خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

یادداشتهای فوق خصوصی

--------یادداشتهای این پست کاملا خصوصی و به عبارتی آلترا-پرسونال هستند که فکر نکنم کسی سر در بیاورد به جز خودم. ولی از انجا که از تاریخ آنها ۱۵ سال گذشته است همه را در بازدید عموم و به خصوص خودم قرار میدهم.--------

یادته گوشه ماستا رو سوراخ کردی؟ این جمله ای بود که من را به یاد خیلی خاطرات جالب دیگر انداخت. کلمات کلیدی خاطراتی که بیادم امد اینا هستن:

-رفتن سر سن مدرسه- کلوس- دره جندینه شمال شهر است

- Lets go !

- داروخانه...- نونوا کفتی- چراغهای کلگه روشن هستن- مغازه جونعلی- انسان خوبی که کوچکیهام من ازش میترسیدم چون دندان عملی داشت اسمش الان یادم آمد «بریم».  

-agriculture and architect 

-circumference and circumstances

 -و خیلی مهم ۲۵ ریالی دمصبحی

نظرات 1 + ارسال نظر
رئوف چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:35 ب.ظ http://v_raoof.persianblog.com

سلام
تاب در آشپزخو نه کله ی بی نوای من!!!
تو رو به یاده چیزی میندازه؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد