خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

بولتزمن

مجله اخبار فیزیک اروپا یا «یوروفیزیکس نیوز» را معمولا هر چند وقت دریافت میکنم. برخی اوقات مطالب خواندنی در ان میبینم که نه به عنوان مطالب تخصصی ولی به عنوان مطالبی خواندنی برایم جالب هستند. امروز در حال ورق زدن این شماره مطلبی در مورد «بولتزمن» فیزیکدان قرن گذشته نوشته بود؛ از دوران تحصیلش در دانشگاه وین و تا دوران ارایه نظریه هایش در آلمان و تا سال ۱۹۰۶ که در شهر تریست ایتالیا...«بدلیل بد آموزی این قسمت را نمینویسم». عکسی ماهواره ای هم از شب های کره زمین چاپ کرده بود و این را به درجه صنعتی بودن کشورها ربط داده بود. یعنی کشورهای صنعتی تر در شب در عکسهای ماهواره ای خیلی روشن به نظر میرسند و مناطق غیر صنعتی تاریک. مثلا اروپا امریکای شمالی و چین و ژاپن کاملا توی این عکس روشن به نظر میرسیدند و قاره افریقا کاملا تاریک. ایران و ترکیه هم نسبتا روشن بودند ولی اطراف ایران اکثرا تاریک به نظر میرسید مگر چند نقطه نورانی اطراف خلیج فارس.

 قسمتی هم گریزی به جنگهای آنزمان اروپا زده بود. این قسمت جنگ را که خواندم یاد دوران مدرسه خودم افتادم که در زمان جنگ صدام با ایران بود.

------------------

کلاس چهارم دبستان بودیم در مدرسه سعدی در مسجدسلیمان. مدرسه سعدی در خیابان «همافران» منطقه پشت برج بود. آنزمان خانه های اطراف مدرسه اغلب به سبک خاصی بودند. سقفهای با شیروانی؛ حیاط های بزرگ سبز چمنی  که اغلب درختان کنار ؛اکالیپتوس و خرما توی آنها میکاشتند.  به آن سبک خانه ها میگفتند خانه شرکتی که یادگاری شرکت نفت ایران و انگلیس بود. تقریبا اواسط سال بود در زمان جنگ صدام با ایران. که یک صبح وارد مدرسه شدم دو تا بلدوزر توی حیاط مدرسه دیدم و قسمتی از حیاط که کنده بودند. گفتند که میخواهند برای دانش آموزان پناهگاه بسازند. چندین هفته کار کندن زمین طول کشیده بود و در طول این مدت دانش آموزان سال آخری کلاس پنجم که از ما بزرگتر بودند در زنگهای تفریح با هم مسابقه میگذاشتند که کدامیک میتوانند از این ور این حفره بزرگ به طرف دیگر بپرند طوریکه توی حفره نیفتند. فکر کنم عمق حفره ۲-۳ متر و ابعاد آن ۶-۷ متر در ۱.۵تا ۲ متر بود. آنها میخواستند همین ۱.۵ متر را بپرند. حتی روزی بود که یک نفر از دانش اموزان کلاس سومی که نتوانسته بود این کار را درست انجام دهد افتاد توی حفره ولی شانس اورد که شب قبلش باران زده بود و حفره پر اب شده بود. معلم ناظم آمد و با کمک یک نفر دیگر او را از درون آب بیرون کشیدند قبل از اینکه زیر آب بلایی سرش بیاید.

نظرات 2 + ارسال نظر
سمیه سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 03:10 ب.ظ

تجربه بهترین درسه اگرچه حق التدریسش خیلی گرونه:)

شری پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:40 ب.ظ

شب یلدای اونجا چطوره؟ شما اونجا چکار می کنید؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد