خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

خاطرات روزانه

When Going Gets Tough, Tough Gets Going....

ادینبورا ۲

..ادینبورا از شمال به دریای شمال وصل است؛ ما به ساحل آنجا رفتیم و مدتی هم در کنار ساحل روی صندلی نشستیم و صحبت کردیم. اکثر اتوبوسهای شهری در ادینبورا دو طبقه هستند و از روی طبقه دوم بهتر میتوان خیابانهای شهر را تماشا کرد. بلیط اتوبوس های شرکت واحد هم برای یک بار سوار اتوبوس شدن یک پوند (توی مایه های ۱۵۰۰ تومان ایران) هست و برای یک بلیط یک روزه تقریبا ۲.۲ پوند هست. از اتوبوسها که بگذریم هنگام پیاده روی و عبور از چار راهها حسابی گیج میشدم؛ چون مسیر حرکت ماشینها چپ-به-جلو هست؛ بر خلاف همه جاهای دیگر اروپا....

 در سالن آواز مرکزی ادینبورگ روی میز شامی که کنفرانس برایمان تدارک دیده بود در کنار فیزیکدانی نشسته بودم که از مسئولین بالایی مرکز سینکروترون اسپانیا بود؛ شخصیت جالبی بود که پروژه ما را میشناخت و به گفته خودش چندین بار برای گرفتن قول مساعد اتحادیه اروپا برای کمک به پروژه با خاویر سولانا تلفنی صحبت کرده بود. در مورد ایران و همچنین غذاها و جاهای دیدنی و نظام آموزشی اسپانیا صحبت کردیم. در مورد اینکه چرا جمعیت زیادی در امریکای شمالی و جنوبی به زبان اسپانیایی صحبت میکنند حرفهای جالبی زد. در مورد بازی فوتبال صحبت کردیم و اینکه ورزشگاه آزادی تهران جزو بزرگترین ورزشگاههای جهان از لحاظ حجم تماشاگران است.

نظرات 2 + ارسال نظر
مثلث یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 05:09 ب.ظ http://mosallas.blogsky.com

سلام
و اما بله
من که چیزی سر در نیاوردم
موفق و پیروز باشی

ساحل یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 05:25 ب.ظ http://www.sahel-oftadeh.blogsky.com

سلام
ببخشید شما؟
بابا افتخار!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد