ منصوب شده است. خانمی بسیار جالب است و در روزهای اول هم بازدیدی از طبقه پنجم ساختمان که مربوط به پروژه ماست داشت. هوا هم امروز تقریبا بارانی بود و نسبتا سرد شده میباشد. دیگر عرضی نمیباشد تا پست بعد.

سفرنامه به ایتالیا

ما بالاخره بعد از مدتی برگشتیم اتاق کارمان. در مدت اقامت در مرکز ICTP در تریست ایتالیا در دوره شتابدهنده سرن با افراد زیادی ملاقات کردم. بیشترین شرکت کنندگان دوره امسال از مرکز دسی آلمان و سرن سوییس و تعداد کمتری از مرکز فیزیک انرژی بالا در نویسبرسک روسیه و همچنین آزمایشگاه فرمی امریکا و آزمایشگاههای اروپایی فیزیک شتابدهنده ها بودند. سخنرانان هم به جز تعداد کمی بقیه از مرکز سرن بودند. صحبتهای خیلی جالبی در زمینه بیم دیاگنوستیک؛ تکنیک های شتابدهنده و اپتیک ارایه شد که در مجموع مقدار زیادی اطلاعات بودند و دنبال کردن همه سخنرانیها کار مشکلی بود. مسئولین دوره هم اینرا متوجه بودند؛ به همین خاطر از قبل برنامه های تفریحی بسیار جالبی تدارک دیدند که از جمله رفتن به مناطق تاریخی تریست و مسافرت یک روزه به شهر زیبای ونیز با کشتی و بازدید از مرکز سینکروترون الترا ELETTRA و همچنین بازدید از بزرگ ترین غار طبیعی جهان در نزدیکی شهر تریست از آن جمله هستند. همچنین در مدت دوره مجبور شدم که برنامه MAD-X را تحت لینوکس یاد بگیرم و این جالب بود. شخصی هم از افریقای جنوبی آمده بود که در ژوهانسبورگ مسئول یک واندوگراف پروتون بود و میگفت که سطح کلاسها برایش خیلی بالا بوده است. در مدت صحبت با او متوجه شدم که تحقیقات اتمی و فیزیک انرژی بالا در افریقای جنوبی چندان ریشه قوی و محکمی ندارد. افرادی از دسی آمده بودند که اکثرا در کار خودشان مهارت داشتند و افراد سرن هم همینطور؛ بیشترشان روی پروژه LHC و کلیک کار میکردند. یک نفر هم از ساکلی فرانسه آمده بود که روی یک کلایدر خطی کار میکرد.
چند نفر هم از مراکز فیزیک انگلستان آمده بودند که انگلیسی را خیلی راحت حرف میزدند.
شام ها را به جز چند شب در هتل ریویراRIVIERA میل میکردیم که معمولا دو ساعت و نیم طول میکشید. برای رسیدن به هتل بایستی از آسانسور استفاده میکردیم و یا اینکه چند صد پله را در دامنه کوه بالا میرفتیم چون که این هتل در ارتفاع بالایی در دامنه کوه و مشرف به دریای آدریاتیک قرار داشت. برای من که شام خوردن معمولا بیش تر از ۲۰ دقیقه طول نمیکشد؛ نشستن پشت میز شام به مدت ۲ تا ۳ ساعت تقریبا خسته کننده بود. ولی  همین نشستن طولانی مدت پشت میز شام باعث شد که با افراد زیادی در مورد پروژه هایشان صحبت کنم و همچنین از کارهای خودم صحبت کنم.
همزمان با دوره ما در مرکز آی.سی.پی.تی ؛ دوره دیگری برای مهندسی زلزله برگزار شده بود که بطور اتفاقی سه نفر از ایران هم در آن بودند؛ گویا از مرکز ژئوفیزیک تهران و مرکز مهندسی زلزله به آن دوره آمده بودند. آشنایی با آنها جالب بود؛ موقعییکه داشتم از اتاقم خارج میشدم شخصی به همراه خانمی همراهش آمد و با لهجه کمی تا نسبتی غلیظ سوال کرد: اکس کیوز می؛ ور وی شود فایند دیس آدرس؟ Excuse me, Where we should find this address?
بعد من جواب دادم که.....
بعد گفت :مرسی. و بعد هم موقعی که داشت توضیح میداد کلی قر و قاطی و کلماتی شبیه فارسی بین کلماتش بیان میکرد که من بالاخره ازش پرسیدم شما ایرانی هستین؟  او و همراهش هم خیلی ذوق کردن و گفتن: آره.

ونیز

ما پریروز به اتفاق گروه رفتیم شهر زیبای ونیز که بایستی توی خیابوناش با قایق بگردی. البته صبح از اینجا رفتیم به ساحل دریا. از اونجا یک کشتی تفریحی ما رو برد به داخل شهر ونیز و توی ونیز هم مقداری گشتیم. هوا برای اولین بار طی این مدت آفتابی بود و این باعث شده بود توریست های زیادی بیان اونجا.
دیروز عصر هم رفتیم شتابدهنده الترا Elettra Synchrotron Light Source در نزدیکی تریست را بازدید اصطلاحا علمی کردیم. کارهایشان در زمینه نانو تکنولوژی و بیونانو مدیکال و مایکرو استراکچر ها رو هم دیدیم که روی هم رفته جالب و دیدنی بود. بازدیدی هم از شتابگر خطی ۱ گیگا الکترون ولت 1GeV که در حدود ۷۰ متر طول داشت و در عمق ۶ متری زمین بود داشتیم. چیزی شبیه شتابدهنده اسلاک SLAC در استانفورد امریکا بود. با این تفاوت که طول اسلاک ۳ کیلومتر هست و انرژیش ۵۰ گاو.

دوره

هر روز در پایان کلاسهای تئوری بایستی دو ساعت هم روی برنامه های اپتیک کار کنم. اونم نه با ویندوز؛ بلکه توی لینوکس که من تا حالا کار نکرده بودم. کارهایی را هم که اماده کرده بودم نصب شدن روی تابلوها. و کلی هم روز اول پرسش و پاسخ داشتم. دیروز هم بعد از ظهر ما رو بردن نقاط دیدنی تریست رو نشونمون دادن به عنوان تفریح دوره.
دست خانوش هم درد نکنه که هر چه به موبایلش از اینجا زتگ میزنم همون خانم معروف مرکز مخابرات ایران میگه: شماره مورد نظر در دسترس نیست. بعد هم به انگلیسی میگه: نو رسپونس تو پیجینگ.

تراول-سیک

از امروز دچار اصطلاحا تراول-سیک شدم. معمولا از چند روز قبل از سفرهای خارجیم همیشه اشتهام بطور کامل کور میشه و بعدش هم خستگیه مفرط و از لحاظ سیستمی هم خیلی آرام. اصلا هم نمیشه کاریش کرد؛ بایستی باهاش کنار اومد. فرقی هم نمیکنه که سفر چند ماهه باشه یا چند هفته ای. البته فکر این سفر رو هم میکنم خود به خود خسته میشم؛ از اینجا میرم «وین»؛ بعد چند ساعت؛ پرواز به «ونیز». بعد توی ونیز هم بایستی با اتوبوس برم «میستر». از میستر با قطار برم «تریست». و از تریست با اتوبوس برم مرکز فیزیک آی.سی.تی.پی.
البته هر کسی این مسیر حرکتو داشته باشه اشتهاش کور میشه.

ام.آی.اس M.I.S

در مورد واژه M.I.S مطالب جالبی توی وب سایت شرکت نفت ایران نوشته شده که برایم جالب بود. هر چند که من سه سال پیش زمانی که در یکی دیگر از کشورهای فرنگ بودم از یکی دوستانم به نام جیمز نیکلسون که از اون انگلیسیای فامیل اقای چرچیل بود(البته راست ودروغش با خودشه) پرسیدم که ام.آی.اس به معنیه سیستم مدیریت اطلاعاتی درسته یا همون واژه قدیمیه مخفف مسجدسلیمان Masjed.I.Soleiman. جیمز جواب داد که اگر بین این حروف نقطه گذاشته باشیم معنیه مسجدسلیمان رو میده؛ ولی اگه بینشون نقطه نباشه معنیه Managment Information System رو میده. مطلب جالبتر توی وبسایت شرکت نفت. 

ICTP CAS 2005

چند روز فوق العاده پراسترس که خدا رو شکر تمام شدن. دارم یه سری مطلب برای این دوره کوتاه مدت به مرکز Trieste, Italy ICTP آماده میکنم.
هرچند که این دوره خیلی فشرده هست؛ ولی فکر کنم که حداقل یک روز وقت آزاد داشته باشم که به گشت وگذار شهر بپردازم. بلیط پروازم را هم که اینجا رزرو کردن؛ دوباره یک قسمت مسیر با هواپیمایی اتریش هست. تقریبا بدترین آژانس هوایی که تا حالا دیده ام. حتی آژانسهای هوایی دسته سوم داخلی ایران هم بهتر از پروازهای بین المللی اتریش هستن. اصلا نهار و شام که نمیدن؛ فقط یه سری بیسکویت بیمزه و یک مقدار نوشیدنی مثلا برای پرواز بین وین-لیون بما دادن.

داستان

هنگامیکه در مرکز سینکروترون دارزبوری مشغول بودم؛ در کنار درب سالن سمینار اصلی قاب کوچکی قرار داشت که قسمتی از داستان «آلیس در سرزمین عجایب» را در آن نوشته بودند. مطلب جالبی بود در مورد مهم بودن هدفگذاری در زندگی:...
...-آنگاه آلیس بر سر چار راهی از گربه عاقل دهکده پرسید: حالا من از کدام طرف بروم؟
-گربه جواب داد: میخاهی به کجا بروی؟
-آلیس: مهم نیست که به کجا بروم. میخاهم رابیت سفید را پیدا کنم.
-گربه: پس مهم نیست که به کدام طرف میروی. فقط باید به اندازه کافی بگردی...
البته در خیلی از موسسات علمی چنین مطالبی را دیده ام که مثلا قسمتی از یک داستان یا کارتون تلویزیونی را برای ارایه ایده های مهم بکار میبردند.
من هم موقعی که در مرکز فیزیک نظری تهران بودم؛ قسمتی از داستان «علی بابا و چهل دزد» را در محل کارم نصب کرده بودم.
***********************
کمی برنامه هایم تغییر کرده است. این بخاطر آنست که دیروز ایمیلی گرفتم که بالاخره یک جا برای من در کارگاه امسال شتابدهنده های سرن که امسال در مرکز فیزیک عبدالسلام تریست در ایتالیا برگزار میشود؛پیدا کرده اند. تغریبا اصلا فکر نمیکردم که اوایل اکتبر بایستی برای مدت کوتاهی به آنجا بروم. چون که من یکماه بعد از پایان مهلت ثبت نام برای آنجا اپلای کردم. البته اتفاق خوبی هست؛ حداقل یک مقداری تغییر آب و هوا میدهیم.

تولید علم


سفرم به مرکز فراسکاتی در ایتالیا کنسل شد و احتمالا به جای اون میرم به مرکز سرن در سوییس.
 توضیح:شتابدهنده ال.اچ.سی LHC CERN در عمق ۱۰۰ متری در زیر زمین قرار دارد و محیطی دایره ای به طول ۲۷ هزارمتر در زیر شهری در مرز سوییس و فرانسه قرار گرفته؛ دو تا درب اصلی داره که یکی در فرانسه باز میشه و دیگری در سوییس. ولی برای تردد به این مرکز علاوه بر اجازه و دعوتنامه رسمی از مرکز اروپایی سرن بایستی علاوه بر ویزای شینگن فرانسه؛ ویزای سوییس را هم داشته باشید. به خاطر بزرگی این شتابدهنده در روی سطحی شیبدار قرار گرفته؛ و برای همین نیروی جاذبه روی الکترونها و پروتونها برای تولید ضدماده یا اصطلاحا Antimatter در تمام نقاط یکسان نیست؛ همچنین کار برخی تجهیزات خنک کننده و مقداری طرح اولیه به خصوص دینامیک حرکت ذرات در آنرا مشکل کرده بود.

صنایع ایران

با اینکه بعضی صنایع ایران تجهیزاتی را برای پروژه ال.اچ.سی LHC CERN اروپا ساختن؛ ولی من چشمم آب نمیخوره که بتونن این الکترومگنتها را با تولرانسها و حساسیتهای لازم برای پروژه ما بسازن. البته من خودم در سفر بازدیدی از صنایع ایران نبودم و نمیدونم که واقعا چقدر توانایی دارن. ولی چیزی که احساس میکنم اینه که صنایع ایران کاری رو که انجام شده؛ رو میتونن دوباره سازی کنن. ولی ساخت تجهیزی از ابتدا که نیاز به نوآوری و چاره اندیشی داشته باشه رو فکر نکنم که بتونن درست و حسابی انجام بدهند...