خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

حرفه ای

به وشحال بشه یا ناراحت...بعضی وقتا این حرکت من را یاد وضعیت بعضی دانشمندان امروزی میندازد که بدلیل نداشتن دانش عمیق از یک مسئله؛ نظریه هایی میدهند که چند سال بعد کاملا برعکس آنرا بیان میکنند.

 فکر کنم مولوی هم در کتاب مثنوی معنوی داستانی دارد که : در یک خانه تاریک فیلی پنهان بوده است؛ گروهی وارد آن خانه شدند و چون تاریک بود هر کدام از آنها وقتی به قسمتی از بدن فیل برخورد میکردند نظریه ای میدادند که مثلا این یک ستون دیوار است یا ریسمان یا شمشیر یا تنور نان و ...است. در کتاب مثنوی معنوی داستان زیبای دیگری را خواندم با نام «خر و خاتون». این داستان هم از دید من خیلی جالب به کار حرفه ای اشاره میکند. که اگر کاری را انجام میدهید آنرا با تمام و کمال درست انجام بده و به قول فرنگیها «یا کامل و درست انجامش بده یا اصلا انجامش ندهی بهتر است» یعنی « حرفه ای باش». 

-----------------------------------------------------------------------------

یادم میاید که یک روز در تهران با فیزیکدانی برخورد کردم که کارش در زمینه فیزیک بود ولی در مورد همه چیز از سیاست گرفته تا وضعیت اجتماعی نسل جدید سخن میگفت الا در زمینه فیزیک. هر وقت او را میدیدم یاد مسایلی غیر از فیزیک میافتادم. روزی دوستانه ازو پرسیدم که جرم پروتون چند برابر جرم الکترون است؟ دیدم مقداری سرش را تکان داد و گفت عدد دقیقش یادم نیست. گفتم اوکی عدد تقریبی توی ذهنت داری مثلا ده برابر؛ هزار برابر یا یک میلیون برابر؟ بازهم مقداری سرش را تکان داد سپس با اشاره به کامپیوتر روی میزش جواب داد: والا با این مایکروسافت ویندوز.

آیا این داستان واقعی بود؟ 

نظرات 1 + ارسال نظر
سپیده دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:26 ب.ظ http://zombie88.persianblog.com

سلام.وبلاگ جالبی دارید به من سر بزنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد